زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶۸ مطلب با موضوع «اباعبدالله الحسین (ع)» ثبت شده است

 

ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت

ما عاقبت بخیر تو در روضه ها شدیم

 

 

با کلیک بر روی عبارت زیر

در کانال تلگرام عضو شوید و از اشعار، ویدئو ها و قطعه های صوتی استفاده کنید.

 

 

کانال تلگرامی زائرانه

 

 

باتشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۰
AHR

 

به مناسبت روز بصیرت 9 دی

 

شراب خانه و میز قمار می‌خواهد
بنی امیّه حمار و خمار می‌خواهد


بنی امیه فقط مردمان بی طرفی
به بی تفاوتی روزگار می‌خواهد


بنی امیّه فقط شیعیان نادانی
فریب خورده و بی‌اختیار می‌خواهد


بنی‌امیّه علی را میانه‌ی میدان
بدون دُلدل و بی ذوالفقار می‌خواهد


بنی امیّه امام جماعتی اهلِ
نماز و روزه ولی بی بخار می‌خواهد


بنی امیّه امام و رئیس جامعه را
عبا به دوش ولی تاجدار می‌خواهد


بنی امیّه سیاستمدار بی خطری
که با یزید بیاید کنار می‌خواهد


فریب‌کار و ندانم بکار و سازش کار
از این قبیل سیاستمدار می خواهد


بنی امیّه فقط آن شریح قاضی را
که وقت فتنه بیاید به کار می‌خواهد


بنی امیّه أبا شهوت و أبا شکمی
نزول خواره و بی بند و بار می‌خواهد


که هرچه می‌کشد اسلام از منیّت ماست
حسین، جان به کف و جان نثار می‌خواهد


که هرچه می‌کشد اسلام از جهالت ماست
علی بصیرت عمّاروار می‌خواهد...

 

 

مهدی جهاندار         

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۶
AHR

 

به نام خدا

 

با عرض سلام و آرزوی قبولی عزاداری های شما در ایام سوگواری سیدالشهدا علیه السلام

متاسفانه نتوانستیم در این دهه با شما همراه باشیم و اشعار محرم را در وبلاگ قرار دهیم ..

از شما عذرخواهی میکنیم

 

قصد داریم وقت و انرژی خود را تماماً صرف کانال تلگرام وبلاگ که الان بیش از 300 عضو دارد کنیم

بنابراین از شما خواهشمندیم در کانال تلگرامی ما عضو شوید و از اشعار زیبای همیشگی استفاده کنید

ما همیشه با وسواس و معیار های خاصی اشعار رو انتخاب کردیم و قرار دادیم ..

بنابراین شاید در کمیت مطالب ناموفق بوده ایم

اما همه ی شما بزرگواران از کیفیت مطالب تعریف و تمجید کرده اید ..

پس ما را همراهی کنید

 


 

کانال تلگرام وبلاگ "اشعار آئینی زائرانه" (کلیک کنید)

 

 


 

 

 

 

 


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۶:۴۵
AHR

 

حضرت سیدالشهدا (ع)   _  محبت نامه

 

 

عاشقانت می فروشند عیش را ، غم می خرند

دل به پاى روضه می ریزند ماتم می خرند

 

باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد

بچه ها دارند از بازار پرچم می خرند

 

مثل خاروخس در این سیل به راه افتاده ایم

باز درهم آمدیم و باز درهم می خرند

 

ماه ها در یک طرف ماه محرم یک طرف

بیشتر از ماه ها ماه محرم می خرند

 

اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته

ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می خرند

 

تا تو را داریم ما ، دارا ترینِ عالمیم

بچه هاى ما درِ این خانه حاتم می خرند

 

این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد

اشک کالایى ست که در هر دو عالم می خرند

 

گریه بر مظلوم تکوینا تقرب آور است

در حسینیه مرا ، حتى نخواهم ، می خرند

 

مطمئنا روضه اى یا گریه اى در کار هست

هر کجا عصیانى از فرزند آدم می خرند

 

عده اى دم می دهند و عده اى دم می زنند

پنج تن هم این وسط دارند از دم می خرند

 

گریه کن زهراست ، ما تنها سیاهى لشگریم

باز با این حال شکل گریه را هم می خرند

 

اولین گریه کن مسلم رسول الله بود

گریه بر دندان مسلم را مسلم می خرند

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۳:۱۵
AHR

 

امام حسین (ع)    _ مناجات

 

 

دل مشرّف شد به درگاه حضور

روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور

 

«کلّمینی زارِ» عرفانی شدم

برکه ی پاک مسلمانی شدم

 

دیشب از روحم تنم را شسته ام

رفتنم را ، ماندنم را شسته ام

 

یک نفر در من مرا تقدیس کرد

اشک من آمد ، دلم را خیس کرد

 

کیست این طوفان معماری شده ؟

چیست این در سینه ام کاری شده ؟

 

ای معارف در سبوی تو نمی

ای نم ته جرعه ی تو عالمی

 

ما عدم زاریم و السّابق تویی

عشق تو ، معشوق تو ، عاشق تویی

 

عشق تو تعلیم مادر زاد بود

سینه ی تو جبرئیل آباد بود

 

حنجرت از قبل حکاکی شده

گونه ات روز ازل خاکی شده

 

آب ها جاری شد از خاک درت

سایه ها افتاد بر ما از سرت

 

کوکان در زیر مهر مادری

شیرها خوردند از خوش باوری

 

کاین تویی شیرینی شیر و عسل

السلام ای شهد باز بی بدل

 

آری آری قوم تو خوش باورند

قوم بد باور تو را کی می خرند ؟

 

در زلال آبی تو سال ها

باز کردیم ای حسین جان بال ها

 

در خم گیسوی تو شب کرده ایم

کودکی ها را فقط تب کرده ایم

 

نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ

کودک دل قد کشید و شد بزرگ

 

حال من تسلیم حلقوم تو ام

کشته ی حلقوم معصوم تو ام

 

کیست خیّاط لباست ای عزیز

تا به حلقومش برم دست ستیز

 

این یقه تنگ است دل تنگم نکن

تو اذیّت می شوی رنگم نکن

 

با تو همبازی شدن خود دیگر است

مرکب تو حضرت پیغمبر است

 

ای بلور سینه ات صیقل ترین

راه تو بسته امیرالمؤمنین

 

صید حیدر شو که احمد خسته شد

راه تو با کام احمد بسته شد

 

هرچه باشد بوسه بر تو واجب است

تُکمه را واکن لباست حاجب است

 

یوسف مه طلعت اختر بزرگ

آن مبادا طالعت افتد به گرگ

 

بگذریم از این مقال دل خراش

رزق را خونین مکن وقت معاش

 

بوسه بر تو رزق جان مصطفاست

اصلاً این سینه دکان مصطفاست

 

اصلاً از امروز پیراهن مپوش

یا اگر پوشیدی ، از آهن مپوش

 

محمد سهرابی

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

 

شرح حال شیعیان علی ابن ابی طالب (ع)

 

 


ما اهل دلیم و در و بامی نشناسیم

از جنس گلیم و جم و جامی نشناسیم

 

ما رهرو  عشقیم و جنون مدرسه ی ماست

جز زمزمه ی عشق کلامی نشناسیم
 

دردیست عوامی که دگر چاره ندارد

ما یکدله گانیم و عوامی نشناسیم

 

هر لحظه پیامی رسد از سوی نگاری

جز دستخط دوست پیامی نشناسیم

 

ما شیعه ی اوییم که از نطفه ی پاکیم

ما نطفه ی نا پاک و حرامی نشناسیم

 

این سلطنت عشق فقط لایق مولاست

جز آل علی هیچ زمامی نشناسیم

 

صد شکر که بیزار از این پست و مقامیم

ما سوته دلان پست و مقامی نشناسیم

 

در دایره ی مذهب و در سیطره ی حق

جز سلطه ی اسلام نظامی نشناسیم

 

ما نسل غدیریم و پس از رحلت احمد

جز حیدر کرار امامی نشناسیم

 

ننگ است سر سفره ی هر سفله نشستن

جز سفره ی صدیقه طعامی نشناسیم

 

یک ماه کند جلوه و آن مهدی زهراست

جز طلعت او بدر تمامی نشناسیم

 

مرغیم به هر شاخه و بامی نشناسیم

از روی طمع دانه  و دامی نشناسیم

 

خوش زاد اگر صد دله گان ابله و خامند

ما پخته از آنیم که خامی نشناسیم
 

 

 سید حسن خوش زاد
 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۴
AHR

 

امام حسین (ع)   _  ولادت / مدح / حماسی

 

 

خانه ی شیر خدا امشب پر از نور خداست

البشاره لیله ی میلاد مصباح الهداست

 

بر سر دوش نبی ، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه ، مرآت حُسن ابتداست

 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

 

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین (ع)

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

 

گام گام مقدمش ، رشک گلستان بهشت

عضو عضو  پیکرش ، اوراق صنع کبریاست

 

این همان مصباح دست غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

 

چشم نه ، لب نه ، جبین نه ، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه های مرتضاست

 

با وجود آن که نَبوَد رحمت حق را حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

 

سبط احمد ، نجل حیدر ، آرزوی فاطمه

خون قرآن ، اصل ایمان ، قلب دین ، روح دعاست

 

قطره ای از بحر لطفش چشمه ی آب حیات

ذره ای از خاک کویش درد عالم را دواست

 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی گوید که او را خون بهاست

 

هر چه می بینم جمالش را ، نبی پا تا به سر

هرچه می خوانم ثنایش را ، علی  سر تا به پاست

 

هر سری تقدیم جانان گشت ، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد بر او صحن و سراست

 

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد

در عوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست

 

من نمی‌گویم ، نمی‌گویم ، خدا باشد حسین

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد ، رواست

 

خواهر مظلومه ی او مادر آزادگی است

تا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست

 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته اش مشکل گشاست

 

مادری دارد که در قرآن ، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی» ست

 

قامتی دارد... ، قیامت گوشه ای از سایه‌ اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست ؟

 

او  بُوَد  فُلک  نجات و لنگرش دخت علی

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست

 

شهریار کشور دل ها «حسین بن علی»

زاده ی ام‌البنین فرمانده ی کل قواست

 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه ، هر روز او روز جزاست

 

این که خندانیم و گریانیم در میلاد او

می کند ثابت ، گل ما از زمین کربلاست

 

آنکه سر سازد نثار دوست ، از عالم سر است

کشته ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست

 

مرگ در بستر بود بر عاشق صادق حرام

این معما را کسی داند که با ما آشناست

 

شور ما شور شهادت ، شوق ما شوق وصال

زخم ما یاری رحمت ، خون ما آب بقاست

 

من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان

هر که فانی در ره حق نیست ، پایانش فناست

 

قبر: کعبه ، رکن : مقتل ، تربت عشاق : حِجر

مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا» ست

 

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من

قامتم تنها برای خالق یکتا دوتاست

 

آب را بر روی ما بسته ، نمی‌داند عدو

حنجر ما تشنه ی آب دم تیغ بلاست

 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا» ست

 

"میثم"  این مصراع را با خط خون باید نوشت

رأس ما از تن جدا شد ، دوست کی از ما جداست ؟

 

استاد سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۱
AHR

 

امام حسین (ع)    _    مناجات

 

 

 

شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست

جنّت بی تو عذابش ز جهنّم کم نیست


در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری

عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست


حرم قرب خدا را که دل عاشق تو است

طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست


بگذار آدمیان طعنه زنندم گویم

هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست


نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش

از یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست


تا خدایی خدا هست ، لوای تو  به پاست

زانکه جز دست خدا ، حافظ این پرچم نیست


هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند

که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست


دوزخ ارزانی آنان که ندارند غمت

با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست


ملک هستی همه ماتم کده ی توست حسین !

جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست


گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند

اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست


گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم

که جراحات تنت را به از این مرهم نیست


سائل تو است کسی کز تو ، تو را خواهد و بس

آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست


داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد

عالمی نیست که با یاد غمت ، درهم نیست


سینه کردی هدف تیر که می دانستی

زنده بی مرگ تو دین نبیّ اکرم نیست


هیچ مظلومی همانند تو در قلزم خون

سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست


گو  ببرّند سر دار ، زبان در کامش

غیر مدح تو ثنایی به لب «میثم» نیست

 

 

غلامرضا سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۶
AHR

 

زبان حال حضرت رقیه (س)   _   ذکر مصیبت

 

 

اینجا بهانه های زدن جور می شوند

کافی ست زیر لب پدرت را صدا کنی

کافی ست یک دو بار بگویی گرسنه ام

یا ناله ای به خاطر زنجیرِ پا کنی

 

اصلاً نه ،  بی بهانه زدن عادت همه است

حرف گرسنگی نزدم باز هم زدند

دیدم که بر لبان تو می خورد پشت هم

چوب تری که قبل لبت بر سرم زدند

 

آن قدر پیش طفل تو خیرات ریخته اند

نان های خشک خانه یشان هم تمام شد

امروز هم به نیت تفریح آمدند

عمه کجاست چادر من ؟ ازدحام شد

 

اینجا که زخم از در هر خانه می زنند

اینجا که بند بر پر پروانه می زنند

با گوشواره های خودم ناز می کنند

این دختران که سنگ به ویرانه می زنند

 

صبح و غروب و شام که فرقی نمی کند

ما را خلاصه غالب اوقات می زنند

یک در میان به روی من و عمه می خورد

سنگی که سمت خیمه ی سادات می زنند

 

از آن شبی که زجر مرا دست عمه داد

لکنت زبان من نه مداوا نمی شود

پیرزنی که موی مرا می کشید گفت :

زلفی که سوخته گره اش وا نمی شود

 

دستی بکش به زبری رویم که حق دهی

نامردهای شام چه مردانه می زنند

دیدم به روی نیزه و پرسیدم از عمو

دارند حرف کار که در خانه می زنند ؟

 

حسن لطفی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۱۴
AHR

 

زبان حال حضرت رقیه (س)   _   ذکر مصیبت

 

 

روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا

از نفس های کم و مختصر انداخت مرا

 

خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو

بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا

 

گذر از کوچه و بازار برایم بد شد

دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا

 

ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم

آنقدر زد که پدر ! از کمر انداخت مرا

 

عزم خود جمع نمودم که ببوسم لب تو

پنجه ی پیرزنی دردسر انداخت مرا

 

آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم

از روی ناقه ی عریان ، پدر انداخت مرا

 

می شد ای کاش که از عمه حیا می کردند

بالاخص زجر که از پشت سر انداخت مرا

 

دل خورشید به حال من و زینب می سوخت

تو خبر دار شدی دخترت از تب می سوخت ؟

 

مسعود اصلانی

 

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۲
AHR

 

زبان حال حضرت زینب (س)   _   اربعین

 

 

بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد

بود و نبود این جهان فرقی ندارد

وقتی نباشی این و آن فرقی ندارد

دیگر بهارم با خزان فرقی ندارد

دیگر چه فرقی می کند قحطی آب است

دریا بدون تو برای من سراب است

 

تو قول دادی آشنای هم بمانیم

شانه به شانه پا به پای هم بمانیم

تا دست در دست عصای هم بمانیم

تا آخرین لحظه برای هم بمانیم

از روی تل دیدم سوی گودال رفتی

اینقدر دست و پا زدی از حال رفتی

 

خواهر بمیرد که دگر یاری نداری

تنها شدی و هیچ غمـخواری نداری

دور و برت حتی عزاداری نداری

خواهر اسارت می رود کاری نداری

جان برادر صبر هم اندازه دارد

زینب برای چند غم اندازه دارد

 

انگار خاک کربلا آتش گرفته

موی تمام بـچه ها آتش گرفته

از تشنگی لب های ما آتش گرفته

پیراهنت دیگر چرا آتش گرفته ؟

پاشو ابولفظلم ببـین خواهر غریب است

ذکر مدام زینبت امن یجیب اســت

 

دیدم به دست ساربان انگشترت رفـت

دیدم که دستی سمت گوش دخترت رفت

دیدم به روی نیزه حتی حنجرت رفت

یک نیزه پشت خیمه پیش اصغرت رفت

با نیزه دنبال سر شش ماهه رفتند

آری سراغ اصغر شـش ماهـه رفتند

 

خیمه به غارت می رود وقتی نباشی

زینب اسارت می رود وقتی نباشی

بزم جسارت می رود وقتی نباشی

دار و ندارت می رود وقتی نباشی

ما را میان سلسله بردند کوفه

همراه شمر و حرمله بردند کوفه

 

 

صابر خراسانی

 


کانال تلگرام  زائرانه  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۹
AHR

 

حضرت رقیه (س)   _   شهادت

 

آتش کسی به بال کبوتر نمی زند
مردی تشر به کودک مضطر نمی زند

سیلی کسی به صورت دختر نمی زند
گمگشته را که خصم مکرر نمی زند

ترساندن یتیم دل شب عجیب نیست
گریاندن غریب مرتب عجیب نیست

گیسو کشیده را که به گیسو نمی کشند
قد خمیده را که به هر سو نمی کشند

طفل یتیم را به سر مو نمی کشند
دخت سه ساله را که به زانو نمی کشند

حقش نبود خنده به چشم تَرَش دهند
گریان به دست عاطفه ی مادرش دهند

از پا فتاده را به تهاجم نمی زنند
لکنت گرفته را به تبسم نمی زنند

جا مانده را به جای ترحم نمی زنند
تنها به جرم یک دو تکلم نمی زنند

با گریه گفت: شیخ !  یتیمم مرا نزن
من خود می آیم از پی تو ، بی هوا نزن

با گوشواره بچه کشیدن شجاعت است ؟
یا بر یتیم نعره کشیدن شجاعت است ؟

او را شبیه برده کشیدن شجاعت است ؟
یا هر طرف به خنده کشیدن شجاعت است ؟

شکر خدا که عمه به این دردسر نخورد
از قافله نماند  و  به رویش تشر نخورد

یک شب دوباره باز پریده ز خواب ناز
بابای خویش را طلبیده به رمز و راز

نقش پدر به دیده کشیده به صد نیاز
می خواند گه به قد خمیده کمی نماز

گفت ای پدر ببین به رخ نیلی ام زدند
گوشم نمی شنید ز بس سیلی ام زدند

حیرت زده مقابل بابا نشست و دید
شد باز پلک زخمی بابا و بست و دید

تا دست زد بر آن لب و دندان شکست و دید
دستی به ابرویش زد و از هم گسست و دید

این سر دگر برای پدر سر نمی شود
رأس بریده مرهم دختر نمی شود   

 

محمود ژولیده

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۰۷
AHR

 

حضرت علی اصغر (ع)   _   شهادت

 

 

با چه رو خیمه برم این سر آویزان را

چه کنم مشکل این حنجر خون ریزان را

 

به سفیدی گلوی تو کسی رحم نکرد

رسم کوفی است بگیرند هدف ، مهمان را

 

دست و پایی زدی و باز تبسم کردی

پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را

 

بوسه بر این سر  پاشیده ز هم مشکل نیست

من چه سان دفن کنم پاره ای از قرآن را ؟

 

مشکل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد

اهل غارت نکند رحم ، گل پنهان را

 

من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب

آب داده ست سه شعبه گلوی عطشان را

 

بعد از این است که بر سینه ی من جا داری

نزد مادر ببرم آه دل سوزان را

 

گریه بر معجر عمه نرود از یادت

وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را

 

تا به محشر ز غبار غم تو گریه به پاست

ای عجب داغ تو کرده ست به پا طوفان را

 

سند مستند کرب و بلا حنجر توست

بُرد ، مظلومی تو آبروی عدوان را

 

عید قربان من است و تو همان ذبح عظیم

و خدا مُهر قبولی زند این قربان را

 

محمود ژولیده

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۳۶
AHR

 

زبان حال حضرت رقیه (س)  _  ذکر مصیبت

 

 

گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز

تن من آب شد اما اثرم هست هنوز

جای سیلی ز روی گونه ی من پاک نشد

 رد شلاق به روی کمرم هست هنوز

می توانم بخدا با تو بیایم بابا

جان زهرا کمی از بال و پرم هست هنوز

گفتم ای دختر شامی برو و طعنه نزن

سایه ی رحمت بابا به سرم هست هنوز

من که از حرمله و زجر نخواهم ترسید

دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

گفت که می زنمت اسم پد ررا ببری

گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

همه دم ناز کشید و به دلم تسکین داد

جای شکر است که عمه به برم هست هنوز

با زمین خوردن من دیده ی خود می بندد

شرم در چهره ی ساقی حرم هست هنوز

خاطرت هست که قنداق علی خونی بود ؟

همه ی خاطره ها در نظرم هست هنوز

غصه ی معجر من را نخوری بابا جان

پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز

 

مهدی نظری

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۴۹
AHR