زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۲ مطلب با موضوع «امام حسن (ع)» ثبت شده است

 

ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت

ما عاقبت بخیر تو در روضه ها شدیم

 

 

با کلیک بر روی عبارت زیر

در کانال تلگرام عضو شوید و از اشعار، ویدئو ها و قطعه های صوتی استفاده کنید.

 

 

کانال تلگرامی زائرانه

 

 

باتشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۰
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  شهادت

 

 

 

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن

مادر افکند مرا در یم احسان حسن

روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن

از همان روز شدم بی سر و سامان حسن

بر جبینم  بنویسید مسلمان حسن

 

دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم 

رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم

پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم

نان هر سفره حرام است به جز نان حسن

 

 چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد

چقدر لطف به بیمار جذامی دارد

خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد

وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد

همه اینها غزلی هست به دیوان حسن

 

 آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن

آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن

معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن

مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن

شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

 

ارث مظلومیت از غربت بابا دارد

قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد

جگری سوخته از زخم زبان ها دارد

گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد

خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن

 

زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم

بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم

زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم

همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم

دل پریشان شده از موی پریشان حسن

 

چقدر سخت گذشته است به او در کوچه

چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه

باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه

قاتل جان حسن می شود آخر کوچه

کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن

 

چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد

وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد

ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد

خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد

شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن

 

 رضا تاجیک

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۴:۰۷
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)    _    شهادت / مناجات

 

 

 

گل ها به عطر عود تنت گیر می دهند

پروانه ها به سوختنت گیر می دهند

 

منبر ندیده های نماز خلیفه ها

حتی به شیوه ی سخنت گیر می دهند

 

دیروز اگر به صلح شما گیر داده اند

امروز هم به سینه زنت گیر می دهند

 

زهرا ! چرا همیشه در این کوچه های تنگ

غم ها به خنده ی حسنت گیر می دهند ؟

 

اصلاً فدک بهانه ی شان بود ای غریب

بی برگه هم به رد شدنت گیر می دهند

 

ای یوسف مدینه چرا جای پیرهن

با تیرو تیغ بر کفنت گیر می دهند ؟

 

این چند تیر مانده دگر قسمت تو نیست

وقتش به پاره های تنت گیر می دهند

 

وحید قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۹
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   مناجات / مدح

 

 

خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد

به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد

 

در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی

تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی

 

گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی

عزیز فاطمه ! از بس که دست و دل بازی

 

مدینه شاهد حرفم : فقیر سرگشته

همیشه دست پر از محضر تو برگشته

 

به لطف خنده تان شام غم سحر گردد

نشد که سائل تان نا امید برگردد

 

خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده

کریم آل محمد (ص)  تو را لقب داده

 

تبسم نمکین ات چقدر شیرین است

دوای درد یتیم و فقیر و مسکین است

 

خوشا به حال گدایی که چون شما دارد

در این حرم چقدر او برو بیا دارد

 

به هر مسافر بی سر پناه جا دادی

به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی

 

گره گشایی ات از کار خلق ، ارث علی است

مقام اولی جود و بخششت ازلی است

 

به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی

همه سواره ولی تو ، پیاده می رفتی

 

شما ز بس که کریم و گره گشا بودی

دل کویر به فکر پیاده ها بودی

 

امام رأفت دوران بی مرامی ها

نشسته ای سر یک سفره با جذامی ها

 

خیال کن که منم یک جذامی ام آقا

نیازمند نگاه و سلامی ام آقا

 

چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی

سلام داده ، جواب سلام نشنیدی

 

امام برهه ی تزویر های بسیاری

به وقت رفتن مسجد ، زره به تن داری

 

کریم شهر مدینه غریب افتادم

به جان مادرت آقا ، برس به فریادم

 

خودت غریبی و با دردم آشنا هستی

رفیق واقعی روز های بی دستی

 

قسم به حُرمت این ماه حق نگاهی کن

به دست خالی این مستحق نگاهی کن

 

بگیر دست مرا ، دست بسته ام آقا

ضرر زدم به خودم ، ورشکسته ام آقا

 

دل از حساب قنوت تو سود می گیرد

دعای دست رحیمت چه زود می گیرد !

 

برای مدح تو گویند شعر احساسی

به واژه های «در» و «میخ» و «کوچه» حساسی

 

چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه

بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه

 

چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد

کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد

 

چگونه این همه غم در دل شما جا شد

بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد ؟



وحید قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۱۶
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   شهادت

 

 

این که از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

 

چشم هایش به در و منتظر آمدنی ست

زیر لب زمزمه ی مادر مادر دارد

 

جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثی ست که در سینه مکرر دارد

 

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاری ست که از کینه ی همسر درد

 

پیش چشمش که توانسته به روی منبر

 رود و دست به سبّ پدرش بردارد ؟!

 

لحظه های سفرش در بغلش می گیرد

چادری را که بوی یاس معطر دارد

 

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه ی تنگ

مادرش روی زمین لاله ی پرپر دارد

 

گفت با گریه حسین جان ! تو دگر گریه مکن

که حسن می رود و سایه ی خواهر دارد

 

آه... لایوم کیوم تو که در صحرا کیست ؟

جسم صد چاک تو از روی زمین بر دارد

 

 محمد بیابانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۰
AHR

 

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   ولادت

 

 

ای بنده ی ربِّ رحیم ، آقا حسن جان

یا  مَن یُسَمّیٰ بالکریم  ، آقا حسن جان

تنها صراط مستقیم ، آقا حسن جان

ارباب مایی از قدیم ، آقا حسن جان

 

ای معنی یا نور و یا قدوسم آقا

تا زنده ام نعلینتان می بوسم آقا

 

دُر گران از بحر تا ساحل رسیده

استاد اخلاق ابوفاضل رسیده

پروانه ها...! شمعی در این محفل رسیده

بی خود نبوده این همه سائل رسیده...

 

امشب تمام حاجتم یک گوشه چشم است

چشمی که حتی می کند یک جلوه اش مست

 

ای جلوه ی نورانی آیات توحید

با خنده هایت فاطمه آرام خندید

جبریل بالش را به بازوی تو مالید

هر شب علی یک بوسه از کنج لبت چید

 

افطار زهرا و علی بوسیدن توست

آرامِ جان مصطفی خندیدن توست

 

از پا تماماً فاطمی هستی تو تا سر

مستِ نگاهت عالم بالا سراسر

آزادگان ، پیش تو افتادند با سر

در پیشگاهت بارها باید گدا سر...

 

... را بهر سجده سوی پای تو کشانَد

در سجده تا زیر عبای تو بیاید

 

باید که شعر از پنجه و بازویتان گفت

از ذوالفقار گوشه ی ابرویتان گفت

در کودکی از نغمه ی هوهویتان گفت

از  لا الهِ  لابه لای مویتان گفت

 

حتی نخ پیراهنت حبل المتین است

مانند زهرا و امیرالمؤمنین است

 

ای معنی حَیِّ عَلیٰ خَیْرِالعَمل تو

آب دهانت برتر از جوی عسل تو

بر مشکلات بی شمارم راه حل تو

من لایق تو نیستم حداقل تو

 

لطفی کن و دستی بکش روی سر من

دستی بکش ، بر هم بزن موی سر من

 

سفره بیانداز و گدا دعوت کن امشب

نان شبت را باز هم قسمت کن امشب

بنشین کمی با بی نوا صحبت کن امشب

ما را دعا کن... غرق در رحمت کن امشب

 

تو آبرو داری ولی بی آبرو من

بنده نگاهش هست بر مولا لزوماً

 

پشت در میخانه ات عمری نشستم

خوردم نمک اما نمکدان را شکستم

با این همه ، روزی خور خوان تو هستم

از بوی نان سفره ات من مست مستم

 

از سفره ات یک تکه نان می خواهم امشب

آن نان که خود خوردی از آن می خواهم امشب

 

 

محمدجواد شیرازی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۴
AHR

 

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  ولادت

 

 

وقتی که خدا خویش گرفتار حسن شد

خلقت همه یکباره خریدار حسن شد

جایی که شود خالق ما عاشق مخلوق

اینجاست که دل عاشق و بیمار حسن شد

دانید که مجنونی مجنون ز کجا بود ؟

آن روز که او لایق دیدار حسن شد

پرسند کجا یوسف کنعان شده عاشق ؟

آن روز که خود راهی بازار حسن شد

موسای نبی هر چه به کف داشت ز اعجاز

از ناحیه ی نام گهر بار حسن شد

عیسی اگرش بود دم گرم مسیحا

خود زنده ز یک غمزه ی دل بار حسن شد

آتش به خلیل است اگر بَرد و سلامت

یکدم متوسل سوی انوار حسن شد

از بسکه هلال رمضان زلف شکن بود

کامل شد و آئینه ی رخسار حسن شد

عباس اگر هست علمدار برادر

دیده است که ارباب ، علمدار حسن شد

انگار دوباره مُتجلّی شده حیدر

زهراست که مادر شد و بابا شده حیدر

انبوهِ ملک آمده از عرش تماشا

گویند که این یوسف زهراست خدایا !

این قامت رعنا ، به خدا بُرده به مادر

این هیبت زیبا بخدا بُرده به بابا

خاضع تر از این طفل که دیده است به گهوار

از لحظه ی اول بکند سجده به یکتا

گیسوی مُجعّد به رویش ریخته تا گوش

چشم سِیهَش بُرده دل از حضرت طاها

این گونه ی هموار و این چشم گشاده

دیوانه کند هر که شود شاهد آقا

لعل لب او بوسه گهِ  ناب پیمبر

این خال سیاه است همان لؤلؤ لالا

خوشرو تر از این ماه ندیده است سماوات

او اَحسن خلق است و تبارک و تعالی

آیات و روایات مؤید به ولایش

دوم ولی خلق ، امامِ همه دنیا

او اصل صلات است و صلات است به او فرع

هرجا که اصول است فروع است مقفّا

با هر که دلش غرق تمناست بگویید

واللهِ حسن یوسف زهراست بگویید

بی مهر حسن هیچ دو دنیا نمی ارزد

بی روی حسن وعده ی عقبا نمی ارزد

بی محضر او دل نَبَرد رشک به جنّات

بی حب حسن جنت اعلا نمی ارزد

افطار محبّین همه از لعل لب اوست

ورنه رطب و آب گوارا نمی ارزد

بی حب حسن صوم و صلات است معطّل

یک عمر عبادت به مصلا نمی ارزد

دردی که شفا یافته ی دست حسن نیست

یک ذره دم گرم مسیحا نمی ارزد

هر کس حسنی بود حسینی شود آخر

بی طاعت او آیت عظما نمی ارزد

صلح حسنی جنگ حسینی است به والله

بی فهم و بصیرت سپه ما نمی ارزد

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

ورنه همه ی عمر ، تقلّا نمی ارزد

بایست ادا کرد همه حق امامان

بی نام حسن خطبة غرّا نمی ارزد

گیریم که نار آمد و با نور در افتاد

با هادی دین هر که در افتاد ور افتاد

تا مدح و ثنا ، فاصله بگذار بماند

در وصف حسن گفتنِ اسرار بماند

ما این همه گفتیم ولی یار غریب است

آن غربت و تنهایی بسیار بماند

سرلشگرِ بی لشگرِ اسلام حسن بود

در معرکه شد بی کس و بی یار بماند

یک عمر کشید از غم آن کوچه ز دل ، آه

خونِ جگر و زهر شرر بار بماند

با چاه ،علی درد دلِ خویش بیان داشت

امّا حسنش با دلِ خونبار بماند

گفتیم که کوفی نشویم ، آه از این درد

افسوس ، حسن مانده و مختار ، بماند

یک کار برای دلِ دلدار نکردیم

با روی سیه وعده ی دیدار بماند

طاقت که نداریم اقلّاً به خود آئیم

رَهدار که داریم اقلّاً به خود آئیم

 

 

محمود ژولیده

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۷
AHR

 

 

دو بیتی های ولادت امام حسن مجتبی (ع)

 

 

 

 

ماه رحمت ، سفره اش گسترده شد
زنده از فیضش جهانِ مرده شد
آسمان پر گشته از شادی و شور
آمده از لطف حق میلاد نور

 

*****

 

میلاد حسن (ع) خسرو دین است امشب
شادی و سرور مؤمنین است امشب
از یمن قدوم مجتبی ، طاعت ما
مقبول خداوند مبین است امشب

 

*****

 

دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینم
کاید از ره آن نگار دلنواز و نازنینم
گفتم ای مه از کدامین آسمان باشی ؟  بگفتا
شمس ایوان ولایت ، عُروَة الوثقای دینم
من همان ماه تمامم ، جلوه ی ماه صیامم
شاهد صلح و قیامم ، وجه رب العالمینم

 

*****

 

در جود و کرم دست خدا هست حسن (ع)
دست همه را وقت عطا بست حسن (ع)
نومید نگردد کسی از درگه او
زیرا که کریم اهل بیت است حسن (ع)

 

*****

 

نیمه ی ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن (ع) در عرش اعلا گشته برپا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

 

*****

 

ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

تو کریم بن کریمی یا حسن
داری از زهرا نشان یا مجتبی

مهربانی ، دل رحیمی یا حسن .

 

*****

 

چو بر نیمه رسید  ماه  مبارک

بیامد لطفی از رب تبارک
شبر ، نیکو خصال و ماه صورت

کریم و اسوه در  زهد و بلاغت

 

*****

 

جوانان بهشت را سید است او

اگر تو  طالب حلمی ز وی جو
منم محتاج لطف آل اطهر

شفاعت کن اماما روز محشر

 

*****

 

مژده ای دل نور چشم مرتضی آمد خوش آمد

شام میلاد امام مجبتی آمد خوش آمد

غم مخور ای دل که در ماه دعا و استجابت

بهر تأثیر دعا ، روح دعا آمد خوش آمد

 

*****

 

آمد چو به نیمه ماه پر فیض صیام

شد طلعت مجتبی عیان چون مه تام

با روی حسن خوی حسن جلوه نمود

فرزند ابوالحسن امام بن امام

 

*****

 

گویند که گرد مَه ، ‌زمین می‌گردد

دور فلک و عرش برین می‌گردد
خورشید ، جمال مجتبی را دیده است

حیران شده است و این چنین می‌گردد

 

*****

 

سلام ای حُسن عالمتاب ، ‌ای روح سحر سیما

سلام ای آیه ی مظلوم ، ای غم ، سوره ی زیبا
سلام ای دومین خورشید ، ای روشن ترین امید

بتاب ای عصمت روشن ، بتاب ای عصمت زیبا

 

 

 ادامه ی دوبیتی های ولادت امام حسن مجتبی در  ادامه مطلب

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۲
AHR

 

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  ولادت

 

 

ای عشق ببین حال پریشانی ما را

ای شوق نشان آتش حیرانی ما را

ای شور بیاور میِ توفانی ما را

تا صبح ببین ناد علی خوانی ما را

 

ما مرد شرابیم اگر هست بیارید

ما را به در بیت علی مست بیارید

 

دیدند همه قبله ی دنیا شدنش را

ذوق علی و گرم تماشا شدنش را

دیدند و ببینید مهیا شدنش را

لبخند علی و شب بابا شدنش را

 

تنها نه پدر عاشق خندیدن او بود

تا صبح نبی منتظر دیدن او بود

 

انگار شب قدر مقدر شده امشب

انگار نبی باز پیمبر شده امشب

برخیز زمین گوش زمان کر شده امشب

برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب

 

یک جلوه ز تصویر خداوند رسیده

امشب پسر شیر خداوند رسیده

 

بگذار که یعقوب گشاید نظرش را

تا با تو فراموش نماید پسرش را

هیچ است اگر عشق بریده است سرش را

رو کرده خدا با تو تمام هنرش را

 

لبخند بزن گردش این روز و شب از توست

شیرینی افطار پیمبر رطب از توست

 

یک چشم بگردان و زمین زیر و زبر کن

یک ناز بفرما همه را خون به جگر کن

بند آمده این راه از آن کوچه گذر کن

ما خاک قدمهات به ما نیز نظر کن

 

چشمان تو محراب سحرهای حسین اند

آقا پسران تو پسرهای حسین اند

 

وای از جلوات جبروتی که تو داری

از شدت نور ملکوتی که تو داری

فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری

حق گرم تماشای قنوتی که تو داری

 

پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری

یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری

 

دور و برتان این همه بیمار اگر هست

یا این همه در شهر بده کار اگر هست

این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست

تقصیر که شد این همه سر بار اگر هست

 

دیدند کرم روی کرم می دهی آقا

ماندیم عجب بوی کرم می دهی آقا

 

چشم تو سخن از غم و از سر به من گفت

از شمع شدن شعله شدن آب شدن گفت

با لطف تو چشمان من اینگونه سخن گفت

یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت

 

هرچند خدا خواست کرم داشته باشی

انگار بنا نیست حرم داشته باشی

 

سوزاند اگر غصه ی تو بال و پرم را

سوزاند غم زینبیه هم جگرم را

من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را

ای کاش بیارند از آنجا خبرم را

 

سوگند که در سینه غم خواهر تو هست

هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست

 

 

حسن لطفی 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۷
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   ولادت

 

 

امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد

کز خانه خورشید ولایت قمر آمد

یا از دل دریای نبوت گهر آمد  

یا مهر فروزنده به بام سحر آمد

پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد

در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد

 

هم آینه حُسن خداوند جمالش

هم خلق و حصال نبوی  خلق و خصالش

هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش

هم عقل ملک آمده حیران کمالش

هم مفتخر از او شده پیغمبر  و آلش

هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد

 

در گلشن دین باغ گل یاسمنش بین  

در لعل لب بسته عقیق یمنش بین

شادابی جان را ز گلستان تنش بین

آیات خدا در لب شکّر شکنش بین

آیینه شو و حُسن حَسن در حسنش بین

گوئی به جهان باز رسول دگر  آمد

 

ای ختم رسل بوسه بزن بر سر و رویش 

ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش

ای عصمت حق شانه بزن شانه به مویش 

ای مهر ، ستان وام ز رخسار نکویش

ای ماه ببر سجده به خاک سر کویش

رشک ملک است این که به شکل بشر آمد

 

در شب نفس صبحدم عید ببینید 

در ماه خدا صورت خورشید ببینید

روئی که نبی دید و علی دید ببینید

حسنی که ورا فاطمه بوسید ببینید

رخسار خداوند درخشید ببینید

کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد

 

ادامه ی این شعر در ادامه مطلب

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۴
AHR

 

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   ولادت

 

 

مجموعه ی صفات خدا می شود حسن

اسماء ذات ، وقت دعا می شود حسن

 

نه رو به مکه ، رو به مدینه نشسته ایم

وقت نماز ، قبله ی  ما می شود حسن

 

صد تا پسر به فاطمه روزی کند خدا

یا می شود حسین ، و یا می شود حسن

 

جبریل هم به رتبه ما غبطه می خورد

وقتی که همنشین گدا می شود حسن

 

این رنگ سبز ، رنگ مقام سیادت است

امروز سیدالشهدا می شود حسن

 

گرچه غروب کرد ، محرم طلوع کرد

خورشید ظهر کرببلا می شود حسن

 

از برکت  "حسین حسینِ"  گلوی ما

یک روز می رسد همه جا می شود  "حسن"

 

معلوم بود از حسد آل عایشه

روزی بدون صحن و سرا می شود حسن

 

از تخته پاره های بهم دوخته شده

با زحمت حسین ، جدا می شود حسن

 

از تیرها مقطعه کردن عجیب نیست

"حا، سین، نون" هجا به هجا می شود حسن

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
AHR

 

اهل بیت  _  مدح / عاشقانه

 

 

عاشقى که نیست حیران تو ، حیران می شود

خواه یا ناخواه ، خواهان بیابان می شود

 

هر که بین ره پشیمان شد ز عاشق بودنش

از پشیمان بودنش حتماً پشیمان می شود

 

در بیابان طلب خار که بودن مطرح است

خار، خار گل نشد ، خار مغیلان می شود

 

وصل یا هجران تماماً بستگى دارد به تو

تو بخواهى هجر ، وصل و وصل ، هجران می شود

 

گیسوى آشفته ات حال مرا آشفته کرد

با پریشان هر که می گردد پریشان می شود

 

گر تو باشى و نباشد هیچ کس در محضرت

کوچه هاى مصر هم مانند کنعان می شود

 

نامه ام را دیدم و پشت شما مخفى شدم

طفل هر وقت اشتباهى کرد پنهان می شود

 

من سگ آلوده ام اما پناهنده شدم

کهف اگر کهف تو باشد سگ هم انسان می شود

 

من که گریان نیستم ، یعنى که عاشق نیستم

ورنه عاشق مثل طفلان زود گریان می شود

 

رزق تو از هر طرف باشد معانیش یکى ست

نان اگر از هر طرف خوانده شود نان می شود

 

با کریمان گشتن و آدم شدن دشوار نیست

چه کسى گفته نخواهد شد ، به قرآن می شود

 

خاک پاى گل شدن از بهترین حاجات ماست

خاک عاشق بعد مردن خاک گلدان می شود

 

کیسه بر شانه بینداز و به هر جا سر بزن

آب و نانى جمع کن ، دارد زمستان می شود

 

در حقیقت ذکر یا معشوق و یا عاشق یکی ست

گاه آن این می شود ، گه گاه این آن می شود

 

من نمی دانم چرا هر وقت که تب می کنم

مادرم پا می شود رو به خراسان می شود

 

خادمانت هم اباالفیضند و حاجت می دهند

با کریمان هر که بنشست از کریمان می شود

 

درد بسیار است اما به طبیبان سر نزن

دردها با یا ابوالفضل است درمان می شود

 

بردن این مشک که کار من بى دست نیست

کور شد وقتى گره ، محتاج دندان می شود

 

 

 علی اکبر لطیفیان          

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۷
AHR