زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی | حسن لطفی

چهارشنبه ۱۶ /ارديبهشت/ ۱۳۹۴ [ ۱۵:۰۴ ]

 

امام موسی کاظم (ع)   _  شهادت

 

 

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم

یلدا ترین شب است شب این سیاه چال

پیر و نحیف و بی کس و بی هم صدا منم

 

با خشت های سنگی و با میله های خویش

زندان به حال و روز دلم گریه می کند

خون می چکد  ز  حلقه و می سوزم از تبم

زنجیر هم به سوز تبم گریه می کند

 

پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار

در تنگنای سرد و نموری فتاده ام

از بار حلقه های ستم خرد گشته ام

دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام

 

چشمم هنوز خیره به در باز مانده است

خونابه بر لبم پی هر آه آمده

گویی فرشته است که در باز می کند

اما نه باز قاتلم از راه آمده

 

این بار هم به ناله من خنده می زند

دستی به زخم تازه ای زنجیر می کشد

با هر نفس به کنج لبم خون نشسته است

با هر تپش تمام تنم تیر می کشد

 

چشمم به میله های قفس خو گرفته است

کی می شود که خنده به روی رضا زنم

کو دخترم که باز بخندد برابرم

کی می شود که شانه به موی رضا زنم

 

ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهی

در زیر تازیانه چنین ناروا مگو

خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا

اما بیا به مادر من ناسزا مگو

 

 

حسن لطفی

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی