زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار ماه شعبان» ثبت شده است

 

امام سجاد (ع)  _  ولادت

 

 

سوی مجنون برسانید که لیلایی هست

ما شنیدیم در این شهر که آقائی هست

دورِ این خانه شلوغ است اگر ، جائی هست

دردمندیم و دلی خوش که مداوائی هست

شب عید است بیائید حنا بگذاریم

سر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم

 

تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد

پَرِ گهواره­ ی تو روحِ مسیحا دارد

و حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد

نوه­ ی حضرت زهراست ، تماشا دارد

جلوه­ ی تام علی بر تو مبارک بادا

سومین نام علی  بر تو مبارک بادا

 

فطرسی آمده و از تو پری می خواهد

از تو عیسی نفسِ ناب تری می خواهد

یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می خواهد

که غبارِ قدمت رفته گَری می خواهد

یا کریمیم و سرِ جاده ­ی تو شیعه شدیم

ما کنارِ پرِ سجاده­ ی تو شیعه شدیم

 

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد

تازه شاید که سرش بر کفِ پایت برسد

چشمِ جبریل اگر سوی عبایت برسد

نه محال است مقامش به گدایت برسد

نه فقط پهنه ­ی افلاک نمک گیر تواند

تو از این کشور و این خاک نمک گیر تواند

 

مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمد

مثلِ ابری که سرِ خاک بیابان آمد

صاحب خانه­ ی خود جانب ایران آمد

خانه­ ی مادریش شاه خراسان آمد

خاکِ ما خانه­ ی تو سایه ی مطلق داری

حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری

 

عشق ایرانیِ ما کار بنایت با ماست

حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست

طاقِ گلدسته ، رواق ، آینه هایت با ماست

خادمی حرم و صحن و سرایت با ماست

طرحِ زیبا تری از باغِ جنان می سازیم

و ضریحِ نویی با فرشچیان می سازیم

 

مصلحت بود اگر ، شیرِ خدا می گشتی

تو علی هستی و شمشیرِ خدا می گشتی

مست از جلوه­ ی تکبیرِ خدا می گشتی

تکسوارِ عرب و شیرِ خدا می گشتی

بازوی هاشمیت تیغ اگر بر می داشت

کربلا زیرِ قدم هات ترک بر می داشت

 

رخصتت بود اگر یک تنه لشکر بودی

میمنه ، میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی

رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی

کربلا دید پدر را نفست یاری کرد

وه که با نام تو عباس علمداری کرد

 

واژه ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد

خطبه ات شورِ علی در دلِ پیکار آورد

چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آورد

شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است

که دعا گوی شما زینبِ کبری شده است

 

 

حسن لطفی

 

 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۳
AHR

 

امام سجاد (ع)  _  ولادت

 


ای اهل دعا ! روح دعا باد مبارک 
در دیده تجلای خدا باد مبارک 
این عیدِ مبارک ، به شما باد مبارک 
لبخند امام شهدا بـاد مبـارک 
جان در بدن عالم ایجاد مبارک 
آمد به جهان حضرت سجاد ، مبارک 

ای بانوی ایران پسر آورده ای امشب 
ای طوبی عصمت ثمر آورده ای امشب 
در بیت ولایت قمر آورده ای امشب 
الحق که حسین دگر آورده ای امشب 
بی پـرده ببینید جمـال ازلـی را 
تبریک بگوئید  «حسین ابن علی»  را 

حِجر و حَجَر و حلّ و مقام و حرم است این 
دریای خروشندۀ جود و کرم است این 
در مجمع خوبان دو عالم ، عَلَم است این 
دردانۀ شهـبانوی ملک عجم است این 
گردیـد عیـان کوکب اقبـالِ محمّد 
چشم و دلتان روشن ، ای آل محمّد 

این ماه تمام است ، تمام است ، تمام است 
فرزند قیام است ، قیام است ، قیام است
ذکر است و سلام است و سلام است ، سلام است 
بر خلق ، امام است ، امام است ، امام است 
این گوهر رخشنده ی  دامان سه دریاست 
چارم وصی ختم رُسُل ، یوسف زهراست 

ایـن ماه ، چراغ مـه شعبان حسین است 
این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است 
این لالـۀ خنـدان گلستان حسین است 
این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است 
این جان حسین است بـدانید بـدانید
قرآن حسین است بخوانیـد بخوانیـد !

خیزید که از اشک و شعف آینه شوئیم 
چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروئیم 
پرواز کنان تـا  حرم الله  بپـوئـیم 
مانند فرزدق بخروشیم و بگوئـیم 
ریزد بـه ثنایش دُر نـاب از دهن ما 
تا شام شود روز «هشام» از سخن ما 

این است که توحید از او یافت ولادت 
دارد بـه وجودش حـرم الله ارادت 
داده بـه مقامش ز ازل کعبه شهادت 
کردند به مهرش همه حجاج ، عبادت 
این سیـد و مولا و امام حرمین است 
این سبط نبی ، پور علی ، نجلِ حسین است 


این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست 
این سیـد بطحا پسر سیـد بطحاست 
این نـور دل فاطمـه ی  ام ابیـهاست 
این نوح و خلیل است و کلیم است ، مسیحاست 
رخشنده چراغ دل هر انجمن است این 
سر تـا بـه قدم آینۀ پنج تن است این 

ای یـوسف زهرا شده مبـهوت کمالت
ای عرش خدا گوشه ای از قصر جلالت
یـاد آور خُلق نبـوی ، خلق و خصالت 
بـا آنکه بـود حلقـۀ زنـجیر مدالت 
با آنکه بـه گردن اثـر سلسله داری 
آقایی و اشراف بـه هر سلسله داری 

غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند 
در حلقۀ زنـجیر ، عـدو را بـکشانـد 
در کاخ ستم یکسره آتش بفشاند 
بـر خاک مذلت همگان را بنشاند 
تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی 
بر جان ستمگر ، شرر خشم خدایی 

غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت 
بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت 
ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت
تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت
در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود 
فریاد خروشان خدا صوت علی بـود 

ای سرزده از سینۀ هـر نسل ، نـدایت 
ای زمزمۀ وحی خداونـد ، صدایـت 
اسلام ، رهیـنِ نـفسِ روح فزایـت 
در سلسله پیوسته به لب ذکر خدایت 
روزی که نبودی خبری از گل "میثم
شد بسته بـه زنجیر ولایت دل "میثم

 

استاد غلامرضا سازگار

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۲
AHR

 

امام حسین (ع)  _  ولادت

 


ای قبله ی عوالم بالا حسین جان
ای شعله شعله آتش دلها حسین جان
حا سین و یا و نون خدا یا حسین جان
ماییم و هر نفس نفس ما حسین جان
یک واژه است لذت دنیا حسین جان

هرچه به دل به سینه به سر داشتی علیست
ذکری که در تمام سحر داشتی علیست
نامی که در گشودن در داشتی علیست
جانت علیست هرچه  پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان

چشم تو گشت و از همه ما را خطاب کرد
لطفش بلند که کار ما را صواب کرد
هرکس که بندگی تو را انتخاب کرد
او را نگاه مادرت عالی جناب کرد
گفتیم بعد حضرت زهرا حسین جان

آشفته زلفم و تبِ طوفانم آرزوست
کنعانم آرزوست سلیمانم آرزوست
یک بار از لب تو حسن جانم آرزوست
با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگ ما را حسین جان

مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد
مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد
سر نیست آن سری که روی شانه ایستاد
در پای عشق تو که مردانه ایستاد ؟
آن کیست غیر زینب کبری حسین جان

تو میرسی و با تو خبر ها یکی یکی
لبخند میزنی به پسرها یکی یکی
افتاده اند پیش تو سرها یکی یکی
با ماه هاشمیت قمرها یکی یکی
عباس نوکرم شبِ فردا حسین جان

شعرم رسیده است به ابیات آذری
هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری
زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری
زینب ئاری نَقَدَ اَبَلفَضل یاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان

ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو
شبهای جمعه ایم پُر از بوی سیب تو
امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو
ما را که کُشته است صدای غریب تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان

 

حسن لطفی  

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۲۰
AHR

 

امام حسین (ع)  _  ولادت

 


ای که در مقــدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد
پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد


شب میلاد توعالم اگر عطـرآگیـن است
جبـرئیـل از در و از بـام و هـوا گُل ریزد


ای گُل سـرسبـد گلشـن زهـرا ، جبـریل
گر به پـای تو نـریـزد ، به کجـا گُل ریزد ؟


فطـرس از مقـدم تو شکـرِ خـدا می گوید
بـال بگشـوده و بر ارض و سما گُل ریزد


خبـری گر ز جمـال تـو بـه یوسف بـرسد
ز سـرشک شعف خود همه جا گُل ریزد


هر کسی نقش ببنـدد به لبش نام حسین
گـویی از شـاخـه ی  پُـربـار وفـا گُل ریزد


ای بقـا یـافتـه دین از تو، به پاس قدمت
خضـر پیـوستــه لب آب بقـا گُل ریزد


احتـرام حـرم از منـزلت و حُرمت توست
هاجر از شـوق تو در سعی و صفا گُل ریزد


هـر زمـانی کـه بـه محـراب نیایش آیی
روی سجّــاده ی محـراب دعـا گُل ریزد


گلفروش چمن عشقی وغیر از تو چه کس
در ره دوست گــه رنـج و بـلا گُل ریزد


تُربت اطهـر و ایثـار تو از بس خوشبوست
گـویی از خاک تو در کرب و بـلا گُل ریزد


می چکـد گر که ز چشمان «وفائی» اشکی
به روی خـاک تـو بـا اهـل ولا گُل ریزد

 

سید هاشم وفایی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۰۳
AHR