زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر امام زمان» ثبت شده است

 

امام زمان (عج)    _    انتظار / مناجات

 

 

 

ای دیده ها به سوی تو یا صاحب الزمان

از غصّه ی فراق تو الغوث الامان

 

حالا که دشمن از غم ما شاد می شود

وقت است تا به شیعه کنی روی خود عیان

 

از کعبه باز  آی و ز رخ پرده را بگیر

اَحباب را به یاری دین خدا بخوان

 

هرگز نبوده رسم تو راندن ز کوی خود

هرگز نبوده رسم تو تنبیه دوستان

 

دست مرا ز دست عطایت جدا مکن

تا روز حشر سایه ی بالا سرم بمان

 

تیر نگاه می زنی و صید می کنی

ای گیسویت کمند ، و ای ابرویت کمان

 

آلوده ای چو من ، که شود نوکر شما

آقایی تو را به همه می دهد نشان

 

ما که ندیده عاشق روی شما شدیم

این هم کرامتی است از آن چهره ی نهان

 

آیا مرا به حال خودم واگذاری اَم

گیرم غلام کوی تو بد داده امتحان

 

عمری است این گدا سر کویت نشسته است

سائل به همنشینی تو هست ، خوش گمان

 

گاهی که خسته بر سر من ، دست می کشی

پرواز می دهی دل و جان را به بی کران

 

گاهی مدینه می بری و گاه کربلا

قربان غصّه های تو یا صاحب الزمان 

 

محمود ژولیده

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۱
AHR

 

امام زمان (عج)   _   انتظار

 

 

جمال غیب و شهود است این که می‌آید

تمام رحمت و جود است این که می‌آید

شعیب و صالح و هود است این که می‌آید

عزیز مصر وجود است این که می‌آید

زهی به مرتبه و عزت پیامبرش

سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش

 

تمام عالم ایجاد می شود حرمش

حرم گذاشته از دور دیده بر قدمش

مسیح زنده کند باز ، جان ز فیض دمش

به روی دوش علمدار کربلا ، علمش

خروش لشکر او انتقام خون خداست

ندای حنجر خونین سیدالشهداست

 

نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند

رخ نیاز به درگاه بی نیاز کند

مسیح پشت سر حضرتش نماز کند

برای بیعت او دست خود دراز کند

نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند

برای یاری او زنده گشته ، صف بستند

 

بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد

بیا که کعبه به دور سرت طواف آرد

بیا که بر قدمت رکن ، دیده بگذارد

بیا که فاطمه تنها  تو را  تو را  دارد

بیا که تا تو نیایی ، زمان محرم توست

بیا که پیرهن پاره تو پرچم توست

 

بیا که قلب جهان بی قرار توست ، بیا

بیا که چشم همه اشکـبار توست ، بیا

بیا که تیغ خدا ذوالفقار توست ، بیا

بیا که فاطمه چشم انتظار توست ، بیا

بیا که میثم دل سوخته به محضر تو

گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو

 

غلامرضا سازگار

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۶
AHR

 

امام زمان (ع)  _  مناجات / انتظار

 

 

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی

 

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

چون عودم و از سوختنم نیست رهایی

 

من در قفس بال و پر خویش اسیرم

ای کاش تو یک بار به بالین من آیی

 

در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست

من خوب نیاموختم آداب گدایی

 

عمری است که ما منتظر آمدنت ، نه

تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی

 

می خواستم از ماتم دل با تو بگویم

از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی

 

امشب شده‌ ای زائر آن تربت پنهان ؟

یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی

 

ای پرسش بی پاسخ هر جمعه ی عشاق

آقا تو کجایی ؟ تو کجایی ؟ تو کجایی ؟


 

یوسف رحیمی

 


کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۰
AHR

 

امام زمان (عج)   _   انتظار

 

 

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک 
تنهای شهر و صحرا ، عجّل علی ظهورک 


گم گشته وجودی ، هم غیب و هم شهودی 
در دیده و دل ما ، عجّل علی ظهورک 


بی تو غریب ، قرآن ؛ بی تو اسیر ، عترت 
بی تو علی است تنها ، عجّل علی ظهورک 


نه طاقتی نه صبری ، تا چند پشت ابری؟ 
ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک 


دنیا در انتظار است ، خون قلب روزگار است 
پا در رکاب بنما ، عجّل علی ظهورک


حیدر کند دعایت ، زهرا زند صدایت
الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک 


زخمِ به خون نشسته ، پیشانیِ شکسته 
دارند با تو نجوا ، عجّل علی ظهورک 


خون دو دیده گوید ، دست بریده گوید 
بر انتقام بازآ ، عجّل علی ظهورک 


هم عمّه ها پریشان ، هم  جدّ  توست عطشان 
هم چشم ماست دریا ، عجّل علی ظهورک 


بر  "میثمت"  نگاهی ، از لطف گاه گاهی 
ای چشم حق تعالی ! عجّل علی ظهورک

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۵
AHR

 

امام زمان (عج)   _   مناجات

 

 

هر چه بد تا می کنم با من مدارا می کنی

 از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی

 

حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم

درد هایم را خودت فوراً مداوا می‌کنی

 

پیش چشمان همه داری بزرگم می کنی

آبرویت را دوباره خرجِ رسوا می کنی

 

پرده پوشی می کنی و باز عصیان می کنم

هر که بویی می برد فوراً تو حاشا می کنی

 

صبح تا شب این همه بد می کنم اما شما

کار خوبم را فقط در بوق و کرنا می کنی !

 

سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری

غافل از اینکه مرا داری تماشا می کنی

 

از "جمودُ العینِ" خود تا که شکایت می کنم

خشکیِ این چشمه را هر بار دریا می کنی

 

یاد کن آلوده را  یا بن الحسن  از بابِ لطف

در قنوت نیمه شب با رب که نجوا می کنی

 

یا زمانی که میان روضه های مادرت

 گریه بر درد و مصیبت های زهرا می کنی

 

دوستانِ من همه کرب و بلا را دیده اند

نوبت من که شده ، امروز و فردا می کنی

 

کربلا میخواهم آقا التماست می کنم

گریه دارم می کنم... داری تماشا می کنی؟!

 

آخرش هم ضامنم سلطان مشهد می شود

بعد از آن برگِ براتم را تو امضا می کنی

 

 

 

محمد جواد شیرازی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۵۶
AHR

 

امام زمان (عج)   _   عاشقانه / انتظار

 

 

ای جمعه ی نیامده ی روزگار ها

 الغوث و الامان ، خزان و بهار ها

آیینه ی شریف ترین تبار ها

خال لب تو ، کعبه ی  دلبر مدار ها

   خوش به سعادت پسر مهزیار ها

 

حالا که غصه وصله ی ناجور می شود

گیسوی تو بهانه ی منصور می شود

چشمت شعاع مستی انگور می شود

دارد بساط شکر خدا جور می شود

نامت شراب کهنه ی بزم خمار ها  

 

نام تو خواب از سر میخانه می برد

هوش و حواس از سر پیمانه می برد

آتش به شرط بندی پروانه می برد

دل قرعه را به صرف تماشا نمی برد

 آتش بزن به هستی ما تازه کار ها

 

حالا که مِی به دلبری ساغر آمده

عطر گل محمدی از قمصر آمده

آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده

حتی دعای ندبه ، صدایش درآمده

 برگرد ای قرار دل  بی قرار ها

 

قدری محل دهید به این های و هوی ما

ابروت گشته تیغ به زیر گلوی ما

زخم فراق علت درد مگوی ما

مستاصلیم ! ته نکشیده سبوی ما

یاد تو برکت قدح مِی گسار ها 

 

از باده ی ولای تو بس نوش می کنیم

عالم به مدح زلف تو مدهوش می کنیم

اما چه سود ؟ ریسه که خاموش می کنیم

آقا تو را دوباره فراموش می کنیم

 ای خسته از شلوغی شعر و شعار ها

 

آنقدر گفته ایم که ضرب المثل شده

دنیا بدون تو به جهنم بدل شده

کعبه شکست خورده ی لات و هبل شده

شیطان دوباره معرکه گیر جمل شده

      تیغت کجاست ؟ ذریه ی ذوالفقارها

 

چشمم به جاده های ظهورت سپید شد

ایمان فریب خورده ی ریش یزید شد

طفلی نماز ، با لب تشنه شهید شد

آقا بیا امید دلم ناامید شد

 سر رفته است حوصله ی انتظارها

 

تردید و شبهه از سفرت حرف می زنند

با شک از آخرین خبرت حرف می زنند

از شایعات دور و برت حرف می زنند

آقا بیا که پشت سرت حرف می زنند

 ای حرمت تمامی قول و قرار ها

 

 

وحید قاسمی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۳
AHR

 

امام زمان (عج)  _  انتظار

 

 

مرغ دل میاد به خونه اگه آقامون بیاد

دوباره نغمه میخونه اگه آقامون بیاد

 

از من و هرکی مثل من که پیِ دنیا میره

دل نازش غرق خونه اگه آقامون بیاد

 

رو سر ما نوکرا دست نوازش میکشه

می بینی چه مهربونه اگه آقامون بیاد

 

دست ما رو می گیره تا کربلا باهاش میریم

برامون روضه می خونه اگه آقامون بیاد

 

اون میاد و شهدا پشت سرش باهاش میان

آخه یار بی کسونه اگه آقامون بیاد

 

یه سحر بلند می شی ؛ بوی بهار و  میشنُفی

آسمون رنگین کمونه اگه آقامون بیاد

 

از غم حـسـیـن و فـاطـمـه حکایت می کنه

اشک چشماش دونه دونه اگه آقامون بیاد

 

محمدجواد فارسی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۴۲
AHR

 

امام زمان (عج)   _   عاشقانه / انتظار

 

 

بـرده ندیده دل ز ما ، صورت دلـربای تو

جلوه‌ گر از نقاب هم روی  خدا نمای  تو

 

مصلح کل عالمی ، منجی نسل آدمی

دست خداست سیدی ! دست گره‌ گشای تو

 

پیش‌ تر از ولادتم ، مهر تو بوده عادتم

تو بودی آشنای من ،  من شدم آشنای تو

 

همدم  سینه‌ خستگان !   یاور دل‌ شکستگان !

ای همه جا کنار من ، بگو کجاست جای تو ؟

 

تو کعبه‌‌ ای ، تو زمزمی  ،  ذکر بگو مگر دمی

رسد به گوش عالمی زمزمه ی  دعای تو

 

چه  می شود که گل کند بوسه ی ما به پای تو

 

خوش آن دمی که بنگرد شهید دشت کربلا

پرچم سرخ خویش را بر سر  شانه‌ های  تو

 

رو به سوی مطاف کن ، طواف کن طواف کن

تا ببرد دل از حرم ، چهره ی دلربای تو

 

صدایت از حــرم رسد به گوش عالمی ولی

خوشا کسی که در حــرم می شنود صدای تو

 

سلطنت بهشت را خنده زنان رها کند

«میثم» اگر شبی شود پشت دری گدای تو

 

 

غلامرضا سازگار   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۶
AHR

 

امام زمان (عج)  _  غزل انتظار

 

 

روز ظهور می رسد آیا ؟ خدا کند
باید امام منتظران یک دعا کند


آید ز کعبه بانگ اناالمهدی اش به گوش
از شرق و غرب ، لشکر خود را صدا کند


خواند کنار بیت خدا روضه ی حسین
یک باره کعبه را حرم کربلا کند


جدش علی بتان حرم را به خاک ریخت
او کعبه را ز دام اجانب رها کند


با تیغ خود مطالبه ی  خون خویش را
از دشمنان آل محمد ، خدا کند


باشد که دست شیعه هزاران هزار بار
سر از تن یزید و سپاهش جدا کند


قامت پس از اقامه ببندد پی نماز
قد قامتش ، قیامت دیگر به پا کند


عیسی ز آسمان چهارم کند نزول
تا در زمین به مهدی ما اقتدا کند


تا رو به سوی کرب و بلا آرد از حجاز
آهش نسیم را نفس نینوا کند


میثم ! بریز اشک و دعای فرج بخوان
تا حق ز کار منتظران ، عقده وا کند

 

 

غلامرضا سازگار          

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۷
AHR

 

  مناجات

 

 

 سال ها گفتیم و خندیدیم و از خود غافلیم

دل به دنبال هوس ها ، ما به دنبال دلیم

 

روز و شب دیوانه ی نفسیم و مست حُبّ مال

بدتر از این ، این که پنداریم عقل کاملیم

 

دل به قصر سنگ ، خوش کرده نمی دانیم خود

عاقبت یک قبضه ی خاکیم یا مُشتی گلیم

 

بارها کُشتیم خود را با دم تیغ هوا

نفس دون را پرورش دادیم و خود را قاتلیم

 

نوح ، ما را خواند و طوفان کلّ عالم را گرفت

کشتی از ما دور شد ما نیز دور از ساحلیم

 

عیب خود نادیده ، دائم عیب مردم گفته ایم

خلق را در خواب غفلت خوانده ، از خود غافلیم

 

گه به دور کعبه می گردیم و گاهی دور بت

گه مرید حقّ شده گاهی اسیر باطلیم

 

آب و خاک و آفتاب و ابر بود و ما ، که ما

دانه ای بر خود نکاشتیم و به فکر حاصلیم

 

بارها منزل عوض کردیم تا پیری رسید

همچنان در فکر تجدید بنای منزلیم

 

بس که میثم شانه ی ما خسته از بار خطاست

در اطاعت ناتوان و در عبادت کاهلیم

 

 

 استاد غلامرضا سازگار 

 


 

 

نوروزتان زهــرایـی 

 

التماس دعا   

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 

1393/12/29


 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۳۶
AHR

 

امام زمان (عج)  _  مناجات

 

 

دولت این است که یک لحظه گدای تو شوم

کی دهد دست که خاک کف پای تو شوم

 

شرف بندگی توست زیاد از سر من

بار ده  بلکه  سگ درب سرای تو شوم

 

کم از آنم که کنم از سر کوی تو عبور

باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم

 

با همه زشتی و آلودگی  و  رو سیهی

باورم بود که مشمول عطای تو شوم

 

ای مسیح دل و جان همه عالم چه شود

زنده با یک نفس روح فزای تو شوم

 

ای خوش آن دولت بیدار که در نیمه شبی

دیده بر هم نهم و خواب نمای تو شوم

 

ای کرامت به تو زنده کرمی کن بگذار

تو برای من و من نیز برای تو شوم

 

دوست دارم که غبار سر کویت گردم

به امیدی که هوایی به هوای تو شوم

 

به عزا خانه ات از لطف و کرم خاکم کن

بلکه مشت گلی از اشک عزای تو شوم

 

میثم بی سر و پا را ز کرم دست بگیر

که نهم جان به کف و بی سر و پای تو شوم

 

 

غلامرضا سازگار             

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۳۴
AHR