زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر شهادت امیرالمومنین» ثبت شده است

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)   _   شهادت

 

 

خداحافظ ای کوفه ای شهر غم

که درکام من کرده ای زهر غم

 

خداحافظ ای سجده گاه علی

که چشم تو مانده به راه علی

 

خداحافظ ای نخل ها ، چاه ها

دگر نشنوی از عـلـی آه ها

 

خداحافظ ای روز ها ، روزه ها

دعا ها ، مناجات ها ، سوز ها

 

خداحافظ ای کوچه های خموش 

نیارد علی نان و خرما به دوش

 

خداحافظ ای نان خشک و نمک

خداحافظ ای ماجرای فدک

 

خداحافظ ای بیت الاحزان او

خداحافظ ای قبر پنهان او

 

خداحافظ ای بی وفا دوستان

خداحافظ ای آتش و ریسمان

 

خداحافظ ای کوچه ی پر ز دود

خداحافظ ای داغ یاس کبود

 

خداحافظ ای انتظار اجل

خداحافظ ای زانوی در بغل

 

خداحافظ ای خشم لب دوخته     

خداحافظ ای خانه ی سوخته

 

خداحافظ ای چشم حلقه به در

یتیم دوباره شده بی پدر

 

خداحافظ ای پر طنین ماذنه

که دلسنگ زشتی شکست آینه

 

بگو تیر مرغ شباهنگ خورد

دل شیشه اش از همه سنگ خورد

 

بگو این حقیقت به اهل مجاز

نماز است از من ، نه من از نماز

 

به خون گو به مسجد رخم تر کنند

نماز مرا بلکه باور کنند

 

به حمدی که من از دو لب رانده ام

به حمد همه فاتحه خوانده ام

 

بگو جز غم جهل مردم نخورد

بگو در همه عمر گندم نخورد

 

کسی را چو من دهر تنها نکرد

زدم هم دری را یکی وا نکرد

 

ندیده در ایام چشم سحر

ز خورشید چشمم سحر خیز تر

 

غم و دردم امشب به پایان رسید

به زهرا بگویید مهمان رسید

 

خداحافظ ای بوریا نان جو

کهن جامه و وصله ی نو به نو

 

خداحافظ ای سجده گاه علی

که مانده نگاهت به راه علی

 

خداحافظ ای نخل ها ، چاه ها

دگر نشنوید از علی آه ها

 

رساندی تو ای کوفه جان بر لبم

مدارا کن ای کوفه با زینبم

 

میالا به نام خود این ننگ را

بگیر از کف کوفیان سنگ را

 

خدا حق ز حق ناسپاسان گرفت

علی از علی ناشناسان گرفت

 

الا کوفه کو یوسف مصطفی

چه کردی علی را تو ای بی وفا

 

به شامم فلک آفتابی نداد

سلام علی کس جوابی نداد

 

خداحافظی کرده ام با همه

که چشم انتظارم بود فاطمه

 

خدایا ز کارم گره وا شده

خدایا دلم تنگ زهرا شده

 

غم و دردم آخر به پایان رسید

به زهرا بگویید مهمان رسید

 

یقین دوخته چشم زهرا به من    

نشان می دهد محسنم را به من

 

نشان تا دهم فرق بشکسته را     

نشانم دهد بازوی خسته را

 

بیا ای غروب سعادت بیا

نجات علی ... ای شهادت بیا

 

 حاج علی انسانی

 

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۹
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _   ذکر مصیبت

 

 

ای ولی نعمت من ، دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی


آمدم کار مرا باز تو راه اندازی
وقت آن است به این بنده نگاه اندازی


از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم
یا علی گفتم و یک عالمه رحمت دیدم

دم به دم بر سر این سفره عنایت دیدم
از غلامان تو آن قدر کرامت دیدم


معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود
به محب تو محال است دری بسته شود

وای از غصه جانسوز جدایی نجف
نرود از دل من میل گدایی نجف

منم آقا همه ایام هوایی نجف
مردم از دوری ایوانِ طلایی نجف


کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم
سحری در حرمت از ته دل هو بکشم


آمدم سوی تو ای شاه به قصد یاری
اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری
ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری
کمرت تا شده بود از غم بی عمّاری


چون تو مظلوم در این ارض و سما نیست علی
حق تو این همه غربت به خدا نیست علی


از چه بستند ید بت شکنت را ای وای
دیده ای سوختن یاسمنت را ای وای
پیر کردند تو را و حسنت را ای وای
شرم از فاطمه لرزاند تنت را ای وای


بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم
زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم


آسمان ها همه از داغ تو گریان آقا
کوفه آورد به روی لب تو جان آقا
گفت کافر به شما بنده شیطان آقا
وای من ، کشت تو را حافظ قرآن آقا


عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت
شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت


رفتی و زینب و کلثوم تو دلگیر شدند
حسنین تو علی زخمی تقدیر شدند

« آن یتیمان که سر سفره تو سیر شدند
لب گودال رسیدند ، همه شیر شدند »


کوفه این بار غلام طمع گندم شد
زیر نیزه تن زخمی حسین ات گم شد

 


محمدحسین رحیمیان

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۹:۲۸
AHR

 

 

 امیرالمومنین علی (ع)   _   شهادت

 

 

ای تیغ مرا لبالب از  یا رب  کن

ای تیغ بیا و راحتم امشب کن

بشتاب و سر مرا شکاف اما باز

رحمی به دل سوخته ی زینب کن

ای تیغ زمان ، زمانه ی نیرنگ است

بشکاف سرم که سینه ام خون رنگ است

یک بار نشد که سیر رویش بینم

بشتاب دلم برای محسن تنگ است

ای تیغ پرِ  پر زدنش را بزنند

آن مرغ که قید ماندنش را بزنند

ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد

مردی که به پیش او زنش را بزنند

امروز نه آن دم علی از پا افتاد

تا خانم من زیر قدم ها افتاد

یک شهر برای بردنم رد میشد

از روی دری که روی زهرا افتاد

ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز

او خورد زمین و من بریدم آن روز

از پهلوی میخ کوب زهرا آن روز

با دست خودم میخ کشیدم آن روز

 

 

حسن لطفی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۳
AHR

 

 

امیرالمومنین علی (ع)   _   شهادت

 

 

ای نخل ها چرا همه امشب خمیده اید

افسرده ، سینه سوخته و داغ دیده اید

ای چاه های خسته ی کوفه علی کجاست ؟

آیا صدای ناله ی او را شنیده اید ؟

در مسجد ای نماز گزارانِ داغدار

بنشسته سر به جیب خموشی کشیده اید

افسرده ، دل شکسته ، پریشان و نا امید

گویا تمامتان ز علی دل بریده اید

ای داغ دیدگانِ علی ناله سر کنید

ساکت نسشته اید و خموش آرمیده اید

ای دشمنان دین خدا با کدام جرم

هنگام سجده فرق علی را دریده اید

مرغابیان ! شما که گرفتید عبای او

در لانه ها چرا همه ساکت خزیده اید

عمّامه زرد و چهره ز عمّامه زرد تر

ای رنگ ها ز صورت مولا پریده اید

ای ناله ها ز داغ علی بس که سوختید

آتش درون سینه ی ما آفریده اید

ای اهل بیت جان به فداتان که از کرم

سوز درون «میثمتان» را خریده اید

 

 


غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
AHR

 

 

حضرت علی (ع)  _  شهادت

 

 

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند

دستهای پینه دارش استراحت می کنند

 

نخل ها ازغربت و بغض گلو راحت شدند

مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند

 

ای خوارج ، بهترین فرصت برای دشمنی ست

شمع بیت المال را روشن کنید ، او رفتنی ست

 

درد را با گریه های بی صدا آزار داد

با لباس نخ نمایش ، کوفه را آزار داد

 
مهربانی نگاهش حیف مشکل ساز بود

روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود

 

دشمنانش در لباس دوست بسیارند و او

بندگان کیسه های سرخ دینارند و او

 

سادگی سفره اش خاری به چشم شهر بود

 مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود

 

نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند

درعوض ، در حق او هر خانه نفرین می کند

 

حرص اهل مکر ، از بنده نوازی علی ست

داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست

 

گام در راه فلانی و فلان برداشتند

از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند

 

جرم سنگینی ست ، بر لب خنده را برجسته کرد

چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد

 

جرم سنگینی ست ، تیغ ذوالفقاری داشتن

زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، از غم کوله باری داشتن

مثل پیغمبرعبای وصله داری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، بر تقدیر حق راضی شدن

با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن

 

جرم سنگینی ست ، جای زر ، مقدر خواستن

در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن

 

جرم سنگینی ست ، در دل عشق زهرا داشتن

سالها در سینه داغ کهنه ای را داشتن

 

هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود

تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود

 

پشت در ، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد

زخم بازویی ، امیرالمومنین را پیر کرد

 

مرگ سی سال است که بر او ، خنجر از رو می کشد

هر چه مولا می کشد ، از درد پهلو می کشد

 

 

وحید قاسمی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۳
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _  شهادت

 

 

دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد

وقتی تو را بابای من دنیا ندارد

رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه

حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد 

رفتی برای زینب تو خستگی ماند

دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد

خونت نوشته گوشه محراب مسجد

این کوه طور عاشقی موسی ندارد

دنیا پدر جان تا خود روز قیامت

مانند تو گریه کن زهرا ندارد

رفتی و از این شهر بردی مهربانی

کوفه برای ماندن ما جا ندارد

رفتی و شد راحت خیال دشمن تو

در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد

فکری به حال روزگار دخترت کن

در روزهایی که حرم سقا ندارد

 

 

محمدحسین رحیمیان

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۴
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _   شهادت

 

( زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها )

 

 

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با لافتایت می شناسیمت

اصلاً نمی آید به تو در بستر افتادن

 

داری سفارش می کنی ما را به عباست

خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن

 

گفتی اسیرم می کنند اما نگفتی تو

از خنجر کندی به روی حنجر افتادن

 

اما نگفتی از روی مرکب زمین خوردن

اما نگفتی از بلندی با سر افتادن

 

خیلی برای دخترت سخت است هنگامِ...

با نیزه ای بر نیزه های دیگر افتادن

 

ای وای از پیراهن غارت شده ، بعدش

دنبال غارت کردن انگشتر افتادن
 

 فرمود: آب ، اما به پهلویش لگد می زد

 ای داد بیداد از به جان پیکر افتادن

 

انصاف نیست این گونه پیش چشم خواهرها

با چکمه روی بوسه پیغمبر افتادن

  

ای وای از شام غریبان و بیابان و...

 در زیر پا ها چادر یک دختر افتادن

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
AHR