زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۵۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر شهادت حضرت زهرا» ثبت شده است

فاطمیه - شهادت حضرت زهرا  (س)

 

در را که با شتاب لگد وا نمی کنند
دیوار را که صفحه گلها نمی کنند

گلبرگ یاس را که به آتش نمی کشند
سیلی نصیب صورت حوراء نمی کنند

آتش به درب خانه ی رهبر نمی زنند
توهین به بیت سرور و مولا  نمی کنند

با کودکان خانه که مشکل نداشتند
رحمی چرا به گریه ی آنها  نمی کنند

مردم به جای بیعت و همیاری امام
غربت نصیب رهبر تنها نمی کنند

در پیش چشم غیرت مردانه ی کسی
حمله به دست و بازوی زن ها نمی کنند

زن را به قصد کشت به کوچه نمی زنند
جمعی اگر زدند تماشا نمی کنند

کاری اگر به دست تماشاگران نبود
دیگر گره ز کار عدو وا نمی کنند

حتی اگر سفارش پیغمبری نبود
اینگونه با ولای علی تا نمی کنند

دردا که درد دین به دل اهل خدعه نیست
حیله گران ز توطئه پروا نمی کنند

 

حاج محمود ژولیده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۰۰:۲۵
AHR

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

زهرا همان کسی است که بیت محقرش
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
«مردی» پیمبر است که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش

یک نیمه‌اش نبوت و نیمش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه‌ی انبیا بود
بر رشته های چادری صبح محشرش
 
ما بچه‌های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد پس در پای دخترش

مسمار در اگرچه برایش مزاحم است
اما مجال نیست که بیرون بیاورش

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۵
AHR

شهادت حضرت صدیقه طاهره (س)

 

شد فدک، بعد از پیمبر ، کفر و ایمان را محک
کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک

فاطمه ، لطف خفی، روح نبی ، جان علی است
آنکه ذکر خیر او باشد همه ورد ملک

عالم از ام ابیها نور هستی چون گرفت
دارد او بر گردن خلق جهان حق نمک

حضرت صدیقه اطهر، نمی گوید خلاف
کذب قول آن منافق هم، ندارد هیچ شک

صحبت از ارث و وراثت، خود کمال ابلهی است
پیش بانویی که مهر او سما است و سمک

از نبی گیرم، نماند ارث بر فرض محال
حق ذی القربای پیغمبر، نبود از ما ترک

مردکی، مردم فریبی، با ریایی ، بی حیا
آن که اندر مکتب شیطان بود شاگرد یک

شد سراپا مست دنیا، زد به عقبی پشت پا
نام خود در لوح اعدای محمد (ص) کرد حک

با دروغ و ظلم بهتان بست باب علم را
باطل آمد جای حق چون دید حق را بی کمک

وای در محراب قدس و منبر طاها نشست
خائنی پست و منافق با دو صد دوز و کلک

جلوه گر صبر خدا، تیغ ید الله در نیام
رفته خیر المرسلین و مرتضی مانده است تک

در چنین دور خطرناک و زمان فتنه بار
نطق زهرا کرد رسوا خائنان را یک به یک

جسم او چون گوهری بشکست و پنهان شد به خاک
در پی او سال ها بیهوده می گردد فلک

قبر زهرا مخفی و قبر امامان در بقیع
لیک در بیت محمد(ص) آن دو غاصب مشترک

در لهیب عشق و غیرت سوزد و گوید حسان
العجل یا حجت المهدی، یدالله معک

 

مرحوم حبیب اله چایچیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۰۸:۵۰
AHR

 

فاطمیه

 

در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد

در، هم زبان به شکوه گشود و  در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد

در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد

با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو ، حدید شد

دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد

سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد

انداخت سایه دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد
 
این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد

مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد

ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر علت مزید شد

تا منبر رسول خدا نیم قرن بعد
جای شراب خواری ده ها یزید شد

آری حسین فاطمه در قتلگاه نه !
در بین کوچه های مدینه شهید شد



یوسف رحیمی      

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۷:۵۱
AHR

 

فاطمیه

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

هیچکس نیست که دستی به دعا بردارد
یا که باری ز سر شانه‌ی ما بردارد

هرکه زخمی به تن از خیبر و خندق دارد
آمده تا که از این خانه دوا بردارد

حُرمت خانه‌ی ما حُرمت بیت‌الله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد

آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
که نشد صاحب این خانه عبا بردارد

پسری شد سپر و مادری از پا افتاد
فضه آمد که مگر فاطمه را بردارد

سوره‌ی کوثر حیدر سر راه افتاده
کاش پا از سر قرآن خدا بردارد

با پر زخمی خود راه  سپاهی را بست
که علی را ببرد خانه و یا...  بردارد

 

 

 محمد بختیاری           

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۷ ، ۰۹:۲۲
AHR

 

حضرت زهرا (س)   _   شهادت

 

 

بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته

به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته

 

بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن

تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته

 

ببین بشکسته پهلویش ، سیه گردیده بازویش

تو خود ریز آب بر رویش ، ولی آهسته آهسته

 

همه خواب و علی بیدار ، سرش بنهاده بر دیوار

بگرید از فراق یار ، ولی آهسته آهسته

 

حسن ای نورچشمانم ! حسین ای راحت جانم !

بنالید ای عزیزانم ، ولی آهسته آهسته

 

بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب

بخوان او را به تاب و تب ، ولی آهسته آهسته

 

روم شب ها سراغ او ، به قبر بی چراغ او

کنم زاری ز داغ او ، ولی آهسته آهسته

 

غلامرضا سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۳
AHR

 

   زبان حال حضرت زینب (س) با حضرت زهرا (س)  _  فاطمیه  

 

 

وقتی سرت را روی بالش می گذاری
آنقدر می ترسم که دیگر برنداری

تو آفتاب روشنی در خانه ی ما
تو آفتاب روشنی هر چند تاری

فردا کنار سفره با هم می نشینیم
امروز را مادر اگر طاقت بیاری

تو آنچنان فرقی نکردی غیر از این که
آیینه بودی و شدی آیینه کاری

آلاله می کاری و باران می رسانی
چه بستر پر لاله ای ؟ چه کشت و کاری

آنقدر تمرین می کنی با دست هایت
تا شانه را یک مرتبه بالا بیاری

بگذار گیسویم به حال خویش باشد
اصلا بیا و فرض کن دختر نداری ...

 

علی اکبر لطیفیان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۱
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

ببین می توانی بمانی ، بمان
عزیزم تو  خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان
زمین گیر من !  آسمانی !  بمان

اگر  می شود می توانی بمان

تو  نیلوفرانه  ترین  یاس  شهر
وجود تو کانون احساس  شهر
دعا گوی هر قدر نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر

نباشی ، چه آبی چه نانی بمان

چه شد با علی همسفر ماندنت ؟
چه  شد ماجرای  سپر ماندنت ؟
چه شد پای حرف پدر ماندنت ؟
پس از غصه ی پشت در ماندنت...

ندارد علی همزبانی...  بمان

برای علی بی تو بد می شود
بدون تو غم بی عدد می شود
نرو که غرورم لگد می شود
و این سقف ، سنگ لحد می شود

تو باید غمم را بدانی بمان

چرا اشک را آبرو می کنی ؟
چرا چادرت را رفـو می کنی ؟
چرا استخوان درگلو می کنی ؟
چرا مرگ را آرزو می کنی ؟

چه کم دارد این زندگانی ؟  بمان

 

 

مصطفی صابر خراسانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۱
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

وای از این بازی که تو با صبر حیدر می‌کنی
چشم بر هم می نهد ، چادر که بر سر می‌کنی

آه ای  «اَمّن یُجیبِ»  دختران بی پناه
زینبتت را پس چرا اینگونه مضطر می کنی

با توام در !  با تو تا دیوارها هم بشنوند
عشق یاسین است این یاسی که پرپر می‌کنی

قصه‌ی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست
اشک او را شبنم آیات کوثر می‌کنی

بازوانی را که این شلاق ها بوسیده اند
جای لب های محمد (ص) بود ،  باور می‌کنی ؟

با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت
کوچه های شهر غمگین را معطر می‌کنی

بی حرم می مانی و از حسرت گلدسته هات
در مدینه خون به قلب هر کبوتر می‌کنی

نیمه شب مثل نسیم از کوچه ها رد می شوی
شاعران مست را بی تاب مادر می‌کنی

مثل آن روزی که پیشاپیش مردم می رسی
با نگاهی این غزل را هم تو محشر می‌کنی

 

قاسم صرافان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۶:۵۷
AHR

 

زبان حال حضرت زهرا (س)   _   فاطمیه

 

 

گل  بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند

از بس که هست غم به دلم ، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند

از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند

گل های من هنوز شکوفا نگشت اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند

در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری بر این جوانی من گریه می‌کند

گردون که خود کمان شده با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند

این آبشار نیست که ریزد ...  که چشم کوه
بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند

فردا مدینه نشنود آوای گریه ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

 

حاج علی انسانی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۷
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

لاله وار از محنت داغ جگر فهمیدم
تازه در معرکه معنای سپر فهمیدم

خبر سوختن عود تماشایی نیست
قبل از آنی که بیایم دم در فهمیدم

علت خم شدنت کوتهی جارو نیست
تا که یک دست گرفتی به کمر فهمیدم

وقت برداشتن شانه کمی شک کردم
ولی آن لحظه که افتاد دگر فهمیدم ...

زحمت اینقدر مکش تا که بگویی چه شده است
از همان «فضه بیا» داغ پسر فهمیدم

با صدایی که در این خانه رسید از کوچه
قبل از آنی که بیایم دم در فهمیدم

 

حسین رستمی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۵
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست دعا کن به خدا محتاجیم

 

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم

باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم

آن کسانی که به آئین خدا محتاجند

به بیانات تو در دین خدا محتاجند

 

بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی که فراموش شده

از رسول دو سرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن

باز هم فاطمه !  از حق علی حرف بزن

 

تو همان جمع فضائل ، تو همان جمع صفات

تو همان جلوه ی توحید و همان جلوه ی ذات

احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات

راه بیراهه شود !  دم نزنی تو...!  هیهات

بگو این فتنه ی با رأیت اسلام از چیست ؟

بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟  

 

با ولای تو نوشتند نجات ما را

با تو امروز نداریم غم فردا را

پس مگیر از لب ما خواهش «یا زهرا» را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

امت واحده محتاج تو و یاری توست

شور بیداری اسلام ز بیداری توست

 

از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم

اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم

در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم

همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

چیست فرمان ولایت ؟  همه با هم بودن

همه در دایره ی فاطمه با هم بودن

 

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

فرصت گفتن از تو شده در این ایام

کربلا شرح غم توست به معنای تمام

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره ی درد غریبانه ی خود باز نما :

 

غم علی ،  غصه علی ، ناله علی ، آه علی

نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی

اول و آخر و معراج علی ، راه علی

پهلویم داد شهادت :  ولیُ الله علی

خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

 

چند وقتی ست سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

نقش لاله به روی پیرهنم می افتد

دست من کار کند ، مطئنم می افتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

 

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سر بار شدن خسته شدم

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت

 

آن قدر آب شدم من که تنی نیست که نیست

مثل تصویر شدم من ، بدنی نیست که نیست

جز  «حلالم کن علی جان!»  سخنی نیست که نیست

هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

کاشکی زودتر این پیرهن آماده شود

بهر فردای حسینم کفن آماده شود

 

علی اکبر لطیفیان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۱
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

 

یاسی که شاخه اش به دو ضربه بریده شد

افتاد بر زمین و دوباره کشیده شد

 

آه از نهاد عرش خدا هم بلند شد

وقتی که غنچه با گل از این باغ چیده شد

 

مادر که رفت پشت در خانه ایستاد

یک مرتبه صدای شکستن شنیده شد

 

شعله کشید از درِ مان آتشی و بعد

این روضه های کرب و بلا آفریده شد

 

از این طرف که دست یدالله بسته شد

قد چو سرو مادر از آن سو خمیده شد

 

هنگام بردن علی از آستان در

یک قطره خون به روی عبایش چکیده شد

 

دستی نوشت فاطمه چندی مریض شد

اما کسی نگفت که زهرا شهیده شد

 

طاقت می آورید بگویم برایتان :

هنگام غسل پهلوی مادر چه دیده شد ؟

 

بازو کبود ، سینه کبود و بدن کبود

از فرط گریه چشم حسین و حسن کبود

 

مهدی نظری

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۲
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

همین که دست قلم در دوات می لرزد

به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد

 

نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت

اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

 

هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست

بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

 

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی

که در نگاه تو آب حیات می لرزد

 

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن

که آیه آیه تن محکمات می لرزد

 

کنون نهاده علی سر به روی شانه ی در

و روی گونه ی او خاطرات می لرزد

 

غزل تمام نشد ، چند کوچه بالاتر

میان مشک سواری فرات می لرزد

 

سپس سوار می افتد تو می رسی از راه

که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

 

و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم

به جای شعر دعای سمات می لرزد ...

 

سید حمیدرضا  برقعی

 

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۴
AHR