زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مدح مولا علی» ثبت شده است

همراهان گرامی

با سلام

 

لطفا با کانال ما در تلگرام همراه باشید

با جستجوی شناسه (آیدی) زیر:

 

@zaeraneh_ir

 

برای مشاهده و عضویت در کانال زائرانه در تلگرام کلیک کنید

 

باتشکر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۷
AHR

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
 

 پیغمبران عرش خدا در تحیُرند

 بر ساحت مقام شما غبطه می خورند

 

 تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید

 از قصد رفت وبا عجله سیب سرخ چید

 

عیسی به محض خنده تان خنده می کند    

 صد مرده را نگاه شما زنده می کند


 

 عمر بلند خضر نشان عنایتت

ا و خورده جرعه ای ز شراب ولایتت

 

 موسی برای معجزه ی ادعای خویش    

 با ذکر« یاعلی» به زمین زد عصای خویش

 

 داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست

 او ذاکر بزرگترین هیئت خداست

 

 چشم امید حضرت ایوب سوی  توست

  دست نیاز بیعت ایوب سوی توست

 

 نوح نبی برای مدارای سرنوشت

 بر بادبان کشتی خود «یاعلی» نوشت

 

 نور محبت تو به یونس حیات داد

 او را ز دخمه ی دل ماهی نجات داد

 

 لقمان نشست محضرتان و فخیم شد

  او پای منبر سخنانت حکیم شد

 

 یعقوب با توسل برتو شفا گرفت

 بردیده خاک پای تو را توتیا گرفت

 

 یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد

 او با نخ عبای تو بیرون کشیده شد

 

 باد صبای مُلک سلیمان شمیم توست  

  قالیچه ی پرنده ی او هم گلیم توست

 

 الیاس خادم حرم عترت شماست

 او ریزه خوار سفره ی پربرکت شماست

 

 وردلبان صالح و ادریس یا علیست

 پیر طریق بندگی انبیاء علیست

 

وحید قاسمی  

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۳
AHR

امیرالمومنین علی علیه السلام

 

ز خورشید گردون فراتر منم من

که خاک کف پای حیدر منم من

 

سزد گر ملک لب گشاید به مدحم

که مداح مولای قنبر منم من

 

علی (ع) آن که گر پرسی از وی که هستی

بگوید که ساقی کوثر منم من

 

نگهبان دین دست حق روح قرآن

رسول خدا را برادر منم من

 

مسیحا شود زنده با یک نگاهم

که جان عزیز پیمبر (ص) منم من

 

به دریای طوفانی دهر کشتی

به کشتی توحید لنگر منم من

 

به پیغمبران رهنما در بلاها

به ختم رسل یار و یاور منم من

 

چه بالاتر از این چه نیکوتر از این

که همتای زهرای (س) اطهر منم من

 

علی (ع) جان احمد علی (ع) کفو زهرا

علی (ع) باب شبّیر و شبّر منم من

 

علی (ع) نوح ایمان علی (ع) روح قرآن

علی (ع) صاحب سِرّ داور منم من

 

علی (ع) قطب عالم علی (ع) محور حق

علی (ع) پیر جبریل پرور منم من

 

علی (ع) شیر و شمشیر و دست الهی

علی (ع) فاتح بدر و خیبر منم من

 

علی (ع) حجت و هادی و  پیر و مرشد

علی (ع) میر و سالار و سرور منم من

 

کجا می گریزند از دامن من

بیایید مولا و رهبر منم من

 

امامی که از خشم دوزخ رهاند

شما را به فردای محشر منم من

 

امیری که در جنگ های پیاپی

نبی گفت مدحش مکرر منم من

 

چراغی که شب های تاریک سوزد

به ویرانه های محقر منم من

 

دلیری که از ناله دردمندی

بلرزد وجودش سراسر منم من

 

کریمی که در جنگ شمشیر خود را

ببخشد به خصم ستمگر منم من

 

عزیزی که در تلخکامی نبی را

بود جان شیرین به پیکر منم من

 

به صحرا بگوئید من ابر و بادم

به دریا بگوئید گوهر منم من

 

به گیتی بگوئید من رهنمایم

به گردون بگوئید محور منم من

 

به آخر بگوئید اول علی (ع) بود

به اول بگوئید آخر منم من

 

به مظلوم گوئید من یار مظلوم

به ظالم بگوئید حیدر منم من

 

ولیِّ خداوند، مولود کعبه

که بخشید بر کعبه زیور منم من

 

مطاف حرم روح حج رکن ارکان

صفای صفا روح مشعر منم من

 

به من می سزد اقتدار خدایی

که عبد خداوند مظهر منم من

 

رفیق شفیق فقیران کوفه

ولی الله دادگستر منم من

 

امامی که ایتام ویران نشین را

بگیرد چو فرزند در بر منم من

 

شهیدی که گردیده گلگون ز خونش

مصلی و محراب و منبر منم من

 

کشاورز صحرا، چراغ خرابه

امیر و خداوند کشور منم من

 

ز مضمون شیرین در این باغ میثم

به نخل تو آنکو دهد بر منم من

 

 

استاد غلامرضا سازگار

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۲
AHR

امیرالمومنین علیه السلام

 

ﺷﺄﻥ تو در اندیشه ما جا شدنی نیست

درکوزه که جا دادن دریا شدنی نیست

هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست

تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست

طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد

بر خاک نوشتند علی ؛ در نجف شد

 

ماییم و دلی مست در ایوان طلایی

احسنت ! چه معماری انگشت نمایی

تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی

دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی...

هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد

در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد

 

در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد

در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد

هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد

از برکت نام تو اذان نیز اذان شد

سردار بجز میثم تمار نداریم

ما غیر علی با احدی کار نداریم

 

از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟

گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟

از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟!

هیچ است علی، پیش تو من هر چه بگویم

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ست

 

نام تو شده قدرت بازوی پیمبر

در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر

یک ضربه ات از کل عبادات فراتر

با فاطمه شد قدرت تو چند برابر

غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست

یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست

 

باید که به رخ ها بکشانی هنرت را

آسوده کن این مرتبه تیغ دوسرت را

رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را

صفین محیاست بیاور پسرت را

چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل

وصل است به تو قدرت بازوی اباالفضل

 

مجید تال    

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۴۷
AHR

 

امیرالمومنین علیه السلام

 

 

مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

 

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

 

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه ای برای پیمبر نداشته است

 

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است

 

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

 

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است

 

چون روز روشن است که در جهل گمشده است

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

 

این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 

 

سید حمیدرضا برقعی


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۴
AHR

 

 

شرح حال شیعیان علی ابن ابی طالب (ع)

 

 


ما اهل دلیم و در و بامی نشناسیم

از جنس گلیم و جم و جامی نشناسیم

 

ما رهرو  عشقیم و جنون مدرسه ی ماست

جز زمزمه ی عشق کلامی نشناسیم
 

دردیست عوامی که دگر چاره ندارد

ما یکدله گانیم و عوامی نشناسیم

 

هر لحظه پیامی رسد از سوی نگاری

جز دستخط دوست پیامی نشناسیم

 

ما شیعه ی اوییم که از نطفه ی پاکیم

ما نطفه ی نا پاک و حرامی نشناسیم

 

این سلطنت عشق فقط لایق مولاست

جز آل علی هیچ زمامی نشناسیم

 

صد شکر که بیزار از این پست و مقامیم

ما سوته دلان پست و مقامی نشناسیم

 

در دایره ی مذهب و در سیطره ی حق

جز سلطه ی اسلام نظامی نشناسیم

 

ما نسل غدیریم و پس از رحلت احمد

جز حیدر کرار امامی نشناسیم

 

ننگ است سر سفره ی هر سفله نشستن

جز سفره ی صدیقه طعامی نشناسیم

 

یک ماه کند جلوه و آن مهدی زهراست

جز طلعت او بدر تمامی نشناسیم

 

مرغیم به هر شاخه و بامی نشناسیم

از روی طمع دانه  و دامی نشناسیم

 

خوش زاد اگر صد دله گان ابله و خامند

ما پخته از آنیم که خامی نشناسیم
 

 

 سید حسن خوش زاد
 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۴
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _    مدح جنگاوری حضرت

 

 

اشک می بارید از چشمان سلمان مثل ابر

گفت من یک قطره ام پیش تو ای دریای صبر !

 

ای خوشا «اللهُ نور»ی که توای پروانه‌ اش

خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه‌ اش

 

همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز

آن همه خندق چرا کندیم ؟ حیرانم هنوز

 

در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود ؟

حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود

 

خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود

تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»

 

هی رجز می‌خواند و هی بی‌ قراری می‌ کنی

وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می‌ کنی

 

«لا فتی» ! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو

گفت احمد : نه ، ولی نه از هراس جان تو

 

گفت نه ، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود

گفت نه ، تا دست آن پر ادعا ها رو شود

 

دیدمت شیر جوان ! تا ‌آمدی غرّان ز  رَه

گفتی :  اِنّی فارِسٌ ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه

 

عمرو ! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت

خوب می‌ بینم که می‌ چرخد اجل دور سرت

 

گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود

اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود

 

در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان !

دور دور ماست دیگر ، ما یلان آسمان

 

قلب حق در سینه‌ی من در پس این جوشن است

جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است

 

آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم

آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم

 

روز خندق را همان روز الستم می‌ کنی

خون فرقم را تو می‌ ریزی و مستم می‌ کنی

 

فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز

با سه لب ، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز

 

باده مست و باده نوشان مست و ساقی مست مست

مست می‌ چرخد به دورش عالمی ساغر به دست

 

پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم

تیغ را برگیر ، بسم الله رحمن الرحیم

 

برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد

ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد

 

تا به راه انداختی آن گردباد حیدری

عمرو جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری

 

دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغ دو دم

هم چپ و هم راست بودی ، پلک تا می زد به هم

 

در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می کنی

«یا قسیم النار والجنت» ! چه قسمت می کنی ؟

 

می زنی شمشیر همچون آذرخشی مرگبار

نه ، نمی فهمد زبانی عمرو ، الا ذوالفقار

 

تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پر است

پر درآورده ست ، حق دارد ، به دست حیدر است

 

یک نفس بر عمرو می تازی و او درمانده‌ است

تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است

 

هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می کند

پیش تو شیر قدیمی کار آهو می کند

 

باورش می شد اگر رزم تو در بدر و احد

پیش تیغت وا نمی ماند اینچنین در کار خود

 

گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست

او نمی‌دانست سیف الله بعد از این علی‌ است

 

باورش شد پنجه ها وقتی اسیر شیر بود

باورش شد قدرت بازویت اما دیر بود

 

تیغ برّان بود ، اما تیغِ ایمان را زدی

پای او نه پایه های کفر و عصیان را زدی

 

نقشه‌ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب

شرّ به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب

 

آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی

دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی

 

پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم

چیست پا ، وقتی نیاید در صراط المستقیم ؟

 

مثل بت آن کوه آهن بر زمین افتاده بود

کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود

 

عمرو ! عُمرت را غرورت از کفت بیرون کشید

عبد «ود» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید

 

خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا ؟

عمرو !  چشمت کور ، با حیدر در افتادی چرا ؟

 

عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی !

عقل انگشتش به لب ، وامانده در کارت علی !

 

در دلم توفان اسرار تو دامن می کشد

وای اگر گویم ، ابوذر تیغ بر من می کشد

 

آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی ست ؟ کیست ؟

آن که می‌داند در این عالم که حیدر کیست ؟ کیست ؟

 

من کم آوردم ، ببین لبریز شد دریای من

باز هم با چاه رازت را بگو مولای من

 

 

 

قاسم صرافان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۳
AHR

 

حضرت علی (ع)   _   مدح

 

 

ز طریق پیروی على ، نه اگر بشر به خدا رسد

به چه دل نهد ؟ به که رو کند ؟ به چه سو رود ؟ به کجا رسد ؟

ز خدا طلب دل مقبلى ، به على بجوى توسلى

که اگر رسد به على دلى ، به على قسم به خدا رسد

ازلى ولایت او بود ، ابدى عنایت او بود

ز کف کفایت او بود ، ز خدا هر آنچه به ما رسد

به على اگر برى التجا ، چه در این سرا چه در آن سرا

همه حاجت تو شود روا ، همه درد تو به دوا رسد

على اى تو یاور و یار ما ، اسفا به حال فکار ما

نه اگر به عقده کار ما ، مدد از تو عقده گشا رسد

 

 

مرحوم صغیر اصفهانی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۸
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _   مدح / مناجات

 

 

 

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

 

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست

واژه در دست من آن گونه که می خواهم نیست

 

من که حیران تو حیران توام می دانم

نه فقط من که در این دایره سرگردانم

 

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد

شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

 

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است

راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

 

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست

« پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست »

 

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید

خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

 

کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت

قلم خواجه ی شیراز کم آورد ، نوشت:

 

« ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه »

 

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

 

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

« ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر »  می گوید

 

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت

ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

 

نه فقط دست زمین از تو  تو را می خواهد

سالیانی ست که معراج خدا می خواهد ...

 

 ... زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند

لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

 

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی

رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

 

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی

وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی

 

در هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زد

نعره ی حیدری « أینَ تَفروا » می زد

 

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار

پا در این دایره بگذار عدم را بردار

 

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی

یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

 

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

 

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

« ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر »  می گوید

 

سید حمیدرضا برقعی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)



 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۵
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _    مدح

 

 

 

ذکر ابوتراب عجب مستی آور است

این نام پیر میکده ی حوض کوثر است

 

 اصلاً هراس و باک نداریم از حساب

 محشر کلید باغ جنان دست حیدر است

 

 رحمت به مادرم ، که مرا مجلس تو برد

 این شوق نوکری ، اثر شیر مادر است

 

 اول کسی که وارد فردوس می شود

 از صنف نوکران علی دوست ، قنبر است

 

 حبل المتین حیدریون در پل صراط

 نخ های سبز چادر زهرای اطهر است

 

 هر کس ز غربت حسنش گریه کرده است

 خندان ترین مردم صحرای محشر است

 

 فردا تمام اهل زمین تشنه اند و ما

 لب هایمان ز باده ی آل عبا تر است

 

 راهی برای شیعه ی تو تا بهشت نیست

 « تا کشتی نجات حسینی شناور است »

 

 سینه کبود ها  چقدر  بُرد کرده اید !

 باغ بهشت سینه زنان با صفا تر است

 

 محشر تمام سینه زنان گرد زینب اند

 آن روز داغ ، چادر او سایه گستر است

 

 مانند باد می گذریم از پل صراط

 تا روی دست فاطمه قنداق اصغر است

 

 

وحید قاسمی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۱
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _   مدح

 

 

 

مولا اگر نبود ، ولایت نداشتیم

روز حساب ، باب شفاعت نداشتیم

 

عاشق نمی شدیم ، اگر مرتضی نبود

نسبت به اهل بیت ارادت نداشتیم

 

عشق علی که قسمت هر کس نمی شود

سلمان اگر نبود ، سعادت نداشتیم

 

مولا اگر نبود ، عجم سرشکسته بود

ما غیر از او امید حمایت نداشتیم

 

اسلام ما نتیجه ی لبخند مرتضی است

با زور تیغ ، میل هدایت نداشتیم

 

مولا اگر نبود ، ری از دست رفته بود

تاریخ هشت سال رشادت نداشتیم

 

این انقلاب بی مددش پا نمی گرفت

شور قیام و شوق شهادت نداشتیم

 

ما از دعای خیر علی رزق می خوریم

این طور اگر نبود ، روایت نداشتیم

 

رونق نداشت حجره ی انصاف‌ هایمان

برکت به کار و کسب تجارت نداشتیم

 

شب‌های جمعه گریه مان ارث مرتضی است

ما  بی کمیل حال عبادت نداشتیم

 

محشر که دست مردم سرگشته خالی است

بیچاره می شدیم ؛ ولایت نداشتیم

 

 

وحید قاسمی

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۷
AHR

 

امیرالمومنین علی (ع)   _   مدح

 

 

 

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی

آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که بر پا شد یک جهان نوشت علی

این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

بیکرانه ها پر شد لا مکان نوشت علی

با هر آنچه که می شد با همان نوشت علی

با قلم نوشت علی با زبان نوشت علی

و سپس هر آنچه داشت در توان نوشت علی

روی صورت انسان روی جان نوشت علی

با غبار او روی چشم مان نوشت علی

 

آنقدر نوشت از او تا جهان پر از او شد

تا که دست حق رو شد ذکر عاشقان هو شد

 

پس دو مرتبه روی صورتم نوشت علی

دوست داشت پس روی قسمتم نوشت علی

در رگم که جاری شد غیرتم نوشت علی

پا شدم زمین خوردم همتم نوشت علی

تا کمی ضعیف شدم قوتم نوشت علی

آمدم ذلیل شوم عزتم نوشت علی

پس خدا خودش روی قیمتم نوشت علی

روی بیرق سبز هیئتم نوشت علی

 

آنقدر نوشت علی روی سرنوشت من

تا فقط علی باشد خانه ی بهشت من

 

روز اول خلقت با علی حساب شدم

در قنوت او بودم تا که مستجاب شدم

زیر پای او ماندم تا غبار ناب شدم

بر سرم چنان تابید تا که آفتاب شدم

آنقدر که او تابید از خجالت آب شدم

در غدیر چشمانش من هم انتخاب شدم

آنقدر نگاهم کرد تا که من خراب شدم

زیر جوشش چشمش ماندم و شراب شدم

می شدم پیاله شدم مست بوتراب شدم

هی علی علی گفتم در علی مذاب شدم

 

می نویسم از عشقم می نویسم از دردم

غیر دور چشمانش هیچ جا  نمی گردم

 

توی محفل ذکرش دُر ناب می ریزند

پای هر علی‌گفتن هی ثواب می ریزند

روی ما فرشته ها هی شراب می ریزند

توی جام خالی ما هی شراب می ریزند

روی چشم مان خاک بوتراب می ریزند

در شب سیاه ما آفتاب می ریزند

روی ما دعا های مستجاب می ریزند

در حساب فردامان بی حساب می ریزند

 

کبریا که می بخشد این همه به عشق او

چون علی به ما آموخت لااله الا هو

 

 

رحمان نوازنی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

_

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۹
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _   مدح

 

 

 

یا امیرالمومنین ! مولای درویشان سلام

آه مجنون خدا ! لیلای درویشان سلام

 

السلام ای در نگاهت موج و دریا بی قرار

السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی قرار

 

خوشه های سبز تاکستان سلامت می‌کنند

درب بگشا ساقیا مستان سلامت می‌کنند

 

درب نه ، دیوار های خانه را دیوانه کن

خانه را هم مست نامت مثل صاحب خانه کن

 

جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی

ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی

 

داد زد تا دید دستی تیغ و دستی زلف یار

«لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار»

 

شیر می‌چرخید با شمشیر در میدان عشق

هر سر بی عشق را می ریخت این طوفان عشق

 

ای که خود را پیش شمشیر دو  دم آورده ای

هر چه سر آورده باشی باز کم آورده‌ ای

 

شانه هایت طاقت یک ضربه ی صفدر نداشت

 مرحب ! این قلعه مگر از تو دلاور تر نداشت  ؟

 

خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا ؟

عَمرو ! چشمت کور با حیدر در افتادی چرا ؟

 

یا علی ! مشکل‌گشایی ، تو کلید هر دری

کی تواند تا ببندد بر تو این خیبر دری

 

روز با شمشیر می چرخی تو در میدان گرم

شب میان کوچه ها با کیسه های نان گرم

 

حرف هم تا می زدی چشمت به جای دور بود

صحبتت انگار با مردان عصر نور بود

 

بال در بال ملائک ، صف به صف پر می‌کشیم

یا علی گویان به ایوان نجف پر می‌کشیم

 

 

قاسم صرفان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۵۵
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)    _    مدح

 

 

 

 

از الف  اول امام از بعد پیغمبر علی است

آمر امر الهی شاه دین‌ پرور علی است

 

ب   برادر با نبی ، بیرق فراز دین حق

بحر احسان ، باب لطف بی‌ حد و بی‌ مر علی است

 

ت  تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه

تیغ‌آور ، خسرو مستغنی از لشگر علی است

 

ث   ثری مقدم ، ثریا متکا ، ثابت قدم

ثانی احمد ، به ذات کبریا مظهر علی است

 

جیم    جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال

جل شأنه جز نبی از جمله بالاتر علی است

 

ح   حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق

حاکم حکم الهی حیه در حیدر علی است

 

خ  خداوند ظفر ، خیبر گشا ، مرحب شکار

خسرو ملک ولایت ، خلق را رهبر علی است

 

دال  داماد نبی ، دست خدا ، دارای دین

داعی ایجاد موجودات از داور علی است

 

ذال  ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار

ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است

 

ر   رفیع‌القدر و والا رتبه ، روح افزا سخن

رهنمای خلق عالم ، ساقی کوثر علی است

 

ز   زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین

زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است

 

سین  سعید و سید و سرور ، سلونی انتساب

سر لا رطب و لا یابس ، سر و سرور علی است

 

شین  شفیع المذنبین ، شیر خدا ، شاه نجف

شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است

 

صاد  صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم

صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است

 

ضاد  ضرغام شجاعت پیشه‌ی روشن ضمیر

ضاربی کز ضربش المضروب لایخبر علی است

 

طا  طبیب طبع‌دان ، مطلوب ارباب طلب

طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است

 

ظا  ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام

ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است

 

عین  عین‌ الله و عالی جاه و علام الغیوب

عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است

 

غین  غران شیر یزدان ، غیرت الله المبین

غالب اندر غزوه‌ ها ، بر خصم بد گوهر علی است

 

ف  فصیح و فاضل و فخر عرب ، میر عجم

فارس میدان مردی ، فاتح خیبر علی است

 

قاف  قلب عالم امکان ، قسیم خلد و نار

قاضی روز قیامت  ، خواجه‌ی قنبر علی است

 

کاف  کنز علم ما کان و علوم ما یکون

کاشف سر و علن از اکبر و اصغر علی است

 

لام   لطفش شامل احوال کل ما خلق

لازم التعظیم ، شاه معدلت گستر علی است

 

میم   ممدوح صحف ، موصوف تورات و زبور

مصحف و انجیل را مصداق ، و المصدر علی است

 

نون   نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال

نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است

 

واو    واجب منزلت ، ممکن نما ، والا گهر

واقف از ما یوقع و از ما وقع یک سر علی است

 

ها   هوالهادی المضلین فی الصراط المستقیم

هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است

 

یا   یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او

یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است

 

آدم و نوح و سلیمان و خلیل بی‌ خلل

موسی با اقتدار و عیسی با فرّ علی است

 

جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی

می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است

 

گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر ؟

یاور خلق جهانی گر تو را یاور علی است

 

 

مرحوم صغیر اصفهانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۲۱
AHR