زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میثم سازگار» ثبت شده است


حضرت فاطمه (س)    _    شهادت

 

 

تا چند کشم هر سو این قد کمانی را
ای مرگ بگیر از من یک باره جوانی را


جان می رود از دستم خون خوردم و لب بستم
باید ببرم در گور غم های نهانی را


در آرزوی مرگم افتاده بر و  برگم
دارم ز جهان تنها این باغ خزانی را


یاد از پسرم آمد خون از بصرم آمد
دیدم به ملاقاتم تا قاتل جانی را


مظلوم تر از من نیست گر هست بگویم کیست ؟
آن کس که نهد در گور این قد کمانی را


در مسجد و در کوچه دیدیم من و حیدر
او غاصب اول را من سیلی ثانی را


بس راز به هم گفتیم تا هر دو پذیرفتیم
او خون جگر خوردن من اشک فشانی را


«میثم» چه نوا خواندی زین زمزمه سوزاندی
هم اسفل و اعلا را هم عالی و دانی را

 

غلامرضا سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۰
AHR

 

ماه رمضان  _  مناجات

 

 

این من این کوه گنه این یم عفوی که تو داری

وعده دادی که ببخشی به رویم هیچ نیاری

 

قهر بود از من و صلح از تو ، بنازم کرمت را

با وجودی که نیازی به چنین بنده نداری

 

نه من آنم که به غیر از تو بَرَم روی تضرّع

نه تو آنی که مرا بی کس و تنها بگذاری

 

با تمام بدی ام از کرمت هست امیدم

که ببخشی و مرا بنده ی خوبت بشماری

 

من که عبدم دل خود را به امید تو سپردم

تو که معبود منی ، کِی به جحیمَـم بسپاری ؟

 

گر چه غرق گنهم از تو عجب نیست خدایا

که گنه پاک کنی و حسناتم بنگاری

 

نفس نگذاشت رفیق تو شوم وای به حالم

تو مگر دست رفاقت ز کرم سوی من آری

 

چیستم من که اجل جان مرا سخت بگیرد ؟

کیستم من که تو در خانه ی قبرم بفشاری ؟

 

«میثم»  رو سیه  و دامن آلوده خدا را

ابر رحمت چه شود بر سر من هم تو بباری

 

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۳
AHR

 

 امام حسین (ع)  _  ولادت

 

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است
از عرش الی فرش ، گلستان حسین است
بـا گریـۀ شـوق نبـی و حیــدر و زهـرا 
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شـده فطرس متوسّل 
خلق دو جهان دست به دامان حسین است
ای خیـل مـلک حـرمت او پاس بدارید 
کاین طایرِ  پر سوخته ، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش 
زیرا که خداوند ثناخـوان حسین است
فطرس ، طلب عفو کن از یوسف زهرا 
العفو بگو ، عفو به فرمـان حسین است
گمــراه نگــردید کــه مصباح هدایت 
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نــه فقــط بــر در او بــرد تــوسّل 
عالـم بـه سـر سفرۀ احسان حسین است
آزادگـی و غیــرت و ایثــار و شجــاعت 
این چـار ، الفبـای دبستـان حسین است
بـا خــون شهیــدان بنویسید و بخوانید 
این بیت که سرلوحۀ دیوان حسین است 
سـر دادن و مهـلت بــه ستمــکار ندادن 
خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است
ای شیعـه مکـن بــر دگــران باز درِ دل 
ایـن خانـۀ آتـش زده از آن حسیـن است 
خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی 
والله قسـم خـون جوانـان حسیـن است

تا صبـح قیـامت بـه سـر نیـزه عیان است 
هفتـاد و دو آیـه که ز قرآن حسیـن است 
بر گوهــر اشکــش نتــوان یافــت بهایی 
آن دیده که می گرید و گریان حسین است 
در معرکـۀ عشـق نگـه کـن کــه ببینـی 
سرها همه چون گوی به چوگان حسین است 
اعجـاز مسیحـا کنـد از زخـم تـن خود 
هر کشته که افتاده به میدان حسین است 
حاشا که ز شمشیر ستمگـر بهـراسیم 
در سینۀ ما چاک گریبان حسین است
حـق است اگر ناز فروشیـم به فردوس 
زیرا دل ما روضۀ رضوان حسین است 
«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست 
ایـن از اثـرِ فتــح نمایان حسین است

 

استاد سازگار  

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۶
AHR

 

امام موسی کاظم (ع)   _   شهادت

 


دیگر دلم به سیر چمن وا نمی شود 
دیگر نشاط ، هم نفس ما نمی شود 


حتی اگر مسیح ، طبیب دلم شود 
دارد جراحتی که مداوا نمی شود 


موسی اگر کند گذری سوی کاظمین 
دیگر روان به وادی سینا نمی شود 


از زخم‌های سلسله چون یاد آورم 
زنجیر شعله از جگرم وا نمی‌شود 


یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال 
درمان زخم گردن مولا نمی شود 


حبس و شکنجه ، قعر سیه چال و سلسله 
این احترام یـوسف زهرا نمی شود 


گویی که آن ستمگر حق ناشناس را 
جز با شکنجه عقده ی  دل وا نمی شود 


معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این 
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمی شود 


مولای من کسی است که در حبس سال ها 
غـافل دمی ز حی تعـالی نمی شود 


"میثم" هر آنچه بر سر عبد خدا رود 
عبد خداست ، بنـدۀ دنیـا نمی شود

 

 

  غلامرضا سازگار

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۷
AHR

 

حضرت علی (ع)   _   ولادت

 

 

خدا در کعبه مهمان دارد امشب

حرم در سینه قرآن دارد امشب

زمین خورشید تابان دارد امشب

محمّد (ص) یک جهان جان دارد امشب

درون بیت ، جانان دارد امشب

فلک اسرار پنهان دارد امشب

 

نوشته بر در و دیوار کعبه

که امشب بخت گشته یار کعبه

الا عیدت مبارک باد کعبه

خدا امشب امامت داد کعبه

علی در تو قدم بنهاد کعبه

تولد یافت عدل و داد کعبه

مبارک باد این میلاد کعبه

چه شوری در وجود افتاد کعبه

بتان هم یا علی گفتند امشب

سخن ها با علی گفتند امشب

 

خداوند حرم را مظهر است این

محمّد (ص) را چو جان در پیکر است این

تمام هستی پیغمبر است این

زمین و آسمان را محور است این

یم و طوفان و موج و لنگر است این

چه گویم حیدر است این حیدر است این

تمام افتخار کعبه این است

خدا گفته امیرالمؤمنین است

 

مه برج اسد امشب اسد زاد

اسد ، آری اسد ، بنت اسد زاد

ازل را جلوۀ حسن ابد زاد

جمال قل هو الله احد زاد

بگو مرآت الله الصّمد زاد

خدا را چشم و گوش و وجه و ید زاد

رخ صاحب حرم تا شد هویدا

حرم گمگشته اش را کرد پیدا

 

جهان یک سایه از دیوار مولاست

زمان هم مست و هم هشیار مولاست

فضا لبریز از انوار مولاست

حرم محو گل رخسار مولاست

خدا در کعبه مهمان دار مولاست

محمّد (ص) عاشق دیدار مولاست

که دیده بزم  "الله الصّمد"  را ؟

خدا و حیدر و بنت اسد را

 

مرا مولا و سرور کیست ؟ حیدر

دل و دلدار و دلبر کیست ؟ حیدر

امیر دادگستر کیست ؟ حیدر

امام عدل پرور کیست ؟ حیدر

صراط الله اکبر کیست ؟ حیدر

محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود

خدا داند که او هم حیدری بود

 

علی مرآت ربّ العالمین است

علی استاد جبریل امین است

علی سرّ خداوند مبین است

علی آیینۀ حقّ الیقین است

علی مولای اصحاب الیمین است

علی کلّ ولایت کلّ دین است

همین است و همین است و جز این نیست

کسی جز او امیرالمؤمنین نیست

 

علی ذکر و علی حمد و علی دم

علی بیت و مقام و رکن و زمزم

علی یعنی صراط الله اعظم

علی یعنی کتاب الله محکم

علی یعنی تمام دین آدم

علی یعنی امام کلّ عالم

علی در عالم خلقت یکی بود

محمّد (ص) هم به مهرش متّکی بود

 

تو در جسم نبی جانی علی جان

تو اصل اصل ایمانی علی جان

تو روح روح قرآنی علی جان

تو نوحِ نوح طوفانی علی جان

تو میزانی تو فرقانی علی جان

تو روز حشر سلطانی علی جان

لوای حمد در دست تو باشد

تمام حشر پابست تو باشد

 

تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی

تو در از قلعۀ خیبر گرفتی

تو از عَمر دلاور سر گرفتی

تو چون جان مرگ را در بر گرفتی

تو از ختم رسل کوثر گرفتی

تو دل از انبیا یکسر گرفتی

تو قاتل را ز رأفت شیر دادی

تو خصم خویش را شمشیر دادی

 

تو روی خاک ، معراج نمازی

تو بال طایر راز و نیازی

تو درد عالمی را چاره سازی

تو وقت جان فشانی پیشتازی

تو دل بشکسته گان را دلنوازی

تو بین انبیا نشکفته رازی

اگر چه با خلایق زیستی تو

خدا می داند و بس کیستی تو

به جز تو کیست با آن اقتدارش

زند وصله به کفش وصله دارش

فلک خورشید گردون خاکسارش

کند اشک یتیمی بی قرارش

فدای لطف و احسانت علی جان

که  «میثم»  شد ثنا خوانت علی جان

 

 

غلامرضا سازگار   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۶
AHR