حضرت امیرالمومنین علی (ع) _ شهادت |
خداحافظ ای کوفه ای شهر غم
که درکام من کرده ای زهر غم
خداحافظ ای سجده گاه علی
که چشم تو مانده به راه علی
خداحافظ ای نخل ها ، چاه ها
دگر نشنوی از عـلـی آه ها
خداحافظ ای روز ها ، روزه ها
دعا ها ، مناجات ها ، سوز ها
خداحافظ ای کوچه های خموش
نیارد علی نان و خرما به دوش
خداحافظ ای نان خشک و نمک
خداحافظ ای ماجرای فدک
خداحافظ ای بیت الاحزان او
خداحافظ ای قبر پنهان او
خداحافظ ای بی وفا دوستان
خداحافظ ای آتش و ریسمان
خداحافظ ای کوچه ی پر ز دود
خداحافظ ای داغ یاس کبود
خداحافظ ای انتظار اجل
خداحافظ ای زانوی در بغل
خداحافظ ای خشم لب دوخته
خداحافظ ای خانه ی سوخته
خداحافظ ای چشم حلقه به در
یتیم دوباره شده بی پدر
خداحافظ ای پر طنین ماذنه
که دلسنگ زشتی شکست آینه
بگو تیر مرغ شباهنگ خورد
دل شیشه اش از همه سنگ خورد
بگو این حقیقت به اهل مجاز
نماز است از من ، نه من از نماز
به خون گو به مسجد رخم تر کنند
نماز مرا بلکه باور کنند
به حمدی که من از دو لب رانده ام
به حمد همه فاتحه خوانده ام
بگو جز غم جهل مردم نخورد
بگو در همه عمر گندم نخورد
کسی را چو من دهر تنها نکرد
زدم هم دری را یکی وا نکرد
ندیده در ایام چشم سحر
ز خورشید چشمم سحر خیز تر
غم و دردم امشب به پایان رسید
به زهرا بگویید مهمان رسید
خداحافظ ای بوریا نان جو
کهن جامه و وصله ی نو به نو
خداحافظ ای سجده گاه علی
که مانده نگاهت به راه علی
خداحافظ ای نخل ها ، چاه ها
دگر نشنوید از علی آه ها
رساندی تو ای کوفه جان بر لبم
مدارا کن ای کوفه با زینبم
میالا به نام خود این ننگ را
بگیر از کف کوفیان سنگ را
خدا حق ز حق ناسپاسان گرفت
علی از علی ناشناسان گرفت
الا کوفه کو یوسف مصطفی
چه کردی علی را تو ای بی وفا
به شامم فلک آفتابی نداد
سلام علی کس جوابی نداد
خداحافظی کرده ام با همه
که چشم انتظارم بود فاطمه
خدایا ز کارم گره وا شده
خدایا دلم تنگ زهرا شده
غم و دردم آخر به پایان رسید
به زهرا بگویید مهمان رسید
یقین دوخته چشم زهرا به من
نشان می دهد محسنم را به من
نشان تا دهم فرق بشکسته را
نشانم دهد بازوی خسته را
بیا ای غروب سعادت بیا
نجات علی ... ای شهادت بیا
حاج علی انسانی
کانال اشعار آیینی «زائرانه» در تلگرام (کلیک کنید)