زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار امام حسین» ثبت شده است

 

امام حسین (ع)    _ مناجات

 

 

دل مشرّف شد به درگاه حضور

روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور

 

«کلّمینی زارِ» عرفانی شدم

برکه ی پاک مسلمانی شدم

 

دیشب از روحم تنم را شسته ام

رفتنم را ، ماندنم را شسته ام

 

یک نفر در من مرا تقدیس کرد

اشک من آمد ، دلم را خیس کرد

 

کیست این طوفان معماری شده ؟

چیست این در سینه ام کاری شده ؟

 

ای معارف در سبوی تو نمی

ای نم ته جرعه ی تو عالمی

 

ما عدم زاریم و السّابق تویی

عشق تو ، معشوق تو ، عاشق تویی

 

عشق تو تعلیم مادر زاد بود

سینه ی تو جبرئیل آباد بود

 

حنجرت از قبل حکاکی شده

گونه ات روز ازل خاکی شده

 

آب ها جاری شد از خاک درت

سایه ها افتاد بر ما از سرت

 

کوکان در زیر مهر مادری

شیرها خوردند از خوش باوری

 

کاین تویی شیرینی شیر و عسل

السلام ای شهد باز بی بدل

 

آری آری قوم تو خوش باورند

قوم بد باور تو را کی می خرند ؟

 

در زلال آبی تو سال ها

باز کردیم ای حسین جان بال ها

 

در خم گیسوی تو شب کرده ایم

کودکی ها را فقط تب کرده ایم

 

نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ

کودک دل قد کشید و شد بزرگ

 

حال من تسلیم حلقوم تو ام

کشته ی حلقوم معصوم تو ام

 

کیست خیّاط لباست ای عزیز

تا به حلقومش برم دست ستیز

 

این یقه تنگ است دل تنگم نکن

تو اذیّت می شوی رنگم نکن

 

با تو همبازی شدن خود دیگر است

مرکب تو حضرت پیغمبر است

 

ای بلور سینه ات صیقل ترین

راه تو بسته امیرالمؤمنین

 

صید حیدر شو که احمد خسته شد

راه تو با کام احمد بسته شد

 

هرچه باشد بوسه بر تو واجب است

تُکمه را واکن لباست حاجب است

 

یوسف مه طلعت اختر بزرگ

آن مبادا طالعت افتد به گرگ

 

بگذریم از این مقال دل خراش

رزق را خونین مکن وقت معاش

 

بوسه بر تو رزق جان مصطفاست

اصلاً این سینه دکان مصطفاست

 

اصلاً از امروز پیراهن مپوش

یا اگر پوشیدی ، از آهن مپوش

 

محمد سهرابی

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

امام حسین (ع)   _  ولادت / مدح / حماسی

 

 

خانه ی شیر خدا امشب پر از نور خداست

البشاره لیله ی میلاد مصباح الهداست

 

بر سر دوش نبی ، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه ، مرآت حُسن ابتداست

 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

 

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین (ع)

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

 

گام گام مقدمش ، رشک گلستان بهشت

عضو عضو  پیکرش ، اوراق صنع کبریاست

 

این همان مصباح دست غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

 

چشم نه ، لب نه ، جبین نه ، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه های مرتضاست

 

با وجود آن که نَبوَد رحمت حق را حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

 

سبط احمد ، نجل حیدر ، آرزوی فاطمه

خون قرآن ، اصل ایمان ، قلب دین ، روح دعاست

 

قطره ای از بحر لطفش چشمه ی آب حیات

ذره ای از خاک کویش درد عالم را دواست

 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی گوید که او را خون بهاست

 

هر چه می بینم جمالش را ، نبی پا تا به سر

هرچه می خوانم ثنایش را ، علی  سر تا به پاست

 

هر سری تقدیم جانان گشت ، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد بر او صحن و سراست

 

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد

در عوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست

 

من نمی‌گویم ، نمی‌گویم ، خدا باشد حسین

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد ، رواست

 

خواهر مظلومه ی او مادر آزادگی است

تا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست

 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته اش مشکل گشاست

 

مادری دارد که در قرآن ، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی» ست

 

قامتی دارد... ، قیامت گوشه ای از سایه‌ اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست ؟

 

او  بُوَد  فُلک  نجات و لنگرش دخت علی

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست

 

شهریار کشور دل ها «حسین بن علی»

زاده ی ام‌البنین فرمانده ی کل قواست

 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه ، هر روز او روز جزاست

 

این که خندانیم و گریانیم در میلاد او

می کند ثابت ، گل ما از زمین کربلاست

 

آنکه سر سازد نثار دوست ، از عالم سر است

کشته ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست

 

مرگ در بستر بود بر عاشق صادق حرام

این معما را کسی داند که با ما آشناست

 

شور ما شور شهادت ، شوق ما شوق وصال

زخم ما یاری رحمت ، خون ما آب بقاست

 

من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان

هر که فانی در ره حق نیست ، پایانش فناست

 

قبر: کعبه ، رکن : مقتل ، تربت عشاق : حِجر

مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا» ست

 

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من

قامتم تنها برای خالق یکتا دوتاست

 

آب را بر روی ما بسته ، نمی‌داند عدو

حنجر ما تشنه ی آب دم تیغ بلاست

 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا» ست

 

"میثم"  این مصراع را با خط خون باید نوشت

رأس ما از تن جدا شد ، دوست کی از ما جداست ؟

 

استاد سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۱
AHR

 

امام حسین (ع)    _    مناجات

 

 

 

شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست

جنّت بی تو عذابش ز جهنّم کم نیست


در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری

عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست


حرم قرب خدا را که دل عاشق تو است

طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست


بگذار آدمیان طعنه زنندم گویم

هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست


نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش

از یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست


تا خدایی خدا هست ، لوای تو  به پاست

زانکه جز دست خدا ، حافظ این پرچم نیست


هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند

که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست


دوزخ ارزانی آنان که ندارند غمت

با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست


ملک هستی همه ماتم کده ی توست حسین !

جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست


گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند

اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست


گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم

که جراحات تنت را به از این مرهم نیست


سائل تو است کسی کز تو ، تو را خواهد و بس

آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست


داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد

عالمی نیست که با یاد غمت ، درهم نیست


سینه کردی هدف تیر که می دانستی

زنده بی مرگ تو دین نبیّ اکرم نیست


هیچ مظلومی همانند تو در قلزم خون

سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست


گو  ببرّند سر دار ، زبان در کامش

غیر مدح تو ثنایی به لب «میثم» نیست

 

 

غلامرضا سازگار

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۶
AHR

 

زبان حال حضرت زینب (س)   _   اربعین

 

 

بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد

بود و نبود این جهان فرقی ندارد

وقتی نباشی این و آن فرقی ندارد

دیگر بهارم با خزان فرقی ندارد

دیگر چه فرقی می کند قحطی آب است

دریا بدون تو برای من سراب است

 

تو قول دادی آشنای هم بمانیم

شانه به شانه پا به پای هم بمانیم

تا دست در دست عصای هم بمانیم

تا آخرین لحظه برای هم بمانیم

از روی تل دیدم سوی گودال رفتی

اینقدر دست و پا زدی از حال رفتی

 

خواهر بمیرد که دگر یاری نداری

تنها شدی و هیچ غمـخواری نداری

دور و برت حتی عزاداری نداری

خواهر اسارت می رود کاری نداری

جان برادر صبر هم اندازه دارد

زینب برای چند غم اندازه دارد

 

انگار خاک کربلا آتش گرفته

موی تمام بـچه ها آتش گرفته

از تشنگی لب های ما آتش گرفته

پیراهنت دیگر چرا آتش گرفته ؟

پاشو ابولفظلم ببـین خواهر غریب است

ذکر مدام زینبت امن یجیب اســت

 

دیدم به دست ساربان انگشترت رفـت

دیدم که دستی سمت گوش دخترت رفت

دیدم به روی نیزه حتی حنجرت رفت

یک نیزه پشت خیمه پیش اصغرت رفت

با نیزه دنبال سر شش ماهه رفتند

آری سراغ اصغر شـش ماهـه رفتند

 

خیمه به غارت می رود وقتی نباشی

زینب اسارت می رود وقتی نباشی

بزم جسارت می رود وقتی نباشی

دار و ندارت می رود وقتی نباشی

ما را میان سلسله بردند کوفه

همراه شمر و حرمله بردند کوفه

 

 

صابر خراسانی

 


کانال تلگرام  زائرانه  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۹
AHR

 

زبان حال حضرت زینب (س)  _  اربعین

 

 

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک دیار تو

 

یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همـجوار تو

 

یک اربعین اسیر بلایم ، اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم ، دچار تو

 

یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام

دنبال ناله های یتیمان زار تو

 

یک اربعین به جای همه سنگ خورده ام

یک اربعین شده بدنم سنگسار تو

 

یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند

لب های قاتلان تو و نیزه دار تو

 

مثل رباب مثل همه تار تر شده

چشمان خسته ی من چشم انتظار تو

 

روز تولدم که زدم خنده بر لبت

باور نداشتم که شوم سوگوار تو

 

با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند

با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو

 

یادم نمی رود به لبت آب آب بود

یادم نمی رود بدن غرق خار تو

 

مانده صدای حرمله در گوش من هنوز

پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو

 

حالا سرت کجاست که بالای سر روم ؟

گریم برای زخم تن بی شمار تو

 

من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه

صد فاتحه برای یل تک سوار تو

 


حسن لطفی

 


کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۹
AHR

 

 امام حسین (ع)  _  ولادت

 

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است
از عرش الی فرش ، گلستان حسین است
بـا گریـۀ شـوق نبـی و حیــدر و زهـرا 
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شـده فطرس متوسّل 
خلق دو جهان دست به دامان حسین است
ای خیـل مـلک حـرمت او پاس بدارید 
کاین طایرِ  پر سوخته ، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش 
زیرا که خداوند ثناخـوان حسین است
فطرس ، طلب عفو کن از یوسف زهرا 
العفو بگو ، عفو به فرمـان حسین است
گمــراه نگــردید کــه مصباح هدایت 
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نــه فقــط بــر در او بــرد تــوسّل 
عالـم بـه سـر سفرۀ احسان حسین است
آزادگـی و غیــرت و ایثــار و شجــاعت 
این چـار ، الفبـای دبستـان حسین است
بـا خــون شهیــدان بنویسید و بخوانید 
این بیت که سرلوحۀ دیوان حسین است 
سـر دادن و مهـلت بــه ستمــکار ندادن 
خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است
ای شیعـه مکـن بــر دگــران باز درِ دل 
ایـن خانـۀ آتـش زده از آن حسیـن است 
خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی 
والله قسـم خـون جوانـان حسیـن است

تا صبـح قیـامت بـه سـر نیـزه عیان است 
هفتـاد و دو آیـه که ز قرآن حسیـن است 
بر گوهــر اشکــش نتــوان یافــت بهایی 
آن دیده که می گرید و گریان حسین است 
در معرکـۀ عشـق نگـه کـن کــه ببینـی 
سرها همه چون گوی به چوگان حسین است 
اعجـاز مسیحـا کنـد از زخـم تـن خود 
هر کشته که افتاده به میدان حسین است 
حاشا که ز شمشیر ستمگـر بهـراسیم 
در سینۀ ما چاک گریبان حسین است
حـق است اگر ناز فروشیـم به فردوس 
زیرا دل ما روضۀ رضوان حسین است 
«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست 
ایـن از اثـرِ فتــح نمایان حسین است

 

استاد سازگار  

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۶
AHR