زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار ماه رمضان» ثبت شده است

 

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  ولادت

 

 

ای عشق ببین حال پریشانی ما را

ای شوق نشان آتش حیرانی ما را

ای شور بیاور میِ توفانی ما را

تا صبح ببین ناد علی خوانی ما را

 

ما مرد شرابیم اگر هست بیارید

ما را به در بیت علی مست بیارید

 

دیدند همه قبله ی دنیا شدنش را

ذوق علی و گرم تماشا شدنش را

دیدند و ببینید مهیا شدنش را

لبخند علی و شب بابا شدنش را

 

تنها نه پدر عاشق خندیدن او بود

تا صبح نبی منتظر دیدن او بود

 

انگار شب قدر مقدر شده امشب

انگار نبی باز پیمبر شده امشب

برخیز زمین گوش زمان کر شده امشب

برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب

 

یک جلوه ز تصویر خداوند رسیده

امشب پسر شیر خداوند رسیده

 

بگذار که یعقوب گشاید نظرش را

تا با تو فراموش نماید پسرش را

هیچ است اگر عشق بریده است سرش را

رو کرده خدا با تو تمام هنرش را

 

لبخند بزن گردش این روز و شب از توست

شیرینی افطار پیمبر رطب از توست

 

یک چشم بگردان و زمین زیر و زبر کن

یک ناز بفرما همه را خون به جگر کن

بند آمده این راه از آن کوچه گذر کن

ما خاک قدمهات به ما نیز نظر کن

 

چشمان تو محراب سحرهای حسین اند

آقا پسران تو پسرهای حسین اند

 

وای از جلوات جبروتی که تو داری

از شدت نور ملکوتی که تو داری

فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری

حق گرم تماشای قنوتی که تو داری

 

پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری

یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری

 

دور و برتان این همه بیمار اگر هست

یا این همه در شهر بده کار اگر هست

این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست

تقصیر که شد این همه سر بار اگر هست

 

دیدند کرم روی کرم می دهی آقا

ماندیم عجب بوی کرم می دهی آقا

 

چشم تو سخن از غم و از سر به من گفت

از شمع شدن شعله شدن آب شدن گفت

با لطف تو چشمان من اینگونه سخن گفت

یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت

 

هرچند خدا خواست کرم داشته باشی

انگار بنا نیست حرم داشته باشی

 

سوزاند اگر غصه ی تو بال و پرم را

سوزاند غم زینبیه هم جگرم را

من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را

ای کاش بیارند از آنجا خبرم را

 

سوگند که در سینه غم خواهر تو هست

هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست

 

 

حسن لطفی 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۷
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   ولادت

 

 

امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد

کز خانه خورشید ولایت قمر آمد

یا از دل دریای نبوت گهر آمد  

یا مهر فروزنده به بام سحر آمد

پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد

در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد

 

هم آینه حُسن خداوند جمالش

هم خلق و حصال نبوی  خلق و خصالش

هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش

هم عقل ملک آمده حیران کمالش

هم مفتخر از او شده پیغمبر  و آلش

هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد

 

در گلشن دین باغ گل یاسمنش بین  

در لعل لب بسته عقیق یمنش بین

شادابی جان را ز گلستان تنش بین

آیات خدا در لب شکّر شکنش بین

آیینه شو و حُسن حَسن در حسنش بین

گوئی به جهان باز رسول دگر  آمد

 

ای ختم رسل بوسه بزن بر سر و رویش 

ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش

ای عصمت حق شانه بزن شانه به مویش 

ای مهر ، ستان وام ز رخسار نکویش

ای ماه ببر سجده به خاک سر کویش

رشک ملک است این که به شکل بشر آمد

 

در شب نفس صبحدم عید ببینید 

در ماه خدا صورت خورشید ببینید

روئی که نبی دید و علی دید ببینید

حسنی که ورا فاطمه بوسید ببینید

رخسار خداوند درخشید ببینید

کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد

 

ادامه ی این شعر در ادامه مطلب

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۴
AHR

 

ماه مبارک رمضان   _   مناجات

 


با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است 
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است 


با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت 
العفوِ یک گنه کار بالاترین ثواب است 


عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده 
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است 


دستم به بند عصیان ، پایم به دام شیطان 
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است

 
چون لاله ی خزانی رفت از کفم جوانی 
شرمنده پیری من از دوره شباب است 


با این گناه بسیار گویی گنه نکردم 
بر هر گناهم از تو صد پرده ی حجاب است 


مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم 
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است 


اشک خجالت از من ، لطف و عنایت از تو 
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است 


هر ناله شعله ی دل ، هر شعله شاخه ی گل 
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است 


باران اشک "میثم" از ابر رحمت توست 
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است

 

 

استاد غلامرضا سازگار 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۱
AHR

 

 

ماه رمضان   _   مناجات

 

 

ای خالق دادارم ، پاکم کن و خاکم کن

من جز تو که را دارم ؟  پاکم کن و خاکم کن

این ناله و این آهم ، این اشک سحرگاهم

این سوز دل زارم ، پاکم کن و خاکم کن

سر تا به قدم دردم ، رو سوی تو آوردم

با محنت بسیارم ، پاکم کن و خاکم کن

شد حبس دعای من ، العفو خدای من

ای خالق غفّارم ، پاکم کن و خاکم کن

مسکین و تهی دستم ، دل بر کرمت بستم

من مستحق نارم ، پاکم کن و خاکم کن

من بنده ی شرمنده ، تو خالق بخشنده

ای در دو جهان یارم ، پاکم کن و خاکم کن

مولا و حبیب من ، محبوب و طبیب من

آلوده و بیمارم ، پاکم کن و خاکم کن

راه از همه سو بسته ، گشتم ز گنه خسته

رو سوی تو می آرم ، پاکم کن و خاکم کن

با این تن فرسوده ، با این دل آلوده

من مهر علی دارم ، پاکم کن و خاکم کن

«میثم» شده جان بر لب ، یا رب تو ببخش امشب

بر میثم تمّارم  ،  پاکم کن و خاکم کن

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۴:۱۵
AHR

 

ماه رمضان   _   مناجات

 

 

اگر درد  داری دوا می کنم

بیا حاجتت را روا می کنم

تو از من گریزیانی و باز من

تو را بنده ی خود صدا می کنم

اگر چه ز کار تو ناراضی ام

تو را باز از خود رضا می کنم

تو با من کنی قهر و من آشتی

تو کردی خطا من عطا می کنم

تو را خواندم اکنون که باز آمدی

کجا دست خالی رها می کنم ؟

به کارت زدی بس گره های کور

مخور غم من از لطف وا می کنم

تو از من جدا گشته ای ورنه من

کجا از تو خود را جدا می کنم

تو مستوجب آتش دوزخی

من از اشک چشم ات حیا می کنم

مرنج از بلاها که من گاه گاه

نوازش تو را با بلا می کنم

ز آلودگی تا که پاک ات کنم

تو را عاشق کربلا می کنم

به یک یا حسین و به یک قطره اشک

تو را پاک از هر خطا می کنم

جواب تو را گر نگویم جفاست

کجا من به عبدم جفا می کنم ؟

طبیب و دوای تو «میثم» منم

مداوات با یک دعا می کنم

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۸
AHR

 

ماه رمضان  _  مناجات

 

 

این من این کوه گنه این یم عفوی که تو داری

وعده دادی که ببخشی به رویم هیچ نیاری

 

قهر بود از من و صلح از تو ، بنازم کرمت را

با وجودی که نیازی به چنین بنده نداری

 

نه من آنم که به غیر از تو بَرَم روی تضرّع

نه تو آنی که مرا بی کس و تنها بگذاری

 

با تمام بدی ام از کرمت هست امیدم

که ببخشی و مرا بنده ی خوبت بشماری

 

من که عبدم دل خود را به امید تو سپردم

تو که معبود منی ، کِی به جحیمَـم بسپاری ؟

 

گر چه غرق گنهم از تو عجب نیست خدایا

که گنه پاک کنی و حسناتم بنگاری

 

نفس نگذاشت رفیق تو شوم وای به حالم

تو مگر دست رفاقت ز کرم سوی من آری

 

چیستم من که اجل جان مرا سخت بگیرد ؟

کیستم من که تو در خانه ی قبرم بفشاری ؟

 

«میثم»  رو سیه  و دامن آلوده خدا را

ابر رحمت چه شود بر سر من هم تو بباری

 

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۳
AHR