زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار ولادت حضرت مهدی» ثبت شده است

 

امام زمان (عج)   _   ولادت

 

 

 این ریسه ها مرا ز شما دور می کند

 چشم دل ضعیف مرا کور می کند

 

 در ذهن بی نمازترین عاشقان تان

 چندین چراغ جلوه ای از طور می کند

 

 این  زرق  و برق  سبز کلیمم نمی کند

 بد تر مرا ز طور شما دور می کند

 

  اشک فراق  منتظران  ظهور را

 مطرب  درون خمره ی انگور می کند

 

 امسال هم دوباره مگس های شهر را

 شیرینی ولای  تو  زنبور  می کند

 

 بانی خرج هیئت مان را نگاه  کن

 دارد هوای نفس چه مغرور می کند !

 

 مداح های  پاکتی اهل  کسب  را

 این عید و جشن هاست که مسرور می کند

 

 آقا دلم عجیب گرفته ست ، کِی مرا

 تاثیر  خنده های  تو منصور  می کند ؟

 

 

وحید قاسمی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۳
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت / مناجات

 

 

زلفت اگر نبود ، نسیم سحر نبود

گمراه می شدیم ، نگاهت اگر نبود

 

مِهر شما به داد تمنّای ما رسید

ورنه پل صراط چنین بی خطر نبود

 

تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین

از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود

 

پیراهن ، اشتیاق نسیمانه ای نداشت

تا چشم های حضرت یعقوب ، تر نبود

 

بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین

صدها درخت بود ، ولیکن ثمر نبود

 

ای آخرین بهار، چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار ، چرا دیر کرده ای ؟!

 

این جشن ها برای تو تشکیل می شود

این اشک ها برای تو تنزیل می شود

 

وقتی برای آمدنت گریه می کنیم

چشمانمان به آینه تبدیل می شود

 

بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد

سالی که بی نگاه تو تحویل می شود

 

ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است

با خطبه های توست که تکمیل می شود

 

تقویم را ورق بزن و انتخاب کن

این جمعه ها برای تو تعطیل می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای آخرین توسل خورشید بام ها

ای نام تو ادامه ی نام امام ها

 

می خواستم بخوانمت اما نمی شود

لکنت گرفته اند زبان کلام ها

 

ما آن سلام اول ادعیه ی توایم

چشم انتظار صبح جوابِ سلام ها

 

آقا چگونه دست توسل نیاوریم

وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها

 

از  جا نماز رو به خدا و بهشتی ات

عطری بیاورید برای مشام ها

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای التماس و خواهش بالا دوازده

ظهر اذان عقربه ی ما دوازده

 

من حقم است هشت گرفتم چرا که من

یک جمله هم نساخته ام با دوازده

 

با چند نمره باشد اگر ، رد نمی شوی

یک ، دو ، سه... هفت ، هشت ، نَه آقا دوازده

 

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

ای نمره ی قبولی دنیا ، دوازده

 

ثانیه های کند ، توسل می آورند

یا «صاحب الزمان خدا»، یا «دوازده!»

 

حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی ست

آقا چقدر مانده زمان تا دوازده ؟

 

امروز اگر نشد ولی یک روز می شود

ساعت به وقت شرعی زهرا ، دوازده

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

آقا بیا که میوه ی ما کال می شود

جبریل مان بدون پر و بال می شود

 

در آسمان و در شب شعر خدا هنوز

قافیه های چشم تو دنبال می شود

 

یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند

وقتی کنار پنجره جنجال می شود

 

روز ظهور نوبت پرواز می شود

روز ظهور بال همه باز می شود

 

بیش از تمام بال و پر یا کریم ها

دست کبود فاطمه خوشحال می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

  علی اکبر لطیفیان  

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۰
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت

 

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

بیت ها رخت نو به تن دارند

قلم من به زحمت افتاده

واژه ها شوق پر زدن دارند

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

السلام علیک یا خورشید

چله ی انتظار سر آمد

از سر خمره نور می جوشید

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

همه ی شهرمان چراغانی ست

عطر عود و گلاب می آید

چقدر حیف شد که آقا نیست

 
باز هم جشن نیمه ی شعبان

ما به دنیا عجیب دل بستیم

لااقل به بهانه ی این جشن

دو سه روزی به یادتان هستیم

 

سامرایی ؟  مدینه ای ؟  نجفی ؟

پسر فاطمه کجا هستی ؟

همه از تو سراغ می گیرند

نکند باز کربلا هستی !؟

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

کاسه های نداری ما را

فقر و فحشا ، فساد ، بیکاری

دختران فراری ما را

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

که حیا از نگاه دنیا رفت

رزق و روزی خانه ها کم شد

قیمت نفت هر چه بالا رفت

 

 خوب شد ، نیستی نمی بینی

رهبر ما شکسته تر شده است

أین عمار روی لب دارد

باز هم طلحه فتنه گر شده است

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

زیر این دردها مچاله شدیم

کارد دیگر به استخوان خورده

دست بر دامن سه ساله شدیم

 

حق مان است این همه محنت

یادمان رفت صاحبی داریم

یادمان رفت منتظر باشیم

بین مان یار غائبی داریم

 

دلتان را به درد آوردیم

دلمان سوی دام شیطان رفت

خشک شد گندم مزارع ری

برکت از نان سفره هامان رفت

 

دل ما گیر چشمهای تو نیست

گرم بازی آب و نان شده است

همه خواب تو را که می بینند

خیمه ی سبزتان دکان شده است

 

عاشق حجت خدا هستی !؟

یاعلی ، ترک معصیت اول

باقی دردها و مشکل ها

می شود با نگاه آقا حل

 

به کلافی که یوسفت ندهند

هر چه اندوختی بیا رو کن

عوض کوچه ، خانه ی دل را

صبح هر جمعه آب و جارو کن

 

 

  وحید قاسمی    

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
AHR

 

 

امام زمان (عج)   _   مناجات

 

 

منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد

خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد

پرده چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد

لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره فجر به تاویل و بیانش برسد

نامه داده ست ولی عادت یوسف این است
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد

شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد

ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد

 

 

قاسم صرافان 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵
AHR