حضرت علی (ع) _ شهادت
ادا کردند هنگام عبادت حـق مولا را
ز خونش آبرو دادند بیت حـق تعالی را
از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست
که بعد از فاطمه زندان خود می دید دنیا را
میان دوستان هـم انفرادی بود زندانش
چو شمع انجمن کشتند آن تنهای تنها را
ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون
الا یا اهل عالم تسلیت ، کشتند مولا را
علی بی هوش در محراب خون افتاده بود اما
به زخم خویش حس می کرد اشک چشم زهرا را
دوباره از درون زخم او فـواره می زد خون
ز رویش هرچه یاران پاک می کردند خونها را
الهی تا قیامت خـون بگرید چشم زیبایی
که از خون لاله گون کردند آن رخسار زیبا را
حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن
که چشم دختر زهرا نبیند زخم بابا را
سلام سجده تا صبح جزا تقدیم مظلومی
که بخشید آبرو با خون خود شب های احیا را
گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!»
علی با چهره ی خونین شفاعت می کند ما را
غلامرضا سازگار