زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

 

امام حسین (ع)    _ مناجات

 

 

دل مشرّف شد به درگاه حضور

روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور

 

«کلّمینی زارِ» عرفانی شدم

برکه ی پاک مسلمانی شدم

 

دیشب از روحم تنم را شسته ام

رفتنم را ، ماندنم را شسته ام

 

یک نفر در من مرا تقدیس کرد

اشک من آمد ، دلم را خیس کرد

 

کیست این طوفان معماری شده ؟

چیست این در سینه ام کاری شده ؟

 

ای معارف در سبوی تو نمی

ای نم ته جرعه ی تو عالمی

 

ما عدم زاریم و السّابق تویی

عشق تو ، معشوق تو ، عاشق تویی

 

عشق تو تعلیم مادر زاد بود

سینه ی تو جبرئیل آباد بود

 

حنجرت از قبل حکاکی شده

گونه ات روز ازل خاکی شده

 

آب ها جاری شد از خاک درت

سایه ها افتاد بر ما از سرت

 

کوکان در زیر مهر مادری

شیرها خوردند از خوش باوری

 

کاین تویی شیرینی شیر و عسل

السلام ای شهد باز بی بدل

 

آری آری قوم تو خوش باورند

قوم بد باور تو را کی می خرند ؟

 

در زلال آبی تو سال ها

باز کردیم ای حسین جان بال ها

 

در خم گیسوی تو شب کرده ایم

کودکی ها را فقط تب کرده ایم

 

نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ

کودک دل قد کشید و شد بزرگ

 

حال من تسلیم حلقوم تو ام

کشته ی حلقوم معصوم تو ام

 

کیست خیّاط لباست ای عزیز

تا به حلقومش برم دست ستیز

 

این یقه تنگ است دل تنگم نکن

تو اذیّت می شوی رنگم نکن

 

با تو همبازی شدن خود دیگر است

مرکب تو حضرت پیغمبر است

 

ای بلور سینه ات صیقل ترین

راه تو بسته امیرالمؤمنین

 

صید حیدر شو که احمد خسته شد

راه تو با کام احمد بسته شد

 

هرچه باشد بوسه بر تو واجب است

تُکمه را واکن لباست حاجب است

 

یوسف مه طلعت اختر بزرگ

آن مبادا طالعت افتد به گرگ

 

بگذریم از این مقال دل خراش

رزق را خونین مکن وقت معاش

 

بوسه بر تو رزق جان مصطفاست

اصلاً این سینه دکان مصطفاست

 

اصلاً از امروز پیراهن مپوش

یا اگر پوشیدی ، از آهن مپوش

 

محمد سهرابی

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

ماه رمضان  _  عاشقانه / مناجات

 

 

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری ! افطار رطب در رمضان مستحب است

 

روز ماه رمضان ، زلف میفشان که فقیه

بخورد روزه ی  خود را به گمانش که شب است

 

زیر لب ، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

این عجب !  نقطه ی خال تو به بالای لب است

 

یا رب ! این نقطه ی  لب را که به بالا بنهاد ؟

نقطه هر جا غلط افتاد ، مکیدن ادب است

 

شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم

که لب لعل تو ، آلوده به ماء العنب است

 

پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ

که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

 

منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود

شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

 

گفتمش ای بت من ، بوسه بده جان بستان

گفت :  رو کاین سخن تو ، نه بشرط ادب است

 

عشق آنست که از روی حقیقت باشد

هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است

 

گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد

سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

 

 

شاطر عباس صبوحی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۷
AHR