زبان حال حضرت زینب (س) با حضرت زهرا (س) _ فاطمیه |
وقتی سرت را روی بالش می گذاری
آنقدر می ترسم که دیگر برنداری
تو آفتاب روشنی در خانه ی ما
تو آفتاب روشنی هر چند تاری
فردا کنار سفره با هم می نشینیم
امروز را مادر اگر طاقت بیاری
تو آنچنان فرقی نکردی غیر از این که
آیینه بودی و شدی آیینه کاری
آلاله می کاری و باران می رسانی
چه بستر پر لاله ای ؟ چه کشت و کاری
آنقدر تمرین می کنی با دست هایت
تا شانه را یک مرتبه بالا بیاری
بگذار گیسویم به حال خویش باشد
اصلا بیا و فرض کن دختر نداری ...
علی اکبر لطیفیان
کانال اشعار آیینی «زائرانه» در تلگرام (کلیک کنید)