زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مدح حضرت زهرا» ثبت شده است

 

 

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

 

پرواز می‌دهیم که بال و پرت کنیم
معراج می‌بریم که پیغمبرت کنیم
دیگر بس است خلوت چله نشینی‌ات
وقتش رسیده است مقرب‌ترت کنیم
دست گل قدیمی خود را از این به بعد
دست تو می‌دهیم که تاج سرت کنیم
حالا نماز شکر بخوان فدیه‌ای بده
تا صاحب زلال‌ترین کوثرت کنیم
میخواستیم فرق کنی با پیمبران
می‌خواستیم آینه‌ی دیگرت کنیم
این سیب را بگیر و برای خودت ببر
وقتش شده‌است فاطمه را دخترت کنیم
شایسته است؛ با پدرِ فاطمه شدن
از خانواده‌ی پسری ابترت کنیم

می خواستیم نسل تو زهرا نصب شود
ضرب المثل برای عجم تا عرب شود

خورشید ، آفتابی انوار فاطمه است
صبحی اگر که هست بدهکار فاطمه است
آیینه‌اش سه مرتبه خود را ظهور داد
پیغمبر و علی همه تکرار فاطمه است
هر جلوه‌ای که جلوی نوری نمی‌شود
زهرا شدن فقط و فقط کار فاطمه است
شام زفاف پیرهن کهنه می‌برد
این تازه اولین شب ایثار فاطمه است
فردا اسیر دست جهنم نمی‌شود
امروز هر کسی که گرفتار فاطمه است

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می‌شدیم و هدایت نداشتیم

زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می‌خواست، بنده باشد و یا ربنا کند
مثل علی عروج نمازش امان نداد
اصلا به پای پر ورمش اعتنا کند
تا که مدینه از گل توحید پر شود
کافی است در قنوت، خدا را صدا کند
طبق روال هر شب جمعه نشسته تا ...
قبل خودش سفارش همسایه را کند

دستی که پیش خانه‌ی زهرا دراز نیست
در شرع بر جنازه‌ی آنکس نماز نیست

او آمد و خزان زمین را بهار کرد
بر شاخه‌ی شکوفه‌ی عصمت، سوار کرد
آیا بدون مهر مناجات فاطمه
می‌شد به سجده کردن خود افتخار کرد ؟
وقتی شب زفاف، پیمبر رسید و بعد
بین علی و فاطمه، تقسیم کار کرد
خوشحال شد تمامی احساس معجرش
وقتی رسول، فاطمه را خانه دار کرد
آن هم برای حاجت مسکین شهر بود
روزی اگر ز حادثه میل انار کرد
اخلاص پینه‌هاش همیشه زبانزد است
از بس که دست فاطمه در خانه کار کرد
وقتی تمام قاطبه‌ها بی‌حماسه بود
خود را خمیده کرد ولی ذولفقار کرد
پس می‌شود برای عوض کردن زمان
نوآوری فاطمه را اختیار کرد

بی‌فاطمه که شیعه شکوفا نمی‌شود
شیعه مرید دشمن  زهرا نمی‌شود

دنیا ندیده است سفرهای این چنین
جز در هوای فاطمه پر های این چنین
دیروز می‌شدند درختان بدون سر
امروز می‌دهند ثمرهای این چنین
سر می‌دهیم و منت یاغی نمی‌کشیم
همواره سر خوشیم به سر های این چنین
دارد بساط کفر زمین جمع می‌شود
پیچیده در زمانه خبرهای این چنین
لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه
آری عجیب نیست ظفرهای این چنین

دل‌های ما همیشه پر از  یاد فاطمه است
این سرزمین قلمرو اولاد فاطمه است

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۵۲
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _     شهادت / مدح

 

 

اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است

نام تو در آسمان ها از زمین پیداتر است

 

صاحب هستی تو هستی ، ما همه عبد تو ایم

هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است

 

چشم من عمری به دنبال عطای دست توست

چون که احسان و کرم از مادران زیباتر است

 

چادرت یک قوم کافر را هدایت می کند

زهره ای و چهره ات از انبیا زهراتر است

 

هر کسی که گفت یا زهرا جوابش را گرفت

چون توسل بر شما از هر کسی گیراتر است

 

 

فاطمه یعنی تجلی خدا روی زمین

فاطمه همتای یکتای امیرالمومنین

 

 

قصه‌ی شیعه اساسش ناله های مادر است

زخم قلب فاطمه اما ز درد حیدر است

 

شیعه مدیون حمایت های زهرا از علی است

دین اگر شد پایدار از گریه های مادر است

 

پشت در ، افتاد بر روی زمین بیهوش شد

فضه آمد دید زهرا غرق خون پشت در است

 

تا به هوش آمد دوید و دامن مولا گرفت

دید بسته دست های پهلوان خیبر است

 

دست او با ضرب قنفذ از علی کوتاه شد

ضربه ای که عامل پایان عمر کوثر است

 

 

بازویش افتاد تا دست علی گردد رها

جان فدای دختر خیرالبشر ، خیر النسا

 

 مجتبی قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۱۲
AHR

 

حضرت زهـرا (س)   _   مدح / مناجات

 

بهشت هستی و عطر معطری داری
همیشه آب و هوای مطهری داری
به نیمی از نفست انبیا بزرگ شدند
تو از قدیم دم ذره پروری داری
صحیفه ی تو تماما تنزل وحی است
از این لحاظ تو قرآن دیگری داری
یتیم مکه بدهکار مهربانی توست
تو گردن پدرت حق مادری داری
یگانه علت غایی خلقتی زین رو
تو با تمامی خلقت برابری داری
ظهور ظاهرت انسان و باطنت حوراست
ولایتی که تو داری ولایت کبراست

 


نسخه ی کامل این شعر را در   « ادامه مطلب »   بخوانید .


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)   _   شهادت / مدح

 

 

 جنت که خود به نام شبستان فاطمه‌ است
سجاده ای به گوشه ی ایوان فاطمه‌ است


بال فرشتگان خدا غرق حسرت
خاک گلیم حجره ی طفلان فاطمه‌ است


نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش ز نمکدان فاطمه‌ است


فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه‌ است


وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه‌ است


تنها نه جلوه‌گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه‌گردان فاطمه‌ است


جایی که جود و بخشش پرودگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه‌ است


عارف کسی شده‌ است که زهراست قطب او
فانیِ در ولی شدن عرفان فاطمه‌ است


از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وام دار ز ایمان فاطمه‌ است


فرمانده ی قیام برای امام ، اوست
ظالم شکست خورده ی میدان فاطمه‌ است


بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح
یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه‌ است


کشتار نه ! هدایت و هشیاری بشر
در قلب ذره‌ ای است که تاوان فاطمه‌ است


در سایه ی ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه‌ است


عالم تمام ملک علی شیر لافتاست
ایران میان این همه استان فاطمه‌ است


در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین خراسان فاطمه‌ است


ما سربلند و سینه ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه‌ است


با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه‌ است


مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت
خوان حسن نتیجه ی احسان فاطمه‌ است


عالم تمام بی سر و سامان کربلاست
اما حسین بی سر و سامان فاطمه‌ است


آن که به او همه شهدا غبطه می خورند
با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه‌ است


بخشیده می شوند همه با آن دو دست که
چون مصحف شریف به دستان فاطمه‌ است


تیغ کلام و خطبه ی زینب به شهر شام
تفسیر آیه آیه ی قرآن فاطمه‌ است


حجت تمام کرد به آیات و محکمات
این اشک ها ز غربت برهان فاطمه‌ است


عشق علی چنان زده آتش به جان او
در مشتعل ز سینه ی سوزان فاطمه‌ است


در بارگاه قدس که جای ملال نیست
چشمان قدسیان همه گریان فاطمه‌ است


مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر
قلب خدای صبر ، پریشان فاطمه‌ است


شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود
شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه‌ است

 

حاج محمود کریمی

 

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  ولادت / مدح

 


آمدی تا که نگین دل خاتم باشی
کوثر و خیر کثیر همه عالم باشی

آمدی فاطمه !  صبح ازلی روشن شد
آمدی فاطمه !  چشمان علی روشن شد

چشم مولا که شد از نور تو روشن ای ماه
گفت لا حول و لا قوة الّا بالله

تو که در بندگی و زهد و وفا دریایی
پاره قلب نبی  انسیة الحورایی

حضرت طاهره ، منصوره ، بتول عذرا
راضیه ، مرضیه ، صدیقه ، زکیه ، زهرا

خانه ساده‌ ات از صدق و صفا لبریز است
قلب سجاده ات از نور دعا لبریز است

هر که از باغ بهشت تو سخن می‌گوید
سخن از حُسن کریم تو حَسن می‌گوید

به سر دوش نبی نور دو عینی داری
جان عالم به فدایت چه حسینی داری

در کَرَم خانه لطف تو مقرب باشد
هر که خاک قدم حضرت زینب باشد

هر کسی نزد تو احساس بهشتی دارد
چادرت رایحه یاس بهشتی دارد

چادرت خیمه گه  شرم و عفاف است ای گل
آسمان دور سرت گرم طواف است ای گل

انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر!
شده مدیون تو و خون تو قرآن مادر!

تا قیامت به همه درس بصیرت دادی
تو به دین این همه سرمایه ی عزت دادی

نقش یا فاطمه سربند مجاهد ها  شد
امتداد ره تو نهضت عاشورا  شد

مکتب سرخ ولای تو حسینی‌ها داشت
نسل تو خامنه ای ها و خمینی ها داشت

ماند نام تو و در کل جهان نامی شد
نور تو مبدأ بیداری اسلامی شد

رشته مهر دل ما همه در دست شماست
کشور ما به خدا خانه دربست شماست

هرچه تهدید و یا هرچه که تحریم شویم
به خداوند محال است که تسلیم شویم

گر مقاوم همگی لب ز شکایت دوزیم
به خدا با مدد مادری ات پیروزیم

آی ای دشمن زهرا و علی ننگت باد
کمتر ای بی سر و پا زمزمه ی جنگت باد

که مرا زمزمه ی جنگ تو آزار دهد
و اگر رهبر من رخصت پیکار دهد

به خدا سر ز تن نحس تو سرکش بزنم
دفتر و میز و گزینه هایت آتش بزنم

همه دنیا شده فریاد عدالت‌خواهی
کاش این جمعه شود با مدد تو راهی

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
عالمی منتظر گفتن بسم الله اوست

کاش می آمد و بودیم کنارش یارش
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

احمد واعظی    

 

 


 

  پی نوشت :  سروده ی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب .

                  دیدار مقام معظم رهبری با جمعی از مداحان اهل بیت علیهم السلام   1394/01/20

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۲۳
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  مدح

 

 

من خدایم که همه کوی مرا می جویند
همه ذرات فلک حمد مرا می گویند


    من خدایم که همه راه مرا می پویند     
همه جان ها به ید قدرت من می رویند


همه چیز و همه کس در همه جا مال من است
دل هر جامد و جنبنده به دنبال من است


       آن زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان       
در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان


نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی ، نه جهان  
نه پری بود و نه جبرئیل و نه دوزخ نه جنان


     دل من در پی یک واژه ی بی خاتمه بود       
اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود


   ز طفیل گل او ساخته ام دنیا را        
من به عشق رخ او ساخته ام طاها را


      میل او بود بسازم علی اعلی را          
جبرئیل و فلک و آدم و پس حوا را


          از ازل تا به ابد هر چه و هر کس هستند        
همه مدیون رخ فاطمه ی من هستند


         به خداوندی خود فاطمه ام بی همتاست        
فاطمه چون من تنها ، به دو عالم تنهاست


       در میان همه آثار که از من بر جاست       
همه ی دار و ندارم گل روی زهرا ست


         نه همین بهر پدر پاره ای از تن باشد        
فاطمه پاره ای از جان و تن من باشد

 

           

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 


 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۳۸
AHR