زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مصیبت حضرت زهرا» ثبت شده است

 

حضرت زهرا (س)  _  مرثیه و مدح

 

 

فاطمه روزی که خلقت شد سراسر نور بود

نور قبل از خلقتش در ذات حق مستور بود

 

نوری از وجه خدا مستغرق اندر ذات هو

کار او تسبیحِ سبحان ، قبلِ هر دستور بود

 

او برای مادری کردن بر عالم ، زاده شد

یعنی از لطف ربوبی سوی ما مأمور بود

 

بانوی عصمت که یاری ولایت شأن اوست

نام او منصوره و در آسمان مشهور بود

 

تا که پای امتحان آمد ز حکمت در میان

قبل خلقت امتحان داد و بحق مشکور بود

 

پاسخ زهرا به هر امر خدا لبیک شد

بس که بی چون و چرا در طاعت مذکور بود

 

لیله القدر علی ، بدر تمام مصطفی

آمد آن روزی که زیر دست و پا محشور بود

 

ای خدا انسیه الحوری کجا و میخ در

حوریه رنجور بود و خصم او مسرور بود

 

هیزم و آتش ، لگد ، نعره ، صدای استخوان

ای عجب ابلیسِ دون آنجا بساطش جور بود

 

ثقل کبری بر زمین و ثقل اکبر در طناب

این چنین منصوره کفوِ حضرت منصور بود

 

صبر هم صبر علی این صبر هم دستور بود

فاتح خیبر به قتل صبر خود مأمور بود

 

کوچه ای تنگ و دل سنگ و  قتالِ نار و نور

گوشوار و سیلی  و  وضعیتی ناجور بود

 

امتحانِ فاطمه تا زیر سمّ اسب رفت

پیش چشم زینبش خون خدا منحور بود

 

سرّ مکنون خدا در کوفه و شام بلا

بر ملا با معجر پاره ولی در نور بود

 

راه را گم می کند هرکس که دور از نور شد

این چنین قرآن ناطق تا کنون مهجور بود

 

فتنه را مانند زهرا و علی باید شناخت

باید از هستی گذشتن ، آنچه را مقدور بود

 

در ره زهرا تولا و تبرا توأم است

در قیام او حمایت از علی منظور بود

 

عبرت از این ره جهاد است و شهادت تا ابد

انقلاب فاطمی تا کربلا تا دور ... بود

 

 

 محمود ژولیده             

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۲۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  مناجات / شهادت

 

 

شکر می گویم خدا را خلقتم زهرایی است

شد گواهم اشک جاری طینتم زهرایی است

 

گر نگاهی هم نمایم دست من خواهد گرفت

من نخواهم شد ذلیل و عزتم زهرایی است

 

فاطمیه از محرم بیشتر جلوه کنم

بر جهان تاثیر دارم قدرتم زهرایی است

 

من حسینی بودنم را خرج مادر می کنم

شاهدم باشد خود او هیئتم زهرایی است

 

عاشقی گفتا که اصلا قبر می خواهم چکار

بی نشانم کن ببینم تربتم زهرایی است

 

مادری اش روز محشر تازه گل خواهد نمود

تازه می فهمم خدایا قیمتم زهرایی است

 

شد به یک سیلی تمام چهره های ما کبود

غصه هایم گریه هایم غربتم زهرایی است

 

آن زمانی که زند تکیه به کعبه مهدی اش
فاش میگویم به عالم دولتم زهرایی است

 

جواد حیدری               

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۰۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _ شهادت

 


دق مرگ می شوم ز نفسهای آخرت

دق مرگ گردد آن که چنین کرد پرپرت

 

جان می دهی تمامی شب در برابرم

جان می کنم تمامی شب در برابرت

 

یا آه آه می کشی از درد سینه ات

یا وای وای می کنم از زخم بسترت

 

تب کرده ای دوباره و چیزی نیافتم

جز دستمال گریه خود تا نَهَم سرت

 

شب تا که می رسد هوس شانه می کند

با دیدن دو دست تو گیسوی دخترت

 

اما هزار حیف که دستی شکسته و

جانی نمانده است به بازوی دیگرت

 

اما هزار حیف که خوابم نمی برد

شاید... ببینمت به حیاطی که در برت

 

می بوسیَم دوباره و لبخند می زنی

نان می پزی کنار تنور معطرت

 

مرهم تمام گشت و شبم شد سحر ولی

خون می چکد هنوز ز پرهای معجرت

 

باور مکن که زنده بمانم شبی دگر

دق مرگ می شوم ز نفسهای آخرت

 

حسن لطفی     

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۴۹
AHR