زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر ولادت حضرت ابولفضل» ثبت شده است

 

حضرت عباس (ع)  _  تاسوعا / حماسی

 

 

شام تاسوعا به دشت کربلا

سرزمین البلا قالوا بلی

آن طرف آغاز راه نار بود

این طرف پایان هجر یار بود

آن طرف صحبت ز سر انداختن

این طرف حرف از سپر انداختن

حق و باطل از دو سو بستند صف

یک طرف باطل صفی سرها به کف

آن طرف فرمانده شر الناس بود

آن طرف صاحب علم عباس بود

 


شعر به صورت کامل در  ادامه مطلب


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۲
AHR

 

حضرت ابالفضل (ع)   _  ولادت

 

خدا جلوه دارد به پیشانی تو

فدای مناجات پنهانی تو

شبِ روشنِ کوچه های مدینه است

پُر از ریسه های چراغانی تو

به لب آوَرَد جان داوودها را

نوای تو اَلحانِ قرآنی تو

تو بر کوهسارِ معارف نشستی

زمین تشنه ی دست بارانی تو
حسینیه ای سفره دارد حسینی

که هر شب بوَد شام مهمانی تو

فراوانی از تو / سلیمانی از تو / مسلمانی از تو / ادب دانی از تو / دعاهای روحانی از تو

به کعبه رجز خوانی از تو / احادیث طوفانی از تو / روایات نورانی از تو / عنایات سبحانی از تو

نَفَسهای رحمانی از تو / و سلمانی از تو / علی گویی از تو / علی خوانی از تو / دلِ ما و دربار سلطانیِ تو

 

چه خوش سر فرازی چه خوش سر به زیری

امیری حسینُ و نعم الامیری

 

طلوع شکوهت برایت ندارد

کَرَم خانه ی تو نهایت ندارد

به جایی که یوسف دریده گریبان

دل ما نیازی به غارت ندارد

از این محشری که به پا کرده پیداست

که رنگی به پیشت قیامت ندارد

به چشم تو غیرت / به تیغ تو صولت  / به نامت صلابت / به دامن سخاوت

به بازوت قدرت / به پای تو همت / به دستت کرامت / پُری از رشادت

شهادت ، سعادت / بصیرت ، مَهابت / فتوَت ، مُرُوَت / به میدان مسلط  / رجزها مُسَمَّط

که از برق چشمت  / همه غرق حیرت / تو از آل عصمت / تو از بیت عترت / تو قامت قیامت

علی در هدایت / علی در عنایت / علی در قداست / علی در مهارت / و نادِ علی دارد از تو حکایت

بدون تو عطری محبت ندارد

 

چنان سر فرازی ، چنان سر به زیری

امیری حسینُ و نعم الامیری

 

ز تیغت سپاهی دلاور بریزد

زِ تو یال و کوپال کافر بریزد

میان زمستان هم از دیدن تو

عرق از سر و روی لشکر بریزد

علی هستی و گر علی را بخوانی

فقط در نه ، دیوار خیبر بریزد

از این هیبت چشمهایت بکاهُ

نگاهی نما ترس قنبر بریزد

علی گفت هنگام صفین برگرد

ز خشمت دلِ مالک اشتر بریزد

اگر پرده ریزد / مکرر بریزد / نه پر، سر بریزد / سراسر بریزد / ستمگر بریزد / به هم اول،آخر بریزد

به گاهی سپاهی / چو کاهی به راهی / ز شاهی چو حیدر بریزد

 

عجب سر فرازی عجب سر به زیری

امیری حسینُ و نعم الامیری

 

من از جنس شبهای پر التهابم

که در بند گیسوی پُر پیچ و تابم

اگر بر حریم حرم مُستجیرم

فقط با نگاه شما مستجابم

من و لطف باب الحوائج همین بس

بگو با تو باشد حساب و کتابم

دعا کن حرم آیم و برنگردم

که این عشق کردست خانه خرابم

خراب خرابم / خراب جوابم / تویی انتخابم / که عالیجنابم / غم بی حسابم

زِ داغت کبابم / و مشکت عذابم / به یاد ربابم / پُراز آب آبم / که میگفت زینب / چه شد با رکابم

کجایی سحابم / کجایی نقابم / دل زینبیه شده قرص با تو که در سایه ی بیرق آفتابم

تو و سرفرازی تو و سر به زیری

 

به نِی سر فرازی به نِی سر به زیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

 

حسن لطفی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۹
AHR