زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی اکبر لطیفیان» ثبت شده است

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

زهرا همان کسی است که بیت محقرش
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
«مردی» پیمبر است که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش

یک نیمه‌اش نبوت و نیمش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه‌ی انبیا بود
بر رشته های چادری صبح محشرش
 
ما بچه‌های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد پس در پای دخترش

مسمار در اگرچه برایش مزاحم است
اما مجال نیست که بیرون بیاورش

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۵
AHR

 

حضرت علی اکبر (ع)  _  مدح / مناجات

 

 

من ناز را در چشم شهلایت کشیدم

یک عالمی را مست و شیدایت کشیدم

 

ای یوسف دنیا دل یعقوب مان را

‏مجنون آن گیسوی لیلایت کشیدم

 

عیسی بن مریم را کنار جا نمازت

‏مات نفس های مسیحایت کشیدم

 

جبریل حتی در هوایت بی مجال است

‏بالا تر از هفت آسمان هایت کشیدم

 

تصویر سبز و کامل پیغمبری را

‏وقتی که می ­کردم تماشایت کشیدم

 

آلاله­ های سرخ آن هم سرخ یکـدست

‏از گیسوانت تا کف پایت کشیدم

 

باید ضریح پهلویت بشکسته باشد

‏وقتی تو را مانند زهرایت کشیدم

 

‏از چه تمام نیزه ­ها بر تو حریصند

‏از اینکه من خوش قد و بالایت کشیدم ؟!

 

علی اکبر لطیفیان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۴۸
AHR

 

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   ولادت

 

 

مجموعه ی صفات خدا می شود حسن

اسماء ذات ، وقت دعا می شود حسن

 

نه رو به مکه ، رو به مدینه نشسته ایم

وقت نماز ، قبله ی  ما می شود حسن

 

صد تا پسر به فاطمه روزی کند خدا

یا می شود حسین ، و یا می شود حسن

 

جبریل هم به رتبه ما غبطه می خورد

وقتی که همنشین گدا می شود حسن

 

این رنگ سبز ، رنگ مقام سیادت است

امروز سیدالشهدا می شود حسن

 

گرچه غروب کرد ، محرم طلوع کرد

خورشید ظهر کرببلا می شود حسن

 

از برکت  "حسین حسینِ"  گلوی ما

یک روز می رسد همه جا می شود  "حسن"

 

معلوم بود از حسد آل عایشه

روزی بدون صحن و سرا می شود حسن

 

از تخته پاره های بهم دوخته شده

با زحمت حسین ، جدا می شود حسن

 

از تیرها مقطعه کردن عجیب نیست

"حا، سین، نون" هجا به هجا می شود حسن

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت / مناجات

 

 

زلفت اگر نبود ، نسیم سحر نبود

گمراه می شدیم ، نگاهت اگر نبود

 

مِهر شما به داد تمنّای ما رسید

ورنه پل صراط چنین بی خطر نبود

 

تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین

از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود

 

پیراهن ، اشتیاق نسیمانه ای نداشت

تا چشم های حضرت یعقوب ، تر نبود

 

بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین

صدها درخت بود ، ولیکن ثمر نبود

 

ای آخرین بهار، چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار ، چرا دیر کرده ای ؟!

 

این جشن ها برای تو تشکیل می شود

این اشک ها برای تو تنزیل می شود

 

وقتی برای آمدنت گریه می کنیم

چشمانمان به آینه تبدیل می شود

 

بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد

سالی که بی نگاه تو تحویل می شود

 

ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است

با خطبه های توست که تکمیل می شود

 

تقویم را ورق بزن و انتخاب کن

این جمعه ها برای تو تعطیل می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای آخرین توسل خورشید بام ها

ای نام تو ادامه ی نام امام ها

 

می خواستم بخوانمت اما نمی شود

لکنت گرفته اند زبان کلام ها

 

ما آن سلام اول ادعیه ی توایم

چشم انتظار صبح جوابِ سلام ها

 

آقا چگونه دست توسل نیاوریم

وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها

 

از  جا نماز رو به خدا و بهشتی ات

عطری بیاورید برای مشام ها

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای التماس و خواهش بالا دوازده

ظهر اذان عقربه ی ما دوازده

 

من حقم است هشت گرفتم چرا که من

یک جمله هم نساخته ام با دوازده

 

با چند نمره باشد اگر ، رد نمی شوی

یک ، دو ، سه... هفت ، هشت ، نَه آقا دوازده

 

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

ای نمره ی قبولی دنیا ، دوازده

 

ثانیه های کند ، توسل می آورند

یا «صاحب الزمان خدا»، یا «دوازده!»

 

حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی ست

آقا چقدر مانده زمان تا دوازده ؟

 

امروز اگر نشد ولی یک روز می شود

ساعت به وقت شرعی زهرا ، دوازده

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

آقا بیا که میوه ی ما کال می شود

جبریل مان بدون پر و بال می شود

 

در آسمان و در شب شعر خدا هنوز

قافیه های چشم تو دنبال می شود

 

یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند

وقتی کنار پنجره جنجال می شود

 

روز ظهور نوبت پرواز می شود

روز ظهور بال همه باز می شود

 

بیش از تمام بال و پر یا کریم ها

دست کبود فاطمه خوشحال می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

  علی اکبر لطیفیان  

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۰
AHR

 

امام موسی کاظم (ع)   _   شهادت

 

 

موسی شدی که معجزه ای دست و پا کنی

راهی برای رد شدن قوم ، وا کنی

 

زنجیرهای زیر گلویت مزاحم اند

فرصت نمی دهند خودت را دعا کنی

 

در یک بدن به جای همه درد می کشی

می خواستی تمام خودت را فدا کنی

 

وقت اذان مغرب این تازیانه هاست

وقتش رسیده است که افطار وا کنی

 

مثل علی عروج نمازت امان نداد

فکری به حال فاصله ساق پا کنی

 

عیسی مسیح من به صلیبت کشیده اند

این گونه بهتر است خدا را صدا کنی

 

حالا میان قحطی تابوت های شهر

باید به تخته های دری اکتفا کنی

 

 

 

علی اکبر لطیفیان   

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۳۱
AHR

 

حضرت امیرالمومنین (ع)   _   مدح

 

 

غیر از این در ، خواهش احسان نمی آید به کار
التماس از دستِ  این‌ وآن  نمی آید به کار


اهل تعارف نیستم جان قابل تعارف نبود
محضر معشوق حتی جان نمی‌آید به کار


یا که کشکول گدایی یا وبال گردن است
گر نباشد دست بر دامان نمی‌آید به کار


بی سر و سامان شدن سیر و سلوک عاشق است
طالب دل را  سر و سامان نمی‌آید به کار


خلوت یک کنج یوسف را عزیز مصر کرد
بی‌ گناهان را چرا زندان نمی‌آید به کار


کار ، کار پنجه مشگل گشای مرتضاست
این گره طوری ست که دندان نمی‌آید به کار


کوفه هم ویرانه بود اول ، علی ‌آباد کرد
چه کسی گفته دل ویران نمی‌آید به کار


دوستانت خاک را این قدر ارزش داده اند
ورنه بی کنعانیان کنعان نمی‌آید به کار


لطف کن قلاده ام را گوشه ی صحنت ببند
در نجف غیر از سگ دربان نمی‌آید به کار

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۳۰
AHR