روضه آنجاست که سرتاسر در آتش بود | قاسم طرافان
شنبه ۰۹ /اسفند/ ۱۳۹۳ [ ۰۸:۴۳ ]
حضرت زهرا (س) _ مرثیه
روضه آنجاست که سرتاسرِ در آتش بود
رویِ در، نقشِ گل پرپرِ در آتش بود
باورِ دستِ به هم بسته ی ساقی سخت است
سخت تر دیدن آن ساغرِ در آتش بود
پارهی جان نبی بود، چه میدید خلیل؟
شعله، دور و برِ پیغمبر در آتش بود
پدری با کفنی تازه ـ که گویی میسوخت ـ
داغدار غم این دختر در آتش بود
پیش زهراـ به خداـ بردن حیدر داغش
بدتر از داغیِ میخ درِ در آتش بود
غم پرپر شدن غنچهی زیبای علی
غصهی لالهی ناباور در آتش بود
فاطمه، جانِ علی بود، علی هم میسوخت
نالهی فاطمه از حیدر در آتش بود
گفت: ای فضه بیا ! ... عالمی آمد به فغان
چه غمی در نفس آخر در آتش بود
پر زدی دورِ علی عمری و دیگر چه نیاز
آه ! پروانه ! به بال و پر در آتش بود
آنچه خواندم من و مثل پسرت پیرم کرد
به خدا منظره ی مادر در آتش بود
قاسم صرافان