ماه مبارک رمضان _ مناجات
با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است
با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت
العفوِ یک گنه کار بالاترین ثواب است
عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است
دستم به بند عصیان ، پایم به دام شیطان
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است
چون لاله ی خزانی رفت از کفم جوانی
شرمنده پیری من از دوره شباب است
با این گناه بسیار گویی گنه نکردم
بر هر گناهم از تو صد پرده ی حجاب است
مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است
اشک خجالت از من ، لطف و عنایت از تو
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است
هر ناله شعله ی دل ، هر شعله شاخه ی گل
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است
باران اشک "میثم" از ابر رحمت توست
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است
استاد غلامرضا سازگار
مــدح / مـنـاجـات عـاشـقـانـه
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راه نجات ، خوف و رجا بوده از قدیم
قلاده ام ببند بمانم کنار تو
بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد
هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام ، امام رضا بوده از قدیم
نزد کریم هر که فقیر است بُرده است
آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم
با یا حسین توبه ی آدم قبول شد
ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم
حب الحسین صوم و صلاة تمام ماست
حب الحسین نیت ما بوده از قدیم
در روضه و میان مناجات حاجتم
برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم
شب های جمعه ناله ی محزون مادری
بر زخم های رأس جدا بوده از قدیم
اموال غارتی همه میراث عترت است
عمامه ی نبی و عبا بوده از قدیم
عالم شکست چون که نوشتند داغ او
سنگین برای ارض و سما بوده از قدیم
محمدجواد شیرازی
ماه رمضان _ مناجات
ای خالق دادارم ، پاکم کن و خاکم کن
من جز تو که را دارم ؟ پاکم کن و خاکم کن
این ناله و این آهم ، این اشک سحرگاهم
این سوز دل زارم ، پاکم کن و خاکم کن
سر تا به قدم دردم ، رو سوی تو آوردم
با محنت بسیارم ، پاکم کن و خاکم کن
شد حبس دعای من ، العفو خدای من
ای خالق غفّارم ، پاکم کن و خاکم کن
مسکین و تهی دستم ، دل بر کرمت بستم
من مستحق نارم ، پاکم کن و خاکم کن
من بنده ی شرمنده ، تو خالق بخشنده
ای در دو جهان یارم ، پاکم کن و خاکم کن
مولا و حبیب من ، محبوب و طبیب من
آلوده و بیمارم ، پاکم کن و خاکم کن
راه از همه سو بسته ، گشتم ز گنه خسته
رو سوی تو می آرم ، پاکم کن و خاکم کن
با این تن فرسوده ، با این دل آلوده
من مهر علی دارم ، پاکم کن و خاکم کن
«میثم» شده جان بر لب ، یا رب تو ببخش امشب
بر میثم تمّارم ، پاکم کن و خاکم کن
غلامرضا سازگار
ماه رمضان _ مناجات
این من این کوه گنه این یم عفوی که تو داری
وعده دادی که ببخشی به رویم هیچ نیاری
قهر بود از من و صلح از تو ، بنازم کرمت را
با وجودی که نیازی به چنین بنده نداری
نه من آنم که به غیر از تو بَرَم روی تضرّع
نه تو آنی که مرا بی کس و تنها بگذاری
با تمام بدی ام از کرمت هست امیدم
که ببخشی و مرا بنده ی خوبت بشماری
من که عبدم دل خود را به امید تو سپردم
تو که معبود منی ، کِی به جحیمَـم بسپاری ؟
گر چه غرق گنهم از تو عجب نیست خدایا
که گنه پاک کنی و حسناتم بنگاری
نفس نگذاشت رفیق تو شوم وای به حالم
تو مگر دست رفاقت ز کرم سوی من آری
چیستم من که اجل جان مرا سخت بگیرد ؟
کیستم من که تو در خانه ی قبرم بفشاری ؟
«میثم» رو سیه و دامن آلوده خدا را
ابر رحمت چه شود بر سر من هم تو بباری
غلامرضا سازگار