زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر انتظار امام زمان» ثبت شده است

شعر انتظار امام زمان

 

ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن

باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن

 

این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد

باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد

 

خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست

مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست

 

تنها تو منجی بشر و آدمیتی

اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی

 

تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی

تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی

 

ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق

چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق

 

با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی

با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی

 

موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست

نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست

 

سیمای تو ز یوسف مصری ملیح تر

همراه تو مسیح و تو از او مسیح تر

 

آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است

خوی و خصال تو همه عین محمد است

 

همراه توست معجزه‌های محمدی

داری به روی شانه عبای محمدی

 

مولا بیا به دین بده روح دوباره ای

با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره ای

 

برپاست نهروان و جمل‌های دیگری

بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری

 

هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند

یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند

 

باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی

باز آ که باز عدل علی را علم کنی

 

باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود

صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود

 

در چشم تو شکوه الهی خلاصه است

صلح و جهاد تو همه عین حماسه است

 

در هر نگات نور خدا موج می‌زند

امید سیدالشهدا موج می‌زند

 

آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی ست

در قامتت رشادت عباس دیدنی ست

 

سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند

بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند

 

بی‌انتهاست لایتناهی ست علم تو

آئینه‌ی علوم الهی ست علم تو

 

تا واژه واژه ات ملکوت حقایق است

در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است

 

داری به دوش پرچم باب الحوائجی

در دست توست خاتم باب الحوائجی

 

چشم رئوف توست بهشت برین ما

نور ولایتت شده حصن حصین ما

 

دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست

پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست

 

شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است

چشمان روشن تو چراغ هدایت است

 

برپا شده ست در دل عالم چه محشری

دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری

 

من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز

دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز

 

تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»

کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را ...

 

از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان

«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»

 

یوسف رحیمی

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۵
AHR

 

امام زمان (عج)   _   انتظار

 

 

جمال غیب و شهود است این که می‌آید

تمام رحمت و جود است این که می‌آید

شعیب و صالح و هود است این که می‌آید

عزیز مصر وجود است این که می‌آید

زهی به مرتبه و عزت پیامبرش

سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش

 

تمام عالم ایجاد می شود حرمش

حرم گذاشته از دور دیده بر قدمش

مسیح زنده کند باز ، جان ز فیض دمش

به روی دوش علمدار کربلا ، علمش

خروش لشکر او انتقام خون خداست

ندای حنجر خونین سیدالشهداست

 

نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند

رخ نیاز به درگاه بی نیاز کند

مسیح پشت سر حضرتش نماز کند

برای بیعت او دست خود دراز کند

نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند

برای یاری او زنده گشته ، صف بستند

 

بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد

بیا که کعبه به دور سرت طواف آرد

بیا که بر قدمت رکن ، دیده بگذارد

بیا که فاطمه تنها  تو را  تو را  دارد

بیا که تا تو نیایی ، زمان محرم توست

بیا که پیرهن پاره تو پرچم توست

 

بیا که قلب جهان بی قرار توست ، بیا

بیا که چشم همه اشکـبار توست ، بیا

بیا که تیغ خدا ذوالفقار توست ، بیا

بیا که فاطمه چشم انتظار توست ، بیا

بیا که میثم دل سوخته به محضر تو

گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو

 

غلامرضا سازگار

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۶
AHR

 

امام زمان (عج)  _  انتظار / مناجات

 

 

وقتی تو از سفر برسی عید می شود

دنیا دوباره صاحب خورشید می شود

 

چشمان روشنت که طلوعی دوباره کرد

دل‌ ها پر از تجلی توحید می شود

 

با اهتزاز پرچم سرخت در آسمان

پیمان عشق و عاطفه تجدید می شود

 

از چشم خیس گریه کنان شهید عشق

با بوسه‌ ای به راه تو تمجید می شود

 

یک عمر نوکری در خانه ی حسین

با یک نگاه لطف تو تأیید می شود

 

آقا طواف مرقد خاکی مادرت

وقتی که چشم‌ های تو تابید ، می شود

 

این جمعه‌ ها عزای مرا جار می زنند

برگرد با رسیدن تو عید می شود
 

 

یوسف رحیمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۴
AHR

 

 امام زمان (عج)  _  انتظار

 

 

آشوب به غارت برد این قافله ها را

صدها پر جا مانده ی این چلچله‌ ها را

 

از کعبه به خونخواهی این قوم به پا خیز

پاسخ بدهد خنجرتان حرمله ها را

 

غم ریخت به سجاده ی خورشید سحرگاه

خم کرد مصیبت کمر نافله ها را

 

ای کرب و بلا مقتل پرهای شکسته

طاقت به سرآمد همه ی حوصله ها را

 

هی مویه کنان عشق به دنبال تو بارید

هی کوچه به کوچه غم این فاصله ها را

 

ای شور غزل بغض فروخورده ی این عشق

شاعر شده‌ ام عقده گشایم گله ها را

 

این جمعه اگر منجی موعود نیاید

پاسخ که دهد تک‌ تک این مسئه ها را

 

 

فاطمه بدیعی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۱۹
AHR

 

امام زمان (ع)  _  مناجات / انتظار

 

 

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی

 

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

چون عودم و از سوختنم نیست رهایی

 

من در قفس بال و پر خویش اسیرم

ای کاش تو یک بار به بالین من آیی

 

در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست

من خوب نیاموختم آداب گدایی

 

عمری است که ما منتظر آمدنت ، نه

تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی

 

می خواستم از ماتم دل با تو بگویم

از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی

 

امشب شده‌ ای زائر آن تربت پنهان ؟

یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی

 

ای پرسش بی پاسخ هر جمعه ی عشاق

آقا تو کجایی ؟ تو کجایی ؟ تو کجایی ؟


 

یوسف رحیمی

 


کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۰
AHR

 

امام زمان (عج)  _  انتظار / مناجات

 

 

در خواب‌ های بی سر و سامان مان ، بمان
ای آخرین ستاره ی اندوه آسمان

در کنج خلوت شب تشویش رخنه کن
با ما سرود می رسم از راه را بخوان

تصویر تو بزرگ ترین باور من است
مردی همیشه داشته لبخند بر لبان

مردی شبیه قصه ی خرما و نان عزیز
مردی شبیه قصه ی بابای مهربان

مردی شبیه تشنگی و بغض کودکان
مردی شبیه قصه ی سرخ ستارگان

مردی شبیه ماه ، مردی بریده دست
مردی شبیه مرد ترین مرد داستان

تصویر تو بزرگتر از باور من است
ای آشنای گمشده ی ناشناس مان

تا کی تمام هفته همین شعر باشد و
آواز دلشکسته ی امید ، بعد از آن

جمعه به جمعه قصه به تکرار می رسد
آواز دلشکسته ی ما ، اشک جمکران

هفته به هفته خسته تر از قبل می شویم
قطره به قطره اشک پس از آن پی ات روان

آیینه‌ ها پر از غم و تردید مانده اند
اشعار تلخ حسرت و  یاس است بر زبان

در راه مانده ایم و کسی نیست در افق
تنها حضور توست امید مسافران

چشمی به راه آمدنت دوختیم و باز
گوشی به راه کعبه ، بر نغمه ی اذان
 

 هانی رضوی

 


 

کانال تلگرام اشعار آیینی  «زائرانه»  (کلیک کنید)
 


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۵۹
AHR

 

امام زمان (عج)  _  انتظار / مناجات

 

 

خورشید پشت ابر ، نشانی به ما بده

ای ماه ، مژده ی رمضانی به ما بده

 

مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و

باد صبای مشک فشانی به ما بده

 

بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را

آواره ایم ، جا و مکانی به ما بده

 

از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم

از پا نشسته ایم ، توانی به ما بده

 

از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی

مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده

 

با روضه ی حسین نفس تازه می کنیم

روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده

 

 

محمد بیابانی

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۸
AHR

 

امام زمان (عج)   _   انتظار

 

 

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک 
تنهای شهر و صحرا ، عجّل علی ظهورک 


گم گشته وجودی ، هم غیب و هم شهودی 
در دیده و دل ما ، عجّل علی ظهورک 


بی تو غریب ، قرآن ؛ بی تو اسیر ، عترت 
بی تو علی است تنها ، عجّل علی ظهورک 


نه طاقتی نه صبری ، تا چند پشت ابری؟ 
ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک 


دنیا در انتظار است ، خون قلب روزگار است 
پا در رکاب بنما ، عجّل علی ظهورک


حیدر کند دعایت ، زهرا زند صدایت
الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک 


زخمِ به خون نشسته ، پیشانیِ شکسته 
دارند با تو نجوا ، عجّل علی ظهورک 


خون دو دیده گوید ، دست بریده گوید 
بر انتقام بازآ ، عجّل علی ظهورک 


هم عمّه ها پریشان ، هم  جدّ  توست عطشان 
هم چشم ماست دریا ، عجّل علی ظهورک 


بر  "میثمت"  نگاهی ، از لطف گاه گاهی 
ای چشم حق تعالی ! عجّل علی ظهورک

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۵
AHR

 

امام زمان (ع)   _   انتظار

 

 

با آنکه ماه روی تو یک دم ندیده ام

غیر از تو در تمامی عالم ندیده ام

 

روزی که جلوه می کنی و می شناسمت

ثابت شود که روی تو را کم ندیده ام

 

روی تو را چنانکه تو را آفریده اند

خلق جهان ندیده و من هم ندیده ام

 

با آنکه مویم از غم ایّام شد سفید

چون با غم تو ساخته ام غم ندیده ام

 

جز محفلی که بوده در آن وصف روی تو

جایی بساط عیش فراهم ندیده ام

 

زیباتر از فرشته و نیکوتر از بشر

مثل تو در تمامی عالم ندیده ام

 

یک لحظه در وجود تو تعطیل جود نیست

هرگز دریغ آب من از یم ندیده ام

 

اضداد را مطالعه کردم جدا جدا

جز غیبت و حضور تو با هم ندیده ام

 

این غم کجا بَرَم که به هر انجمن تو را

یک باره با هزار نگاهم ندیده ام

 

منّت خدای را که به جز وصف روی تو

باری به نخل تازه ی «میثم» ندیده ام

 

 

استاد غلامرضا سازگار  

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۱
AHR