قلم به دست گرفتم که با خـدا باشم قلم به دست گرقتم که از شما باشم قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم و با ثنای تـو هم دوش انبیا باشم قلم به دست گرفتم در انزوای خودم که غرق تان شوم و از خودم جدا باشم قلم به دست گرفتم که با دو بال غزل در آسمان تو پروا کنم رها باشم قلم به دست گرفتم در ابتدا اما نشد مسافرتان تا به انتها باشم قلم ز دست من افتاد و دم زدم از عشق کبوتری شدم و پر زدم به شهر دمشق