آتش و این همه اسرار نمی دانستیم | محمود ژولیده
حضرت زهرا (س) _ شهادت
آتش و این همه اسرار نمی دانستیم
پشت در ماندن و دیوار نمی دانستیم
مادری در وسط شعله اگر گیر کند
نتوان گشت بر او یار نمی دانستیم
کمک بانوی مظلومه به مظلوم چه سود
چون رسد شعله به رخسار نمی دانستیم
دود و آتش چو در اُفتند نفسگیر شوند
بعد از آن داغی مسمار نمی دانستیم
دور یک یاس در آتش همه هم جمع شوند
کار او بگذرد از کار نمی دانستیم
نقشه ی سقط جنین را همه می دانستند
که روی خاک نهد بار نمی دانستیم
هیچکس یاریِ مظلومه و مظلوم نکرد
نه مهاجر و نه انصار نمی دانستیم
با وجودی که زمین خوردَنِشان را دیدند
هیچ انگار نه انگار نمی دانستیم
تا چهل شب علی و فاطمه یاری جستند
ای دریغا ز یکی یار نمی دانستیم
اهل این شهر جفا کار تر از سامری اند
غم موسی شده تکرار نمی دانستیم
کار انصار و مهاجر بخدا عبرتِ ماست
نتوان گفت دگر بار نمی دانستیم
محمود ژولیده