زبان حال امیرالمومنین (ع) با حضرت زهرا (س) _ فاطمیه
به التماس نگاه یتیم های خودت
به دست های کریمانه ی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی ... باشد ؟
برای بی کسی من دعا کنی ... باشد ؟
همین که دیدمت از صبح بهتری امروز
به سفره نان خودت را می آوری امروز
دوباره دست به پهلو نمی بری امروز
نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز
که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته ؟
خدای من نکند مهربانی ات رفته
تو بار رفتن بستی ، علی حلال کند ؟!
تو بین بستر هستی ، علی حلال کند ؟!
تو بین شعله نشستی ، علی حلال کند ؟!
تو بین کوچه شکستی ، علی حلال کند ؟!
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو حلالم کن
کمی مراقب خود باش ، فکر جانت باش
به فکر من نه ، کمی فکر کودکانت باش
تو باش ! با تن زخم و قد کمانت باش
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را
خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی ؟
که دست بی کسی ام را به دست من دادی
اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسین از چه پیرهن دادی ؟
چرا که بر بدنش پیرهن نمی ماند
نه پیرهن که برایش بدن نمی ماند
محمد بیابانی
کانال اشعار آیینی «زائرانه» در تلگرام (کلیک کنید)