زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

 

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  ولادت

 

 

وقتی که خدا خویش گرفتار حسن شد

خلقت همه یکباره خریدار حسن شد

جایی که شود خالق ما عاشق مخلوق

اینجاست که دل عاشق و بیمار حسن شد

دانید که مجنونی مجنون ز کجا بود ؟

آن روز که او لایق دیدار حسن شد

پرسند کجا یوسف کنعان شده عاشق ؟

آن روز که خود راهی بازار حسن شد

موسای نبی هر چه به کف داشت ز اعجاز

از ناحیه ی نام گهر بار حسن شد

عیسی اگرش بود دم گرم مسیحا

خود زنده ز یک غمزه ی دل بار حسن شد

آتش به خلیل است اگر بَرد و سلامت

یکدم متوسل سوی انوار حسن شد

از بسکه هلال رمضان زلف شکن بود

کامل شد و آئینه ی رخسار حسن شد

عباس اگر هست علمدار برادر

دیده است که ارباب ، علمدار حسن شد

انگار دوباره مُتجلّی شده حیدر

زهراست که مادر شد و بابا شده حیدر

انبوهِ ملک آمده از عرش تماشا

گویند که این یوسف زهراست خدایا !

این قامت رعنا ، به خدا بُرده به مادر

این هیبت زیبا بخدا بُرده به بابا

خاضع تر از این طفل که دیده است به گهوار

از لحظه ی اول بکند سجده به یکتا

گیسوی مُجعّد به رویش ریخته تا گوش

چشم سِیهَش بُرده دل از حضرت طاها

این گونه ی هموار و این چشم گشاده

دیوانه کند هر که شود شاهد آقا

لعل لب او بوسه گهِ  ناب پیمبر

این خال سیاه است همان لؤلؤ لالا

خوشرو تر از این ماه ندیده است سماوات

او اَحسن خلق است و تبارک و تعالی

آیات و روایات مؤید به ولایش

دوم ولی خلق ، امامِ همه دنیا

او اصل صلات است و صلات است به او فرع

هرجا که اصول است فروع است مقفّا

با هر که دلش غرق تمناست بگویید

واللهِ حسن یوسف زهراست بگویید

بی مهر حسن هیچ دو دنیا نمی ارزد

بی روی حسن وعده ی عقبا نمی ارزد

بی محضر او دل نَبَرد رشک به جنّات

بی حب حسن جنت اعلا نمی ارزد

افطار محبّین همه از لعل لب اوست

ورنه رطب و آب گوارا نمی ارزد

بی حب حسن صوم و صلات است معطّل

یک عمر عبادت به مصلا نمی ارزد

دردی که شفا یافته ی دست حسن نیست

یک ذره دم گرم مسیحا نمی ارزد

هر کس حسنی بود حسینی شود آخر

بی طاعت او آیت عظما نمی ارزد

صلح حسنی جنگ حسینی است به والله

بی فهم و بصیرت سپه ما نمی ارزد

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

ورنه همه ی عمر ، تقلّا نمی ارزد

بایست ادا کرد همه حق امامان

بی نام حسن خطبة غرّا نمی ارزد

گیریم که نار آمد و با نور در افتاد

با هادی دین هر که در افتاد ور افتاد

تا مدح و ثنا ، فاصله بگذار بماند

در وصف حسن گفتنِ اسرار بماند

ما این همه گفتیم ولی یار غریب است

آن غربت و تنهایی بسیار بماند

سرلشگرِ بی لشگرِ اسلام حسن بود

در معرکه شد بی کس و بی یار بماند

یک عمر کشید از غم آن کوچه ز دل ، آه

خونِ جگر و زهر شرر بار بماند

با چاه ،علی درد دلِ خویش بیان داشت

امّا حسنش با دلِ خونبار بماند

گفتیم که کوفی نشویم ، آه از این درد

افسوس ، حسن مانده و مختار ، بماند

یک کار برای دلِ دلدار نکردیم

با روی سیه وعده ی دیدار بماند

طاقت که نداریم اقلّاً به خود آئیم

رَهدار که داریم اقلّاً به خود آئیم

 

 

محمود ژولیده

 

 

 

نظرات  (۱)

۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۳ خادم الجواد
بسم الله الرحمن الرحیم
با عنایت خاص حضرت صاحب الزمان و مدد بی بی جان حضرت زهرا سلام الله علیها گروهی در تلگرام تشکلیل شده با نام شاعران مخلص و فدایی ولایت
از تمامی شاعران اهل البیت دعوت می شود در این گروه شرکت کنند و با حضور مؤثرشان موجبات رضایت حضرت حق را فراهم آورند.
این گروه یک کارگاه آموزشی شعر است و دوستان در انجا در مورد اشعاری که دوستان می گذارند نقد و بررسی انجام می دهند ..
دوستان شاعر جهت عضویت در این گروه از طریق نرم افزار تلگرام با فرستادن نام و نام خانوادگی در صورت تمایل و شماره ای که تلگرامشان روی آن نصب است
به این شماره در این گروه عضو شوند
خادم الجواد
09394129546
hossein.kht13@yahoo.com
و این نکته قابل توجه است که نرم افزار تلگرام در فرمت اندروید و نسخه ویندوز در فضای مجازی هست که دوستان می توانند آن را دانلود و نصب کنند
خادم الجواد مدیر گروه شاعران مخلص و فدایی ولایت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی