زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیت عشق» ثبت شده است

 

حضرت امیرالمومنین (ع)   _   ولادت

 

 

ای که خورشید فلک تا به ابد بنده ی توست
آسمان با همۀ  قدر سرافکندۀ  توست


در سپهر عظمت مهر فروزنده توئی
نور باران فلک  پرتو تابندۀ توست


نه همین خانۀ خود را به تو بخشید خدای
اختیار دو سرا در کف بخشنده توست


ابر رحمت به سر خلق اگر سایه  فکند
بارش فیض حق از مقدم فرخندۀ توست


ای ز گل پاک تر ای عطر دل انگیز بهار
سبز و خرّم چمن از لطف شکرخندۀ توست


فیض بخشا ، نه در امروز که فردای جزا
دیدۀ عالمیان بر کف بخشندۀ توست


رهنوردان ولا را چه غم از رنج سفر
تا دلیل رهشان مهر درخشندۀ توست


پیروان تو اگر بوذر و سلمان بودند
وای بر حال  «وفائی»  که سرافکندۀ توست

 

 

سید هاشم وفایی

 

 


 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۵۴
AHR

 

امام جواد (ع)   _   مدح / ولادت

 

 

هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد
از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد

 

سرمایه ی عشق شما راه نجات است
 بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد

 

لازم نکرده که مرا فردا بخوانند
جنت اگر از نامتان سر در ندارد

 

باب الجوادی مطمئنا هست آن جا
محشر از این در هیچ بالاتر ندارد

 

گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا
مولود پر خیر و مبارک تر ندارد

 

کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی
کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟

 

دردانه ی سلطان طوسی یا محمد
والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد

 

عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید
عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد

 

در کودکی در قله های علم بودی
علم تو را عیسای پیغمبر ندارد

 

گشتم ولی هم ارزش خاک عبایت
در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد

 

فهمیده ام از نامه ی سلطان ، که عالم
کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد

 

در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند
راهی بجز این راه تا آخر ندارد

 

"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس
عالم بجز چشم شما محور ندارد

 

می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت
مرغی که در وقت پریدن پر ندارد

 

محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را
هر کس تو را در این جهان باور ندارد

 

 

 محمدجواد شیرازی  

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۲۴
AHR

 

حضرت امیرالمومنین (ع)    _   مدح

 

 

سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی

از ازل چرخانده دل ها را خدا ، سوی علی

 

او مع الحق گفت و از آن روز ما را می کُشند

دار ما خرما فروشان حلقه ی  موی علی

 

مانده ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق

بس که سلمان ها ، مسلمان کرد با بوی علی

 

گر  می اندیشی نماز و روزه ات را می خرند

ای برادر ! این تو و این هم ترازوی علی

 

بیشتر از برق دَم های دو سوی ذوالفقار

دوستان را کشته خَم های دو ابروی علی

 

هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری

یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی

 

آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی

ما و خاک کوی قنبر ، قنبر و روی علی

 

 

 

قاسم صرافان   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۷
AHR

 

حضرت علی اصغر (ع)   _   ولادت

 

 

دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر

دوباره شور دوباره قیامتی دیگر

 

دوباره نغمه داوود می رسد امشب

دوباره زمزمه ی رود می رسد امشب

 

دوباره از جگر کوه چشمه می جوشد

ز کوچه های مدینه کرشمه می جوشد

 

عصا به سینه ی دریا کشیده راهی را

ز شوق حضرت موسی دویده راهی را

 

مسیح آمده تا خانه ی مسیحایش

کلیم سجده کند بر قدوم لیلایش

 

خریده نوح به جانش هزار طوفان را

مگر نگاه کند پیر مِی فروشان را

 

دوباره نوبت جام و سبو و ساغر شد

برای آمدنش انتظارها سر شد

 

شب است و خانه ی زهرا عجب تماشایی است

زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است

 

از آسمان به زمین آفتاب آمده است

علی سوم عالی جناب آمده است

 

اگر چه طفل ولی نه پیر هر مست است

قسم به حضرت مولا امیر هر مست است

 

رسیده آینه دار امام عاشورا

رسیده حُسن ختام قیام عاشورا

 

اگرچه غُنچه ی پیچیده در قمات است این

به لعل کوچک خود چشمه ی حیات است این

 

دو طاق حُسن دو ابرو دو تیغ آورده

برای بوسه ی بابا عقیق آورده

 

برای حضرت ارباب دلبری دیگر

برای قافله سالار حیدری دیگر

 

فقط  نه در دلِ گهواره کودکِ باباست

قسم به او که علمدار کوچک باباست

 

گشود گیسوی او را جهان پُر از دل کرد

کتاب کرببلا را حسین کامل کرد

 

به روی دوش عمو همچو آبشار علی است

رسیده است بگوید که ذوالفقار علی است

 

تبسمی زد و تا کبریا به وجد آمد

از آن دو چشم خدایی خدا به وجد آمد

 

عجب شبی است که روی علی است مهتابش

رباب گرم نگاهش رقیه بی تابش

 

هزار مرتبه عباس عزیز جان می گفت

شبی که اکبر لیلا به او اذان می گفت

 

فرشته بال به طاق دو ابرویش می زد

گلاب یاسِ بهشتی به گیسویش می زد

 

به پیش دیده ی زینب حسین زینب وار

گرفت بوسه ز لب های او هزاران بار

 

نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد

هوای خانه ی ارباب کربلایی شد

 

دلش حسینیه بود و سینجلی می گفت

نوای حَیَ عَلَی العِشق را علی می گفت

 

بهانه کرد دلش داغ آب ها را باز

به چشم های علی دید کربلا را باز

 

اگرچه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف

به روی دست عزیزش توان ندارد حیف

 

کنار خیمه رباب است و چشم در راه است

تمام هستی مادر شبیه یک آه است

 

به روی دست پدر بود و بال و پر می زد

لبان تاولی اش شعله بر جگر می زد

 

به زخم های لبش خون تازه جاری بود

اگر غلط نکنم وقت نِی سواری بود

 

حسین دست غریبی به روی زانو زد

برای جُرعه ی آبی به حرمله  رو زد

 

صدای خنده و شور و سرور و هلهله بود

بلند تر زهمه خنده های حرمله بود

 

سرِ تیر سه شعبه به حنجرش افتاد

به روی دست پدر ، وایِ من سرش افتاد

 

بخون کشید رُخش را تمام گیسو را

که دوخت تیر سه شعبه گلو و بازو را

 

 

حسن لطفی     

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۵
AHR

 

امام جواد (ع)  _  ولادت

 

 

باز شبیه شب بارانی ام

زاده ی دریایم و طوفانی ام

مثل اویس از قرن آواره ام

در پی یاران خراسانی ام

عاشقی ام را همه فهمیده اند

مهر شده مهر به پیشانی ام

دست نسیم است سر گیسویش

دست خودم نیست پریشانی ام

ابروی او نورٌ علی نور شد

عاشق این طاق چراغانی ام

 

داده جنون هستی من را به باد

روز نخستی که شنیدم جواد

 

می چکد از کنج لبانم شراب

خانه ات آباد خرابم خراب

سنگ تراشی دل سنگم گرفت

تیشه زد و ساخت از آن دُر ناب

شانه زد و یکسره دل ریخت ریخت

در خم آن گیسوی پر پیچ و تاب

وای اگر دست تو افتد دلم

فارقم از روز حساب و کتاب

جاذبه ی محض مرا نور کن

حضرت خورشید به جانم بتاب

 

جذبه ی پیغمبر اُمّی جواد

ای به ابی انت و اُمّی جواد

 

نیست فقط روز مبادا کریم

هست همه روز و شبم با کریم

یاد گرفته است که بر هیچ کس

رو نزند این دلم الا کریم

هر چه گره بیشترم می زند

کم شود این فاصله ها ... تا کریم

خواهش ما جرعه ای از آب بود

داد ولی پهنه ی دریا کریم

بس که در بسته زدم خسته ام

باز نشد هیچ در امّا کریم

 

در نزده در به روی ام باز کرد

باز هم این طایفه اعجاز کرد

 

فیض مسیحایی ات عیسی بَرَد

دست به دامان تو موسی برد

از همه دل می برد آقای ما

بیشتر از حضرت زهرا برد

روی پرش لطف کن و پا گذار

رتبه ی جبریل به بالا برد

شکر برات حرم آخر رسید

ناله ی مجنون دل لیلا برد

 

بال بده تا حرم کاظمین

با نفس وای حسینم ، حسین

 

مثل همیشه دم ایوان طلا

نام تو شد نام تو سوگند ما

نام تو را گفتم و باران گرفت

خیس شد از گریه ی ما صحن ها

پنجره فولاد گره باز کرد

از من افتاده به لطف شما

مثل همیشه دم باب الجواد

حاجت ما بود که آقا رضا

 جان جوادت ببرم کاظمین

تا که بخوانیم به پایین پا

 

 آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

 

وای اگر غصه ی مادر نبود

حال تو اینقدر مکدر نبود

مثل حسن شد جگر ریز ریز

حیف که بالین تو خواهر نبود

کاش زمین آب نمی ریختند

حیف به جز خنده پسِ در نبود

سخت کشیدند تو را روی بام

وای اگر بام کبوتر نبود

شکر خدا قسمت تو بام شد

گودی و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره ات خون نریخت

حرمله در لحظه ی آخر نبود

شکر خدا پیش نگاهت ز بام

بر سر نیزه سر اصغر نبود

شکر خدا پیکرت عریان نشد

زیر سم اسب پریشان نشد

 

 

حسن لطفی   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۲
AHR

 

امام جواد (ع)  و حضرت علی اصغر (ع)   _   ولادت

 

اهل بیت (علیهم السلام)   _   مدح

 

 

روشن تر از روز است خیلی با مرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

 

الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

 

در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم ، مردم گدامند

 

عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

 

سنّ زیاد و سنّ کم ، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

 

چیزی ندارم جز  "سلام الله علیهم"

فرزند های فاطمه با احترامند

 

هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

 

این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

 

 

علی اکبر لطیفیان   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۳
AHR

 

امام جواد (ع)   _   ولادت

 

 

امشب دهید مژده صدف را به گوهرش

آن گوهری که رنگ الهی است زیورش

 

امشب فلک گشوده به ماه مدینه چشم

ریزد به خاک مقدم آن ماه اخترش

 

امشب به خنده شمس ولایت گشوده لب

در کف بود ستاره خورشید پرورش

 

امشب خدا به خلق ، جواد الائمّه داد

آن کس که گشته جود و کرم سائل درش

 

نور نُهم امام نُهم حجّت نهم

وجه خدا که گشته رضا مات منظرش

 

آیینه ی رضا که سلام و درود خلق

بر آفتاب حُسن و جمال منوّرش

 

تا نام حقّ بود ، صلوات و سلام حق

بر حضرت جواد و به ریحانه مادرش

 

این است آن امام جوادی که دستِ جود

باشد به دست پر کرم جود پرورش

 

این است آن جواد امامان که آمدند

شرمنده اهل جود ز جود مکرّرش

 

گردون اگر نه دور سرش باد ، سرنگون

خورشید اگر نه خاک درش خاک بر سرش

 

بحر سه گوهر است و یم هشت دُرِّ ناب

آن هشت بحر و این سه گهر مدح گسترش

 

یحیی چو طفل کوچک مکتب ندیده ای

مأمون به سان عبد ذلیلی برابرش

 

زیبد که کعبه با حجر و مروه و صفا

گردد هماره دور رواق مطهّرش

 

نام محمّد است مبارک بر او که هست

حسن و جمال و خُلق و خصال پیمبرش

 

نامش محمّد است و بود پای تا به سر

زهد علیّ و عصمت و زهرای اطهرش

 

روشن شد از ولادت او دیده ی رضا

کوریِّ چشم خصم که می خواند ابترش

 

بگشود چشم و راند به لب تا شهادتین

چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

 

از جوّ و ابر و ماهی و یم تا گشود لب

تعظیم کرد زاده ی هارون به محضرش

 

نُه ساله نَه، امام بشر بود پیش از آن

کآدم دمد روان خدایی به پیکرش

 

آدم نهاده بوسه به درهای آستان

حورا گرفته آبرو از خاک مقبرش

 

دارد به دست خویش کلید بهشت را

آنکس که روز حشر جواد است یاورش

 

جان جهان فدای امامی که کرده حق

از کودکی به عالم ایجاد رهبرش

 

این است آن حدیقه که جود است میوه اش

این است آن سفینه که نور است لنگرش

 

من کیستم گدای جواد الائمّه ام

آنکس که جود اوست همان جود داورش

 

هنگام جود ، ابر کرم از کفش خجل

وقت دعا سپاه اجابت مسخّرش

 

در کار زار ، تیغ چو گیرد به دست خویش

یادآور علی بود و فتح خیبرش

 

دارد به سینه علم رُسل را ز کودکی

باشد به چهره نور امامان دیگرش

 

در فُلک نور ، گر نگری اوست ناخدا

بر چرخ علم ، گر گذری اوست محورش

 

هر گه نسیم می وزد از شهر کاظمین

عطر بهشت می دمد از خاک معبرش

 

یا حضرت جواد هر آن کو گدای توست

هرگز نیاز نیست به تخت و به افسرش

 

هر کس که گشت تشنه ی جام ولای تو

از جوی کاظمین ببخشند کوثرش

 

شکر خدا که پیش تر از صبح آمدن

«میثم»  ز جام عشق تو پر بود ساغرش

 

 

غلامرضا سازگار      

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۵۸
AHR

 

امام هادی (ع)  _  شهادت

 

 

یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم

شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

 

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکّل به سرم

 

می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

 

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدّت غم ، مرگ عیان در نظرم

 

خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه  ز جدّ و پدرم

 

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

 

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم

 

هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم

 

فخر "میثم"  همه این است به فردا کامروز

هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم

 

 

 

غلامرضا سازگار      

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۸
AHR

 

امام هادی (ع)  _  شهادت

 

 

ای نجل جواد ابن رضا، حضرت هادی 
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی 


یک عمر ستم دیـده ز جورِ متوکل
در آینۀ صبح و مسا حضرت هـادی 


دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ ها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی 


بردند همان شب که سوی بـزم شرابت 
چون از تو نکردند حیا ؟  حضرت هادی 


افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد 
بی جرم و گنه ، قوم دغا حضرت هادی 


افسوس ، به جور از حرم مادر و جدت 
گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی 


کس از غم ناگفته‌ ات ای یوسف زهرا 
آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی 


کشتند تو را در دل غربت ، به چه جرمی ؟ 
ای جان جهانت بـه فدا ! حضرت هادی 


بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر 
حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی 


در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر 
شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی 


"میثم"  به تو و غربت تو اشک فشاند 
ای کشتۀ  بی‌ جرم و خطا حضرت هادی

 

 

 غلامرضا سازگار   

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۹
AHR

 

 

امام هادی (ع)  _  شهادت

 

 

آه در سینه ام از زهر شراری برپاست

آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست

 

سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد

حجره ام از جگر سوخته ام کرببلاست

 

مادرم آمده بالین منِ چشم به راه

تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست

 

دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید

بی حیایی که نمی گفت غریب و تنهاست

 

گاه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم

مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست

 

مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد

راه می آمد و می دید سری بر نی هاست

 

سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت

خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست

 

 

حسن لطفی   

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۳
AHR

 

امام محمد باقر (ع)  _  ولادت

 

 

برخیز نگارا که بهار طرب آمد

عید عجم و جشن نشاط عرب آمد

از کثرت انوار یکی روز و شب آمد

پایان جمادی شد و ماه رجب آمد

 

ماهی که شود ملک جهان خلد مخلّد

از یمن قدوم دو علی و دو محمّد

 

بر اهل ولا عید مؤیّد شده امروز

در جلوه رخ داور سرمد شده امروز

لبخند ، عیان بر لب احمد شده امروز

میلاد همایون محمّد شده امروز

 

در دامن خورشید ، عیان قرص قمر شد

فخر دو جهان سیّد سجّاد پدر شد

 

امشب صدف بحر ولایت گهری زاد

یا دخت حسن فاطمه ، زیبا پسری زاد

در خانۀ خورشید ولایت قمری زاد

یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد

 

این است که دو فاطمه را نور دو عین است

پور دو علی باشد و نجل حسنین است

 

این گوهر یکدانۀ دریای عقول است

در مکتب دین دوستیش اصل اصول است

ماه دو علی مهر دل آرای رسول است

فرزند حسین است و عزیز دو بتول است

 

مولای همه عبد خداوند مقام است

تا حشر امام است امام است امام است

 

این محور دین اختر تابندۀ علم است

در قلب زمان ، نور فزاینده علم است

آرندۀ علم است و نمایندۀ علم است

گویند که علم است و شکافندۀ علم است

 

در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش

پیغمبر اسلام فرستاده سلامش

 

دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش

فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش

جبریل امین گم شده در وادی سیرش

شیرینی جان قصه شیرین عُزیرش

 

علم همه یک قطره ز دریای کمالش

دیوانه شود عقل به توصیف جلالش

 

ای گوهر شش بحر و یم هفت دُر ناب

ای سائل انوار رخت مهر جهان تاب

بی مهر تو طاعات ، چو نقش آمده بر آب

خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب

 

فرزند پیمبر پدر هفت امامی

هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی

 

انوار دل از روی نکو تر ز مه تو

جن و بشر و خیل ملائک سپه تو

جان همه خوبان جهان خاک ره تو

شد باعث بینائی جابر نگه تو

 

ما را ز گنه نیست به جز روی سیاهی

ای چشم خداوند ، کرم کن به نگاهی

 

از شوق تو چون مهر تو چون داغ به سینه

چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه

ای شمع دل پنج امین و دو امینه

ما غرق به دریای گناه و تو سفینه

 

غرقیم ولی چشم به احسان تو داریم

با دست تهی دست به دامان تو داریم

 

مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را

حبّ تو صفا داده بقیع دل ما را

وصف تو همی شور دهد محفل ما را

اینگونه سرشتند از اول گل ما را

 

تا حشر گُل مهر تو روید ز گِل ما

آوای تو پیوسته برآید ز دل ما

 

تو کعبه ای و کعبه گرفتار بقیعت

پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت

جان و دل ما شمع شب تار بقیعت

تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت

 

این درد فراقی که به جان است دوا کن

بر ما ز ره لطف گذرنامه عطا کن

 

ای بوسه گه یوسف زهرا دهن تو

نقل دهن ما همه نَقل سخن تو

جان همه قربان تو و جان و تن تو

صد شکر که "میثم" شده مرغ چمن تو

 

غیر از گل مهر تو به گلزار نبوید

جز مدح تو و عترت اطهار نگوید

 

 

  غلامرضا سازگار        

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۱
AHR

 

شهدا  / امام / رهبری

 

دیدم آن حالات شوق و شور را
در میان چهره هاشان نور را

در هوای عاشقی  پر می زدند
تا خدا با گریه معبر می زدند

در دل شب با نوا و زمزمه
ذکرشان  یا فاطمه ، یا فاطمه

بین چهره عکس یک لبخند بود
همه ی هستی شان سربند بود

از همه افلاک برتر بوده اند
دوست نه ، بلکه برادر بوده اند

تشنه لب دادند جان پای حسین
عاشقان حضرت پیر خمین

با شهادت زندگی زیبا شود
عاشقی با سوختن معنا شود

حال ، آنها رفته و ما مانده ایم
از شهادت ، ما همه جا مانده ایم

تا نفس داریم تا که زنده ایم
ای شهیدان از شما شرمنده ایم

تا ابد رزمنده ایم پای ولی
جان فدای حضرت سیّد علی

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۷
AHR

 

امام زمان (عج)  _  غزل انتظار

 

 

روز ظهور می رسد آیا ؟ خدا کند
باید امام منتظران یک دعا کند


آید ز کعبه بانگ اناالمهدی اش به گوش
از شرق و غرب ، لشکر خود را صدا کند


خواند کنار بیت خدا روضه ی حسین
یک باره کعبه را حرم کربلا کند


جدش علی بتان حرم را به خاک ریخت
او کعبه را ز دام اجانب رها کند


با تیغ خود مطالبه ی  خون خویش را
از دشمنان آل محمد ، خدا کند


باشد که دست شیعه هزاران هزار بار
سر از تن یزید و سپاهش جدا کند


قامت پس از اقامه ببندد پی نماز
قد قامتش ، قیامت دیگر به پا کند


عیسی ز آسمان چهارم کند نزول
تا در زمین به مهدی ما اقتدا کند


تا رو به سوی کرب و بلا آرد از حجاز
آهش نسیم را نفس نینوا کند


میثم ! بریز اشک و دعای فرج بخوان
تا حق ز کار منتظران ، عقده وا کند

 

 

غلامرضا سازگار          

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۷
AHR

 

حضرت علی (ع)  _  مدح

 

 

شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد

نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد

 

هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود

باید کریم بلکه کرم را گداش کرد

 

پایم اگر به سمت جهنم نمی رود

دستم توسلی به ضریح عباش کرد

 

موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود

هنگام مشکلات ، نبی هم صداش کرد

 

تصویر اوست عکس تمام پیمبران

او را خداش آینه انبیاش کرد

 

کعبه برای آمدنش بود ، نه طواف

پس کعبه را برای قدومش بناش کرد

 

خیلی گره زدند به اسلام ، باز کرد

هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد

 

در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود

پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد

 

در آستان یک نخ عمامه سرش

باید تمام خلق جهان را فداش کرد

 

رد می شد از محله ی ما دلدل علی

افتاد سنگ زیر سم او، طلاش کرد

 

 

علی اکبر لطیفیان      

 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۹
AHR