زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر شهادت» ثبت شده است

همراهان گرامی

با سلام

 

لطفا با کانال ما در تلگرام همراه باشید

با جستجوی شناسه (آیدی) زیر:

 

@zaeraneh_ir

 

برای مشاهده و عضویت در کانال زائرانه در تلگرام کلیک کنید

 

باتشکر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۷
AHR

 

فاطمیه

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

هیچکس نیست که دستی به دعا بردارد
یا که باری ز سر شانه‌ی ما بردارد

هرکه زخمی به تن از خیبر و خندق دارد
آمده تا که از این خانه دوا بردارد

حُرمت خانه‌ی ما حُرمت بیت‌الله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد

آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
که نشد صاحب این خانه عبا بردارد

پسری شد سپر و مادری از پا افتاد
فضه آمد که مگر فاطمه را بردارد

سوره‌ی کوثر حیدر سر راه افتاده
کاش پا از سر قرآن خدا بردارد

با پر زخمی خود راه  سپاهی را بست
که علی را ببرد خانه و یا...  بردارد

 

 

 محمد بختیاری           

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۷ ، ۰۹:۲۲
AHR

 

به نام خدا

 

شهادت رئیس مذهب شیعه ، امام جعفر صادق (ع) را تسلیت عرض می نماییم .

 

 






 

برای استفاده از اشعار و تصاویر و فایل های صوتی بمناسبت شهادت امام صادق (ع) در تلگرام

به کانال شعر وبلاگ زائرانه بپیوندید

 

کانال تلگرامی اشعار آئینی (کلیک کنید)

 

 

باتشکر

التماس دعا

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۷:۲۹
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)  _  شهادت

 

 

 

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن

مادر افکند مرا در یم احسان حسن

روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن

از همان روز شدم بی سر و سامان حسن

بر جبینم  بنویسید مسلمان حسن

 

دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم 

رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم

پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم

نان هر سفره حرام است به جز نان حسن

 

 چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد

چقدر لطف به بیمار جذامی دارد

خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد

وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد

همه اینها غزلی هست به دیوان حسن

 

 آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن

آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن

معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن

مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن

شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

 

ارث مظلومیت از غربت بابا دارد

قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد

جگری سوخته از زخم زبان ها دارد

گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد

خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن

 

زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم

بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم

زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم

همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم

دل پریشان شده از موی پریشان حسن

 

چقدر سخت گذشته است به او در کوچه

چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه

باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه

قاتل جان حسن می شود آخر کوچه

کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن

 

چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد

وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد

ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد

خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد

شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن

 

 رضا تاجیک

 

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۴:۰۷
AHR

 

حضرت علی اصغر (ع)   _   شهادت

 

 

با چه رو خیمه برم این سر آویزان را

چه کنم مشکل این حنجر خون ریزان را

 

به سفیدی گلوی تو کسی رحم نکرد

رسم کوفی است بگیرند هدف ، مهمان را

 

دست و پایی زدی و باز تبسم کردی

پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را

 

بوسه بر این سر  پاشیده ز هم مشکل نیست

من چه سان دفن کنم پاره ای از قرآن را ؟

 

مشکل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد

اهل غارت نکند رحم ، گل پنهان را

 

من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب

آب داده ست سه شعبه گلوی عطشان را

 

بعد از این است که بر سینه ی من جا داری

نزد مادر ببرم آه دل سوزان را

 

گریه بر معجر عمه نرود از یادت

وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را

 

تا به محشر ز غبار غم تو گریه به پاست

ای عجب داغ تو کرده ست به پا طوفان را

 

سند مستند کرب و بلا حنجر توست

بُرد ، مظلومی تو آبروی عدوان را

 

عید قربان من است و تو همان ذبح عظیم

و خدا مُهر قبولی زند این قربان را

 

محمود ژولیده

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۳۶
AHR

 

زبان حال حضرت رقیه (س)  _  ذکر مصیبت

 

 

گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز

تن من آب شد اما اثرم هست هنوز

جای سیلی ز روی گونه ی من پاک نشد

 رد شلاق به روی کمرم هست هنوز

می توانم بخدا با تو بیایم بابا

جان زهرا کمی از بال و پرم هست هنوز

گفتم ای دختر شامی برو و طعنه نزن

سایه ی رحمت بابا به سرم هست هنوز

من که از حرمله و زجر نخواهم ترسید

دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

گفت که می زنمت اسم پد ررا ببری

گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

همه دم ناز کشید و به دلم تسکین داد

جای شکر است که عمه به برم هست هنوز

با زمین خوردن من دیده ی خود می بندد

شرم در چهره ی ساقی حرم هست هنوز

خاطرت هست که قنداق علی خونی بود ؟

همه ی خاطره ها در نظرم هست هنوز

غصه ی معجر من را نخوری بابا جان

پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز

 

مهدی نظری

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۴۹
AHR

 

حضرت زهرا (س)   _  فاطمیه / سیاسی / ولایت

 

شـعـر ویـژه
 

 

منبر توحید ذاتا وامدار فاطمه است

حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است

هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است

بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است

لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است

 

تا نوشتیم از خدا آیات کوثر جلوه کرد

نام  «زهـرا» آمد و «الله اکبر» جلوه کرد

عصمت زهرا شب قدر پیمبر جلوه کرد

گاه دختر جلوه کرد و گاه مادر جلوه کرد

نور خاتم جلوه ای از شاهکار فاطمه است

 

شهـپر جبریل با رخصت از این در ، شد بلند

خاکبوسی کرد فضه ، عاقبت  زر ، شد بلند

تا به پای حضرت صدیقه با سر شد بلند ...

رتبه ی ایمان سلمان صد برابر شد بلند

این مقام ویژه ی خدمت گذار فاطمه است

 

هست  زهرا «قاب قوسینِ» مصلای علی

جانماز فاطمه است عرش معلای علی

این علیِ فاطمه است و اوست ، زهرای علی

روی گردنبند زهرا نام زیبای علی

 روی سربند علی نقش و نگار فاطمه است

 

دین ، بدون فاطمه نوعی لطیفه سازی است

از تن سرزنده ی اسلام ، جیفه سازی  است

ننگ بر فکری که دنبال خلیفه سازی است

رهبری با شیوه ی شورا سقیفه سازی است

رهبر زهرایی ما افتخار فاطمه است

 

درد ما این است دین بازیچه ی تزویر شد

واژه ی «تکلیف» ذبح واژه ی «تدبیر» شد

دیدی آخر غفلت بسیار دامن گیر شد

آی حزب الله برخیزید ، آقا پیر شد

تحت فرمان ولی بودن شعار فاطمه است

 

خسته ایم از زهد تو خالی دنیا دوست ها

خسته ایم از طرز اسلام اروپا دوست ها

وای از لبخند استکبار دون ، با دوست ها

از خطاب تندرو گفتن ، به آقا دوست ها

این میانه رو  شدن ها انکسار فاطمه است

 

لشکر اسلام در خیبر ، توکل بایدت

سوریه ، لبنان ، یمن ، دست توسل بایدت

اربعینی در ریاضت ها تکامل  بایدت

تا چهل ساله شدن قدری تحمل بایدت

اربعین انقلاب ما بهار فاطمه است

 

رفت زهرا پشت در ، در با شتاب آتش گرفت

در هجوم تیرگی ها آفتاب آتش گرفت

شعله ها بالا که می رفتند آب آتش گرفت

فاطمه می سوخت اما بوتراب آتش گرفت

این وسط مسمار خونی اشکبار فاطمه است

 

آتش افروزان پر پروانه را انداختند

عده ای با پا در کاشانه را انداختند

پیش دختر مادری ریحانه را انداختند

پیش مادر نیز مرد خانه را انداختند

مرتضی با دست بسته بی قرار فاطمه است

 

عاقبت تابوت تشییع بدن آماده شد

فاطمه کم کم برای پر زدن آماده شد

زینبش با دیدن آن سه کفن آماده شد

عاقبت هرطور بود این پیرهن آماده شد

کربلا دعوا سر این یادگار فاطمه است

 

می رسد بالای گودال و زمان می ایستد

مادرش می آید و نبض جهان می ایستد

خواهرش بالای تل سینه زنان می استد

شمر بر روى جسمی نیمه جان می ایستد

ناله ای می آید ... آه غصه دار فاطمه است

 

محمد جواد پرچمی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۱
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   شهادت

 

 

این که از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

 

چشم هایش به در و منتظر آمدنی ست

زیر لب زمزمه ی مادر مادر دارد

 

جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثی ست که در سینه مکرر دارد

 

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاری ست که از کینه ی همسر درد

 

پیش چشمش که توانسته به روی منبر

 رود و دست به سبّ پدرش بردارد ؟!

 

لحظه های سفرش در بغلش می گیرد

چادری را که بوی یاس معطر دارد

 

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه ی تنگ

مادرش روی زمین لاله ی پرپر دارد

 

گفت با گریه حسین جان ! تو دگر گریه مکن

که حسن می رود و سایه ی خواهر دارد

 

آه... لایوم کیوم تو که در صحرا کیست ؟

جسم صد چاک تو از روی زمین بر دارد

 

 محمد بیابانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۰
AHR

 

حضرت علی اصغر (ع)   _   شهادت



سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند

باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند

 

گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود

حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

 

مشتی از خون عـلـی را ریخت سمت آسمان

خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

 

با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد

کـربـلا را خواست تا در کـربـلا پنهان کند

 

گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد

خنده های آخرش را در کجا پنهان کند ؟

 

مجید تال

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۰
AHR

 

زبان حال حضرت رقیه (س)  _  ذکر مصیبت

 

 

رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو
دق می کند بعد از تو و آب آور تو


پای برهنه سر برهنه روی ناقه
منزل به منزل من به دنبال سر تو


بابای از گل بهترم دیدی چگونه
سیلی زدند بر دخترت در محضر تو


پا می شوم من دست بر دیوار دارم
حالا شدم دیگر شبیه مادر تو


دیدی برای شست و شوی زخم هایم
جانش به لب می آید هر شب خواهر تو


یادم نرفته هر کسی همراه خود داشت
بر روی نی یا دشنه ای بال و پر تو


اصلا نپرس ازمن چه کردم معجرم را 
من هم نمی پرسم دگر از حنجر تو


با خنده های ساربان یادم می آید
خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو


حلقه زدند نامحرمان دور و بر من
هجده سر بر روی نی دور و بر تو


فکرش نمی کردم که اینقدر سخت باشد
شرمنده ام بابا شدم دردسر تو 

 

محمد رسولی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۸
AHR

 

زبان حال حضرت زینب (س)  _  اربعین

 

 

یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
ذکر بی اختیار لبم یاحسین بود

پا تا سر عقیله سراپا حسین بود
وقت اذان اشهد من یاحسین بود

 ما تار و پود رشته ی پیراهن همیم
یعنی من و حسین ، حسین و من همیم

 

 دور از تو هست ولی دست از تو برنداشت
خسته شده ست ولی دست از تو برنداشت

از پا نشست ولی دست از تو برنداشت
زینب شکست ولی دست از تو برنداشت

 مانند من کسی به غم و رنج تن نداد
آه وغمی چنین به دل پنج تن نداد

 


ادامه شعر  (شعر به صورت کامل)  در   ادامه مطلب


 

یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
ذکر بی اختیار لبم یاحسین بود

پا تا سر عقیله سراپا حسین بود
وقت اذان اشهد من یاحسین بود

 ما تار و پود رشته ی پیراهن همیم
یعنی من و حسین ، حسین و من همیم

 

 دور از تو هست ولی دست از تو برنداشت
خسته شده ست ولی دست از تو برنداشت

از پا نشست ولی دست از تو برنداشت
زینب شکست ولی دست از تو برنداشت

 مانند من کسی به غم و رنج تن نداد
آه وغمی چنین به دل پنج تن نداد

 

 یادش به خیر بال و پرش می شدم خودم
سایه به سایه همسفرش می شدم خودم

یک عمر مادر و پدرش میشدم خودم
جای همه فدای سرش می شدم خودم

 نام حسین حکم  قسم را گرفته بود
یک شب ندیدنش نفسم را گرفته بود

 

 یادم می آید آینه روی حسین بود
اشک دو چشمم آب وضوی حسین بود

هم پنجه هام شانه ی موی حسین بود
هم بوسه های زیر گلوی حسین بود

 یادم نرفته نیمه شب از خواب می پرید
یادم نرفته تشنه لب از خواب می پرید

 

 ماندند کربلا کس و کاری که داشتیم
آتش گرفت دار و نداری که داشتیم

بی سر شدند ایل و تباری که داشتیم
از ما گرفت کوفه قراری که داشتیم

 یک روز خانه ی پدر من شلوغ بود
یادش به خیر دور و بر من شلوغ بود

 

 جای سلام سنگ به من پرت کرده اند
از پشت بام سنگ به من پرت کرده اند

زن های شام سنگ به من پرت کرده اند
شاگرد هام سنگ به من پرت کرده اند

 داغت نشست قلب صبور مرا شکست
زخم زبان شام غرور مرا شکست

 

 حالا فقط به پیرهنش فکر می کنم
می سوزم و به سوختنش فکر می کنم

دارم به دست و پا زدنش فکر می کنم
بس که به نیزه و دهنش فکر میکنم ...

 با روضه ی برادرم از هوش می روم
با ضجه های مادرم از هوش می روم

 

 از هر که تازه آمده از راه نیزه خورد
گَه گاه سنگ ، گاه لگد ، گاه نیزه خورد

شد نوبت سنان ، دهن شاه نیزه خورد
در کل هزار و نهصد و پنجاه نیزه خورد

 آنقدر سنگ خورد که آیینه اش شکست
در زیر نعل ها قفس سینه اش شکست

 

 وای از محاسن تو و انگشت های شمر
وای از لب و دهان تو و جای پای شمر

گیسوی من فشرد ، به کف ضربه های شمر
مثل تن تو خورد به من چکمه های شمر

 

جواد پرچمی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۵
AHR

 

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)   _  ضربت خوردن

 

 

نمک و شیر را به دستش داد

با هزار و یک آرزو دختر

گفت ای دخترم کجا دیدی

دو غذا روی سفره ی حیدر

دخترش دست را جلو آورد

تا نمک را ز سفره بردارد

تا که در هم نگاهشان گره خورد

دید بابا دو چشمِ تر دارد

 

گفت بابا که دخترم امشب

زخم های دلم عمیق تر است

از روی سفره شیر را بردار

که علی با نمک رفیق تر است

 

بعد افطار با دو دیده ی خیس

گرچه با دخترش تبسم کرد

حال بابا عجیب بود عجیب

دخترش دست و پای خود گم کرد

 

دید هر لحظه بی قرار تر است

آن ابر مردِ بی نظیر و شجاع

خیره می شد به آسمان ، می خواند

زیر لب آیه های استرجاع

 

شب به نیمه رسیده و دیگر

موقع رفتن امیر شده

کودکان گرسنه منتظرند

حرکت کن علی که دیر شده

 

پس عبا را به دوش خود انداخت

کیسه را پر ز نان و خرما کرد

مثل هر شب پس از  "به نام خدا"

یک توسل به نام زهرا کرد

 

در دلش مجلسی ز روضه به پا

باز با قصه ی جوانش شد

فقط انگار روضه خوان کم داشت

درب و دیوار روضه خوانش شد

 

سمت مقصد ، علی که حرکت کرد

ناگهان چشم او به در افتاد

در برایش چه روضه ای می خواند

یاد گیسوی شعله ور افتاد

 

شعله ها را کمی خنک تر کرد

اشک چشمان حیدر کرار

در هیاهوی روضه های در

نمکی هم به روضه زد دیوار

 

بعد مرغابیان داخل صحن

میخِ در ،  سد راه مولا شد

حرف میخ دری وسط آمد

در دل بوتراب غوغا شد

 

قلب حیدر رها شد از کوفه

رفت سمت مدینه ی زهرا

تیزی میخ یک طرف ، وای از

داغی میخ وسینه ی زهرا

 

مرتضی ناگهان به خود آمد

میخ را از عبای  خود وا کرد

پای خود را درون کوچه گذاشت

یاد کوچه دوباره غوغا کرد

 

روضه را کوچه سخت تر می خواند

یاد نامردمان بی انصاف

یاد چشم نبسته ی حیدر

یاد سیلی ، طناب ، فحش ، غلاف

 

بعد از آن بین کوچه ی تاریک

در دلش شور و همهمه افتاد

در سکوت شبی پر از غصه

یاد تشییع فاطمه افتاد

 

قلبش از بی وفایی محضِ

تک تک مردمان کوچه گرفت

بی وفایی هوای خواندن کرد

روضه را از دهان کوچه گرفت

 

کیسه کم کم سبک شد و مولا

سهم خرمای کودکان را داد

داشت کم کم دم اذان می شد

کاخرین قرص های نان را داد

 

آسمان و زمین همه محوِ

قدرت گام استوار علی ست

سمت مسجد روانه شد حیدر

ابن ملجم در انتظار علی ست

 

رکعتی با خدای خود دل داد

بعد افتاد روی سجاده

بین محراب غرق خون خود

فاتح خیبر است افتاده

 

بی رمق گفت وای اگر بیند

غرق خون پیکر مرا زینب

کاش می شد سرم شود بسته

تا نبیند سر مرا زینب

 

روضه اینجا رسید و دل خون ها

دل به دریای رستخیز زدند

روضه خوان های شعر نوزدهم

همه به کربلا گریز زدند

 

یا علی زینب تو تاب نداشت

که شکسته سر تو را بیند

لیک خواهد رسید آن روزی

که سری را به نیزه ها بیند

 

 

مهدی مقیمی

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _  شهادت

 

 

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری وا کند امشب

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل ، غم زهرا کند امشب

این فرقِ ترک خورده تسلی شدنی نیست

جز فاطمه اش کیست تسلا کند امشب

اسرار مگوی علی و چاه بماند

با فاطمه خود حلِّ معما کند امشب

مردی که جدا از دل محراب نمی شد

بایست که بالِشت ، مصلی کند امشب

ای کاش بگویند به زینب خبری نیست

بگذار پرستاری بابا کند امشب

شد زنده دگر بار شب سخت وصیت

بگذار کمی زمزمه مولا کند امشب

زان بسته که جبریل سفارش به نبی داشت

باید کفنِ تازه تری وا کند امشب

فرمود : حسینم ! حسنم سخت غریب است

بسیار دعا زینب کبری کند امشب

این سنّتِ تشییعِ غریبانه بجا ماند

می خواست علی یاد ز زهرا کند امشب

صحبت ز حسین و حرم و مشک و علم شد

اینهاست سفارش که به سقّا کند امشب

گاهی به علمدار سپارد حرمش را

گاهی سخن از اکبر لیلا کند امشب

فرمود که : قاتل به شما گرچه اسیر است

با او حسنم خوب مدارا کند امشب

غافل نشود هیچ کس از قوت یتیمان

نان و نمک و شیر مهیّا کند امشب

دل ! دست توسل به عنایات که داری ؟

پرونده ی ما را علی امضا کند امشب

 

 

محمود ژولیده

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۲
AHR