زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل امام زمان» ثبت شده است

 

امام زمان (عج)    _    انتظار / مناجات

 

 

 

ای دیده ها به سوی تو یا صاحب الزمان

از غصّه ی فراق تو الغوث الامان

 

حالا که دشمن از غم ما شاد می شود

وقت است تا به شیعه کنی روی خود عیان

 

از کعبه باز  آی و ز رخ پرده را بگیر

اَحباب را به یاری دین خدا بخوان

 

هرگز نبوده رسم تو راندن ز کوی خود

هرگز نبوده رسم تو تنبیه دوستان

 

دست مرا ز دست عطایت جدا مکن

تا روز حشر سایه ی بالا سرم بمان

 

تیر نگاه می زنی و صید می کنی

ای گیسویت کمند ، و ای ابرویت کمان

 

آلوده ای چو من ، که شود نوکر شما

آقایی تو را به همه می دهد نشان

 

ما که ندیده عاشق روی شما شدیم

این هم کرامتی است از آن چهره ی نهان

 

آیا مرا به حال خودم واگذاری اَم

گیرم غلام کوی تو بد داده امتحان

 

عمری است این گدا سر کویت نشسته است

سائل به همنشینی تو هست ، خوش گمان

 

گاهی که خسته بر سر من ، دست می کشی

پرواز می دهی دل و جان را به بی کران

 

گاهی مدینه می بری و گاه کربلا

قربان غصّه های تو یا صاحب الزمان 

 

محمود ژولیده

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۱
AHR

 

امام زمان (عج)  _  انتظار / مناجات

 

 

وقتی تو از سفر برسی عید می شود

دنیا دوباره صاحب خورشید می شود

 

چشمان روشنت که طلوعی دوباره کرد

دل‌ ها پر از تجلی توحید می شود

 

با اهتزاز پرچم سرخت در آسمان

پیمان عشق و عاطفه تجدید می شود

 

از چشم خیس گریه کنان شهید عشق

با بوسه‌ ای به راه تو تمجید می شود

 

یک عمر نوکری در خانه ی حسین

با یک نگاه لطف تو تأیید می شود

 

آقا طواف مرقد خاکی مادرت

وقتی که چشم‌ های تو تابید ، می شود

 

این جمعه‌ ها عزای مرا جار می زنند

برگرد با رسیدن تو عید می شود
 

 

یوسف رحیمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۴
AHR

 

امام زمان (ع)  _  مناجات / انتظار

 

 

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی

 

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

چون عودم و از سوختنم نیست رهایی

 

من در قفس بال و پر خویش اسیرم

ای کاش تو یک بار به بالین من آیی

 

در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست

من خوب نیاموختم آداب گدایی

 

عمری است که ما منتظر آمدنت ، نه

تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی

 

می خواستم از ماتم دل با تو بگویم

از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی

 

امشب شده‌ ای زائر آن تربت پنهان ؟

یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی

 

ای پرسش بی پاسخ هر جمعه ی عشاق

آقا تو کجایی ؟ تو کجایی ؟ تو کجایی ؟


 

یوسف رحیمی

 


کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۰
AHR

 

امام زمان (ع)   _   انتظار

 

 

با آنکه ماه روی تو یک دم ندیده ام

غیر از تو در تمامی عالم ندیده ام

 

روزی که جلوه می کنی و می شناسمت

ثابت شود که روی تو را کم ندیده ام

 

روی تو را چنانکه تو را آفریده اند

خلق جهان ندیده و من هم ندیده ام

 

با آنکه مویم از غم ایّام شد سفید

چون با غم تو ساخته ام غم ندیده ام

 

جز محفلی که بوده در آن وصف روی تو

جایی بساط عیش فراهم ندیده ام

 

زیباتر از فرشته و نیکوتر از بشر

مثل تو در تمامی عالم ندیده ام

 

یک لحظه در وجود تو تعطیل جود نیست

هرگز دریغ آب من از یم ندیده ام

 

اضداد را مطالعه کردم جدا جدا

جز غیبت و حضور تو با هم ندیده ام

 

این غم کجا بَرَم که به هر انجمن تو را

یک باره با هزار نگاهم ندیده ام

 

منّت خدای را که به جز وصف روی تو

باری به نخل تازه ی «میثم» ندیده ام

 

 

استاد غلامرضا سازگار  

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۱
AHR

 

امام زمان (عج)   _   عاشقانه / انتظار

 

 

بـرده ندیده دل ز ما ، صورت دلـربای تو

جلوه‌ گر از نقاب هم روی  خدا نمای  تو

 

مصلح کل عالمی ، منجی نسل آدمی

دست خداست سیدی ! دست گره‌ گشای تو

 

پیش‌ تر از ولادتم ، مهر تو بوده عادتم

تو بودی آشنای من ،  من شدم آشنای تو

 

همدم  سینه‌ خستگان !   یاور دل‌ شکستگان !

ای همه جا کنار من ، بگو کجاست جای تو ؟

 

تو کعبه‌‌ ای ، تو زمزمی  ،  ذکر بگو مگر دمی

رسد به گوش عالمی زمزمه ی  دعای تو

 

چه  می شود که گل کند بوسه ی ما به پای تو

 

خوش آن دمی که بنگرد شهید دشت کربلا

پرچم سرخ خویش را بر سر  شانه‌ های  تو

 

رو به سوی مطاف کن ، طواف کن طواف کن

تا ببرد دل از حرم ، چهره ی دلربای تو

 

صدایت از حــرم رسد به گوش عالمی ولی

خوشا کسی که در حــرم می شنود صدای تو

 

سلطنت بهشت را خنده زنان رها کند

«میثم» اگر شبی شود پشت دری گدای تو

 

 

غلامرضا سازگار   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۶
AHR

 

  مناجات

 

 

 سال ها گفتیم و خندیدیم و از خود غافلیم

دل به دنبال هوس ها ، ما به دنبال دلیم

 

روز و شب دیوانه ی نفسیم و مست حُبّ مال

بدتر از این ، این که پنداریم عقل کاملیم

 

دل به قصر سنگ ، خوش کرده نمی دانیم خود

عاقبت یک قبضه ی خاکیم یا مُشتی گلیم

 

بارها کُشتیم خود را با دم تیغ هوا

نفس دون را پرورش دادیم و خود را قاتلیم

 

نوح ، ما را خواند و طوفان کلّ عالم را گرفت

کشتی از ما دور شد ما نیز دور از ساحلیم

 

عیب خود نادیده ، دائم عیب مردم گفته ایم

خلق را در خواب غفلت خوانده ، از خود غافلیم

 

گه به دور کعبه می گردیم و گاهی دور بت

گه مرید حقّ شده گاهی اسیر باطلیم

 

آب و خاک و آفتاب و ابر بود و ما ، که ما

دانه ای بر خود نکاشتیم و به فکر حاصلیم

 

بارها منزل عوض کردیم تا پیری رسید

همچنان در فکر تجدید بنای منزلیم

 

بس که میثم شانه ی ما خسته از بار خطاست

در اطاعت ناتوان و در عبادت کاهلیم

 

 

 استاد غلامرضا سازگار 

 


 

 

نوروزتان زهــرایـی 

 

التماس دعا   

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 

1393/12/29


 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۳۶
AHR