باز از مهد امامت خبری می آید | محمود ژولیده
امام زمان (عج) _ ولادت
باز از مَهد امامت خبری می آید
خبرِ تازه تر از تازه تری می آید
همه گویند بهم بخت جهان وا شده است
این خبر با سند معتبری می آید
بسته بود این در امّید به دلها امّا
نور امّید ز هر بسته دری می آید
دوستان را پس از این منجی غم ها برسد
دشمنان را پس از این دردسری می آید
پنج هادی شده تبعید که مهدی نرسد
غافل از آنکه عجب تاج سری می آید
همه گفتند نباید پسر آید امّا
گفت ناگه پدری ، گل پسری می آید
دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن
منجی دین خدا منتَظَری می آید
هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است
با خبر باش که سلطان جهان آمده است
می شناسند دو عالم پسر زهرا را
می شناسد فلک این حیدرِ سر تا پا را
کاخ های ستم از هیبت او لرزانند
باز تکرار کند واقعه ی کسری را
به رعایای خودش نیک نظر اندازد
دور سازد ز محبّین ستم اعدا را
صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود
او شود آینه سر تا سر این دنیا را
طاقتِ رنج و غمِ شیعه ندارد هرگز
بس به جانش بخرد درد و بلای ما را
شیعه بیمار شود در طلب آمدنش
لیک از حق طلبد عافیت آقا را
شیعه در سایه ی او مرد عمل می گردد
با شجاعت بزند از عدویش سرها را
دور تا دور حرم خانه ی نرگس امروز
باز کردند ملائک ره این مولا را
خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود
پاکـسازی حرم از حرم آغاز شود
آید آن روز که روز صُلحا خواهد شد
روز دیدار اَباصالحِ ما خواهد شد
می رسد این خبر از مشرق عالم آن روز
ایها الناس عدالت ز شما خواهد شد
کوفه را مرکز تعلیم و هدایت سازد
مُلک قرآن ز کجا تا به کجا خواهد شد
از دَم تیغ رَود هر که بِبندد راهش
لشگر خصم طرف با شهدا خواهد شد
بعد از آن روز که شد کار مدینه یکـسر
تازه او منتقم کرب و بلا خواهد شد
سر کفر است که در شام و حلب می ریزد
سرِ سَرکرده ی کفّار جدا خواهد شد
نه بماند اثر از آل سعود و نه یهود
کعبه از دست بنی شِیبه رها خواهد شد
شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت
همه ایران بخدا مُلک رضا خواهد شد
یا لثارات ! همه پشت سرش صف بکشید
تا توانید ز کفّار و منافق بکُشید
ای همه آل عبا جامِ جَمَت را عشق است
گل یاسین ، صفای قدمت را عشق است
گفت بابات که این طفل صغیر است امام
در امامت بخدا سنِ کَمَت را عشق است
هر کجا هست وجود تو همانجا کعبه است
هر کجا می روی آقا حَرَمت را عشق است
می نویسی روی سربندِ خودت یا زهرا
رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است
ای علمدارِ تو عباس ، علمدار خدا !
یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است
آری آن خطبه ی پیغمبری ات در راه است
سخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است
هیچ کس از کرَمِ دست تو بی دولت نیست
ای تمامی سخاوت ، کرمت را عشق است
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
گریه ی صبح و مسا ، درد و غمت را عشق است
گاه گریان حسن گاه حسینی آقا
همه ی عمر تو در راه حسینی آقا
محمود ژولیده