زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

دردا که پیر گشتم ... | غلامرضا سازگار

دوشنبه ۱۱ /اسفند/ ۱۳۹۳ [ ۲۱:۱۸ ]

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

 دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی
این موسم جوانی ، این قامت کمانی


گردون به خون نشیند ، چشم کسی نبیند
ابر سیاه سیلی ، بر حُسن آسمانی


وقتی که باغ می سوخت ، بلبل به گریه می گفت
آتش زدن ندارد ، باغی که شد خزانی


ما داغ دیده بودیم ، امت به جای لاله
هیزم به خانه ی ما ، آورد ارمغانی


جای غلاف شمشیر ، بر روی بازویم ماند
بر من مدال دادند ، در عین جان فشانی


بابا ببین پس از تو ، با دخترت چه کردند
خوب از امانت تو ، کردند قدر دانی


رسم وفا چنین بود؟ اجر رسالت این بود؟
تنها امانتت را کشتند در جوانی


برخیز یا محمد (ص) ، اعلام کن به امت
سیلی زدن به یک زن ، این نیست قهرمانی


شب تا سحر نخفتم ، امروز اگر نگفتم
در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی


سوز درون  میثم  هرگز مباد خاموش
زیرا که داغ زهرا  داغی است جاودانی

 

استاد سازگار      

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی