زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار حضرت زینب» ثبت شده است

حضرت زینب سلام الله علیها

تقدیم به مدافعان حرم حضرت زینب (س)

 

 

چادر ببند بر کمر و انقلاب کن

شام خراب را سر شامی خراب کن

از ری ، مدافعان حرم انتخاب کن

روی تمام سینه زنانت حساب کن

یاد عرب نرفته که فیروز زاده ایم

تا پای مرگ ، پای شما ایستاده ایم

 

مکر سقیفه نقشه ی خصمانه ریخته

در باغ دوست ، آفت بیگانه ریخته

آتش اگر چه بر در این خانه ریخته

بی بی چقدر دور تو پروانه ریخته !

ما که نمرده ایم ، شما بی حرم شوی !

زهرای بی مزار در این شام غم شوی

 

پاییز را فراری خشم بهار کن

این قوم را دوباره به نفرین دچار کن

تیغی دو دَم به گرده ی طوفان سوار کن

اصلاً به ذوالفقارعلی واگذار کن

این انتظار ، جانِ جنون را به لب رساند

تمّارهای شهر مرا ، تا حلب کشاند

 

باید دمشق آینه ی کربلا شود

تا راز شوم شب زدگان برملا شود

تنها برای صبح ، قمر خون بها شود

باید گره به دستِ علمدار وا شود

پس بی دلیل نیست ، که اغیار جا زدند !

بر گنبد تو ، بیرق عباس را زدند

 

 

وحید قاسمی 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

حضرت زینب (س)   _   مدح

 

 

ای مــادر پیـامبـران در مقــامِ صبر

تا حشر ، صابـران جهـان را امـام صبر

 

از سن کودکـی سخنت نـوش فاطمه

مثـل حسـین ، زینـت آغـوش فـاطمه

 

سـر تـا قـدم تمـام تجـلای حیدری

زیـن ابـی و زینـب کبــرای حیدری

 

بیـن دو آفتــاب ولایــت ستــاره ای

در چشـم اهـل بیت ، حسین دوبـاره ای

 

در گفتن ثنای تو طول زمان کم است

بر چون تو شیر زن  لقب قهرمان کم است

 

بایـد نمــاز ، سجـده بـرد بر سجود تو

ای پنج تن خلاصه شـده در وجـود تو

 

وقتی که بر خطابه زبان بـاز می کنی

الحق که مثل فاطمه اعجاز می کنی

 

وقـت خطابه نطق تو یادآور علی ست

در شهر کوفه محمل تو منبر علی ست

 

زهـراست کوثر نبـی و کوثرش تویی

شهر شهادت است حسین و درش تویی

 

روح الامیـن وحــی خـدا ساربـان تو

خورشیـد نـوک نیـزه شده سایبان تو

 

بیت الحـرام خـاص خــدا کعبـۀ دلت

گردد حسین بر سـر نـی دور محملت

 

وقتی تو را به حنجـر خونین نگاه بود

دانشگــه مقــاومتت قتلگــاه بــود

 

می بود اگر به مقتل خون با تو همنشین

ایـوب هم بـه صبر تو می گفت آفرین !

 

کـردی نثـار خون خـدا اشک دیده را

دادی بـه مــا پیــام گلـوی بریـده را

 

گردیده بود مقتـل خون حائر حسین

تـو زیـر تازیانه شـدی زائـر حسین

 

بر جـای جـای تیر و سنان بوسه هـا زدی

با جد خـود رسـول خـدا هم سخـن شدی

 

گفتـی کــه ای درود خـدا بــر روان تـو

گفتـی که ای سـلام ملائک بـه جان تو

 

این کشتـۀ فتـاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

 

آری تـو بـر رسـول خدا روضه خوانده ای

در ســوک سیـدالشهـدا روضه خوانده ای

 

مـه طلعتـان بـه چهـره کشیدند چنگ‌ها

خـون می گریستنـد بـرای تـو سنـگ‌ها

 

نیزه شکسته ها بـه سویت چشم دوختند

بـا شعله هـای آه تـو پیــوسته سوختند

 

در حیرتـم چـگونـه زیارت جـدا شـدی

گویـی هـزار بـار بــه مقتـل فـدا شدی

 

وقتـی جــدا شـدی ز بــرادر بـه قتلگاه

می شد به پیش چشم ترت آسمـان سیاه

 

زاد تـو سـوز و زمـزمه و اشـک آه بود

می رفتــی نگــاه تــو در قتلگـاه بود

 

ناگـــه ز قتلگــاه ندایــی بلنــد شد

زان حنجــر بریـده صدایـی بلنـد شد

 

خواهر ! برو که همره تو دست داور است

تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است

 

دیگـر کلیـد فتـح الهـی زبـان توست

هرجا سفر کنی سر من ساربان توست

 

 

غلامرضا سازگار 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۱
AHR