زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مناجات» ثبت شده است

 

ماه مبارک رمضان   _   مناجات

 


با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است 
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است 


با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت 
العفوِ یک گنه کار بالاترین ثواب است 


عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده 
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است 


دستم به بند عصیان ، پایم به دام شیطان 
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است

 
چون لاله ی خزانی رفت از کفم جوانی 
شرمنده پیری من از دوره شباب است 


با این گناه بسیار گویی گنه نکردم 
بر هر گناهم از تو صد پرده ی حجاب است 


مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم 
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است 


اشک خجالت از من ، لطف و عنایت از تو 
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است 


هر ناله شعله ی دل ، هر شعله شاخه ی گل 
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است 


باران اشک "میثم" از ابر رحمت توست 
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است

 

 

استاد غلامرضا سازگار 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۱
AHR

 

مــدح  مـنـاجـات عـاشـقـانـه

 

 

کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم

کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم

 

مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین

تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم

 

می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست

راه نجات ، خوف و رجا بوده از قدیم

 

قلاده ام ببند بمانم کنار تو

بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم

 

شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد

هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم

 

می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی

دلگرمی ام ، امام رضا بوده از قدیم

 

نزد کریم هر که فقیر است بُرده است

آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم

 

من عاشق تمام ائمه شدم ولی

در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم

 

با  یا حسین  توبه ی آدم قبول شد

ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم

 

حب الحسین صوم و صلاة تمام ماست

حب الحسین نیت ما بوده از قدیم

 

در روضه و میان مناجات حاجتم

برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم

 

شب های جمعه ناله ی محزون مادری

بر زخم های رأس جدا بوده از قدیم

 

اموال غارتی همه میراث عترت است

عمامه ی نبی و عبا بوده از قدیم

 

عالم شکست چون که نوشتند داغ او

سنگین برای ارض و سما بوده از قدیم

 

 

محمدجواد شیرازی

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۵
AHR

 

ماه رمضان  _  مناجات

 

 

این من این کوه گنه این یم عفوی که تو داری

وعده دادی که ببخشی به رویم هیچ نیاری

 

قهر بود از من و صلح از تو ، بنازم کرمت را

با وجودی که نیازی به چنین بنده نداری

 

نه من آنم که به غیر از تو بَرَم روی تضرّع

نه تو آنی که مرا بی کس و تنها بگذاری

 

با تمام بدی ام از کرمت هست امیدم

که ببخشی و مرا بنده ی خوبت بشماری

 

من که عبدم دل خود را به امید تو سپردم

تو که معبود منی ، کِی به جحیمَـم بسپاری ؟

 

گر چه غرق گنهم از تو عجب نیست خدایا

که گنه پاک کنی و حسناتم بنگاری

 

نفس نگذاشت رفیق تو شوم وای به حالم

تو مگر دست رفاقت ز کرم سوی من آری

 

چیستم من که اجل جان مرا سخت بگیرد ؟

کیستم من که تو در خانه ی قبرم بفشاری ؟

 

«میثم»  رو سیه  و دامن آلوده خدا را

ابر رحمت چه شود بر سر من هم تو بباری

 

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۳
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)   _   مناجات

 

 

گفتم علی نگو که نفس در گلو شکست

گفتم علی و جان به لب آمد سبو شکست

گفتم علی نماز سفر پای او شکست

پرسید اگر چه شد دل شاعر بگو شکست

تنها نه روز و شب به دل من گرفته ای

خون تمام شیعه به گردن گرفته ای

 

بازار گرمی ام غزلم را غزال کرد

دم سردی ام  بلال سیه مست لال کرد

غم هم مرا که حمل به فرض محال کرد

گفتم علی نگو که مخاطب خیال کرد

می گویم و پس از صله خاموش می شوم

یادم تو را نگفته فراموش می شوم

 

دیدم که مرگ بهتر از اینگونه زیستن

یعنی سکوت به ز نخ واژه ریستن

تا کی دهن به قاطبه ی کاسه لیستن

باید به حال شیعه ی چون من گریستن

دوزخ شده است این تب نارس خودت بگو

من لال می شوم غزلم پس خودت بگو

 

آقا خودت بگو تو که در شعر یاوری

حیدر شدی دمار مرا در بیاوری ؟

وقتی که خاک سر به ره حیدر آورد

من فکر می کنم که زمین پر درآورد

آماده ام که شب نشده اهل شب شوم

چون خال لب سیاهی فرصت طلب شوم

گاهی برو ز سینه ی کافر جگر بیار

گاهی بیا و کفر مرا نیز در بیار

 

حیدر شدی که حرف خدا را غزل کنی

حی علای فاطمه خیر العمل کنی

غم را فشل کنی قدم فتنه شل کنی

مانند کوه زانوی خود را بغل کنی

حیدر شدی قضا و قدر را گره زنی

یک حمله کرده چند نفر را گره زنی

 

کشتی علی است بحر علی است ناخدا علی

احمد چه خواند ؟ هم نفس ربنا علی

زهرا چه گفت ؟ یک صد و ده بار یا علی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

ما دل شکسته ایم و اگر بند می خوریم

پیش از دعا به نام تو سوگند می خوریم

 

آدم نبود تا هوس نان و جو کند

هر کس که ابر کاشته باران درو کند

آن خصم کهنه تا به کی این زخم نو کند

بگذار سنگ هو زدن رود حو کند

اهل محل به دیدن ما آمدند ؟  نه

با اشک های فاطمه راه آمدند ؟  نه

 

کعبه دگر سیاه نپوشد ولی نشد

خم غدیر بغض ننوشد ولی نشد

پژمرده شد زمان و زمین رنگ و بو نداشت

بعد از علی نماز جماعت وضو نداشت

راه آمدم به شعله سپندم کنی علی

کوتاه آمدم که بلندم کنی علی

 

 

 حاج احمد بابایی

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۱
AHR