زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر ولادت امام زمان» ثبت شده است

 

امام زمان (عج)   _   ولادت

 

 

 این ریسه ها مرا ز شما دور می کند

 چشم دل ضعیف مرا کور می کند

 

 در ذهن بی نمازترین عاشقان تان

 چندین چراغ جلوه ای از طور می کند

 

 این  زرق  و برق  سبز کلیمم نمی کند

 بد تر مرا ز طور شما دور می کند

 

  اشک فراق  منتظران  ظهور را

 مطرب  درون خمره ی انگور می کند

 

 امسال هم دوباره مگس های شهر را

 شیرینی ولای  تو  زنبور  می کند

 

 بانی خرج هیئت مان را نگاه  کن

 دارد هوای نفس چه مغرور می کند !

 

 مداح های  پاکتی اهل  کسب  را

 این عید و جشن هاست که مسرور می کند

 

 آقا دلم عجیب گرفته ست ، کِی مرا

 تاثیر  خنده های  تو منصور  می کند ؟

 

 

وحید قاسمی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۳
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت / مناجات

 

 

زلفت اگر نبود ، نسیم سحر نبود

گمراه می شدیم ، نگاهت اگر نبود

 

مِهر شما به داد تمنّای ما رسید

ورنه پل صراط چنین بی خطر نبود

 

تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین

از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود

 

پیراهن ، اشتیاق نسیمانه ای نداشت

تا چشم های حضرت یعقوب ، تر نبود

 

بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین

صدها درخت بود ، ولیکن ثمر نبود

 

ای آخرین بهار، چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار ، چرا دیر کرده ای ؟!

 

این جشن ها برای تو تشکیل می شود

این اشک ها برای تو تنزیل می شود

 

وقتی برای آمدنت گریه می کنیم

چشمانمان به آینه تبدیل می شود

 

بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد

سالی که بی نگاه تو تحویل می شود

 

ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است

با خطبه های توست که تکمیل می شود

 

تقویم را ورق بزن و انتخاب کن

این جمعه ها برای تو تعطیل می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای آخرین توسل خورشید بام ها

ای نام تو ادامه ی نام امام ها

 

می خواستم بخوانمت اما نمی شود

لکنت گرفته اند زبان کلام ها

 

ما آن سلام اول ادعیه ی توایم

چشم انتظار صبح جوابِ سلام ها

 

آقا چگونه دست توسل نیاوریم

وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها

 

از  جا نماز رو به خدا و بهشتی ات

عطری بیاورید برای مشام ها

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟!

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟!

 

ای التماس و خواهش بالا دوازده

ظهر اذان عقربه ی ما دوازده

 

من حقم است هشت گرفتم چرا که من

یک جمله هم نساخته ام با دوازده

 

با چند نمره باشد اگر ، رد نمی شوی

یک ، دو ، سه... هفت ، هشت ، نَه آقا دوازده

 

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

ای نمره ی قبولی دنیا ، دوازده

 

ثانیه های کند ، توسل می آورند

یا «صاحب الزمان خدا»، یا «دوازده!»

 

حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی ست

آقا چقدر مانده زمان تا دوازده ؟

 

امروز اگر نشد ولی یک روز می شود

ساعت به وقت شرعی زهرا ، دوازده

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

آقا بیا که میوه ی ما کال می شود

جبریل مان بدون پر و بال می شود

 

در آسمان و در شب شعر خدا هنوز

قافیه های چشم تو دنبال می شود

 

یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند

وقتی کنار پنجره جنجال می شود

 

روز ظهور نوبت پرواز می شود

روز ظهور بال همه باز می شود

 

بیش از تمام بال و پر یا کریم ها

دست کبود فاطمه خوشحال می شود

 

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای ؟

خورشید با وقار چرا دیر کرده ای ؟

 

  علی اکبر لطیفیان  

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۰
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت

 

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

بیت ها رخت نو به تن دارند

قلم من به زحمت افتاده

واژه ها شوق پر زدن دارند

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

السلام علیک یا خورشید

چله ی انتظار سر آمد

از سر خمره نور می جوشید

 

باز هم جشن نیمه ی شعبان

همه ی شهرمان چراغانی ست

عطر عود و گلاب می آید

چقدر حیف شد که آقا نیست

 
باز هم جشن نیمه ی شعبان

ما به دنیا عجیب دل بستیم

لااقل به بهانه ی این جشن

دو سه روزی به یادتان هستیم

 

سامرایی ؟  مدینه ای ؟  نجفی ؟

پسر فاطمه کجا هستی ؟

همه از تو سراغ می گیرند

نکند باز کربلا هستی !؟

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

کاسه های نداری ما را

فقر و فحشا ، فساد ، بیکاری

دختران فراری ما را

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

که حیا از نگاه دنیا رفت

رزق و روزی خانه ها کم شد

قیمت نفت هر چه بالا رفت

 

 خوب شد ، نیستی نمی بینی

رهبر ما شکسته تر شده است

أین عمار روی لب دارد

باز هم طلحه فتنه گر شده است

 

خوب شد ، نیستی نمی بینی

زیر این دردها مچاله شدیم

کارد دیگر به استخوان خورده

دست بر دامن سه ساله شدیم

 

حق مان است این همه محنت

یادمان رفت صاحبی داریم

یادمان رفت منتظر باشیم

بین مان یار غائبی داریم

 

دلتان را به درد آوردیم

دلمان سوی دام شیطان رفت

خشک شد گندم مزارع ری

برکت از نان سفره هامان رفت

 

دل ما گیر چشمهای تو نیست

گرم بازی آب و نان شده است

همه خواب تو را که می بینند

خیمه ی سبزتان دکان شده است

 

عاشق حجت خدا هستی !؟

یاعلی ، ترک معصیت اول

باقی دردها و مشکل ها

می شود با نگاه آقا حل

 

به کلافی که یوسفت ندهند

هر چه اندوختی بیا رو کن

عوض کوچه ، خانه ی دل را

صبح هر جمعه آب و جارو کن

 

 

  وحید قاسمی    

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
AHR

 

امام زمان (عج)  _  ولادت

 

 

باز از مَهد امامت خبری می آید

خبرِ تازه تر از تازه تری می آید

همه گویند بهم بخت جهان وا شده است

این خبر با سند معتبری می آید

بسته بود این در امّید به دلها امّا

نور امّید ز هر بسته دری می آید

دوستان را پس از این منجی غم ها برسد

دشمنان را پس از این دردسری می آید

پنج هادی شده تبعید که مهدی نرسد

غافل از آنکه عجب تاج سری می آید

همه گفتند نباید پسر آید امّا

گفت ناگه پدری ، گل پسری می آید

دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن

منجی دین خدا منتَظَری می آید

هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است

با خبر باش که سلطان جهان آمده است

 

می شناسند دو عالم پسر زهرا را

می شناسد فلک این حیدرِ سر تا پا را

کاخ های ستم از هیبت او لرزانند

باز تکرار کند واقعه ی کسری را

به رعایای خودش نیک نظر اندازد

دور سازد ز محبّین ستم اعدا را

صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود

او شود آینه سر تا سر این دنیا را

طاقتِ رنج و غمِ شیعه ندارد هرگز

بس به جانش بخرد درد و بلای ما را

شیعه بیمار شود در طلب آمدنش

لیک از حق طلبد عافیت آقا را

شیعه در سایه ی او مرد عمل می گردد

با شجاعت بزند از عدویش سرها را

دور تا دور حرم خانه ی نرگس امروز

باز کردند ملائک ره این مولا را

خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود

پاکـسازی حرم از حرم آغاز شود

 

آید آن روز که روز صُلحا خواهد شد

روز دیدار اَباصالحِ ما خواهد شد

می رسد این خبر از مشرق عالم آن روز

ایها الناس عدالت ز شما خواهد شد

کوفه را مرکز تعلیم و هدایت سازد

مُلک قرآن ز کجا تا به کجا خواهد شد

از دَم تیغ رَود هر که بِبندد راهش

لشگر خصم طرف با شهدا خواهد شد

بعد از آن روز که شد کار مدینه یکـسر

تازه او منتقم کرب و بلا خواهد شد

سر کفر است که در شام و حلب می ریزد

سرِ سَرکرده ی  کفّار جدا خواهد شد

نه بماند اثر از آل سعود و نه یهود

کعبه از دست بنی شِیبه رها خواهد شد

شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت

همه ایران بخدا مُلک رضا خواهد شد

یا لثارات ! همه پشت سرش صف بکشید

تا توانید ز کفّار و منافق بکُشید

 

ای همه آل عبا جامِ جَمَت را عشق است

گل یاسین ، صفای قدمت را عشق است

گفت بابات که این طفل صغیر است امام

در امامت بخدا سنِ کَمَت را عشق است

هر کجا هست وجود تو همانجا کعبه است

هر کجا می روی آقا حَرَمت را عشق است

می نویسی روی سربندِ خودت یا زهرا

رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است

ای علمدارِ تو عباس ، علمدار خدا !

یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است

آری آن خطبه ی  پیغمبری ات در راه است

سخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است

هیچ کس از کرَمِ دست تو بی دولت نیست

ای تمامی سخاوت ، کرمت را عشق است

بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر

گریه ی صبح و مسا ، درد و غمت را عشق است

گاه گریان حسن گاه حسینی آقا

همه ی عمر تو در راه حسینی آقا

 

 

محمود ژولیده   

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۶
AHR

 

امام زمان (عج)   _   ولادت

 

 

عید است ولی عید قیام بشریت

در پرتـو میلاد امـام بشریت

 

بـا دست کــرم ذات خداونـد تعـالی

زد سکــه ی اقبــال بــه نـام بشریت

 

از خم طهورا که خدا ساقی آن است

بـا دست خـدا پـر شده جام بشریت

 

امشب ببر ای باد صبا  پیش تر از صبح

بـر سامـره پیـوسته سـلام بشـریت

 

عالم همه جـا وادی طور است ، ببینید

در دست حسن مصحف نور است ، ببینید

 

*****

 

خیزیـد همـه سـوره ی  "والشمس..."  بخـوانید

گل در قـدم مهـدی موعــود فشـانید

 

از جـام شرابی که خدا ساقی آن است

پیوسته بنوشیـد و بـه یـاران بچشانید

 

تنها نه فقط شب ،  شبِ مهدی ست ، بگویید

میــلاد ائمـه اسـت بدانیــد بدانیـــد

 

خیزیـد و ببندید همـه بار سفر را

محمل به سوی کعبۀ مقصود برانید

 

امشب خبری خوش به بنی فاطمه آمد

بـوی گـل نرگس بـه مشام همه آمد

 

*****

 

عیـد ملک و جـن و بشر باد مبارک

بـر شـانۀ خورشیـد قمر باد مبارک

 

طوبای امیـد همه خوبان جهان را

در نیمـۀ ایــن مـاه ثمـر باد مبارک

 

آوای خدا می شنوم از لب مهدی

این زمزمه بر مرغ سحر باد مبارک

 

پیغام خدا را برسانید بـه نرگس

کای مادر فرخنده! پسر بـاد مبارک

 

ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی

آییـد و بگردیـد بـه دور سر مهدی

 

*****

 

دیدید همه کعبۀ روح شهدا را

دیدید همه آینۀ غیب نمـا را

 

دیدید همه بر سر دست حسن امشب

هنگام سحر صورت مصباح‌ هـدی را

 

امشب همه بـار سفـر سامـره بستیم

داریم بـه دل شوق تماشـای خـدا را

 

از مرغ سحـر بـا گل لبخنـد بپرسید

کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را

 

یاران! شب عیـد آمده بیدار بمانید

باید همه از فاطمه عیدی بستانید

 

*****

 

این جان جهان ، جان جهان ، جان جهان است

این روح روان ، روح روان ، روح روان است

 

این چارده آیینه جمال است به یک حسن

آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

 

ایـن ختـم ائمــه اسـت بدانیـد بدانیــد

چونان کــه نبی خاتم پیغامبران است

 

گــر کفــر نباشد بگذارید بگـویم

چشمان خـدا بـر مـه رویش نگران است

 

هر لحظه پدر شیفتۀ تاب و تب اوست

ناخورده لبن آیـۀ قرآن به لب اوست

 

این است که دادنـد امامـان خبرش را

داده است خدا مژده ی فتـح و ظفرش را

 

تا آیـۀ قـرآن بـه لـبش بود ، مـلائک

دیدند به لـب خنـدۀ شـوق پدرش را

 

ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش

تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را

 

جاءالحـق بـازوش کـه دیدیـد ببینید

نقش زهـق الباطل دست دگـرش را

 

این نور دل فاطمه فرزند حسین است

بر لعل لبانش گل لبخند حسین است

 

ای خلـق جهـان منتظر روز ظهورت !

پیوستـه زمان منتظـر روز ظهـورت

 

هم در غم هجران تو پیران همه مردند

هم نسـل جـوان منتظر روز ظهورت

 

بلبل سر هر شاخـه غزلخوان فراقت

گل های خـزان منتظـر روز ظهورت

 

تو یوسف گم گشتۀ اسلام چو یعقوب

بـا قـد کمان منتظـر روز ظهـورت

 

یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را

از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را

 

*****

 

ای دست خدا !  دست خدا یار تـو باشد

بازآ که حـرم عـاشق دیـدار تـو باشد

 

بازآ که حسین بن علی چشم به راه است

بازآی کــه عبـاس علمـدار تـو باشد

 

تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری

سر در گم و جان بر کف بازار تو باشد

 

بازآی که هفتاد و دو سربـاز حسینی

دلباختۀ مکتب ایثار تـو باشد

 

تو پاسخ فریاد امام شهدایی

تو منتقم خون امام شهدایی

 

*****

 

بازآی که آییـن پیمبر بـه تـو نازد

بازآ که علـی ، فاتح خیبر به تو نازد

 

روزی که بگیری به کفت تیغ علی را

آن روز ببیننـد که حیـدر به تو نازد

 

روزی که ز قبر ، آن دو نفر را تو درآری

حق است که صدیقۀ اطهر به تو نازد

 

آن روز ببیننـد همــه بـا گـل لبخند

بر شانـۀ بابا علـی اصغـر بـه تـو نازد

 

ای وسعت ملک ازلی محفل نورت

ما عیـد نداریـم مگـر روز ظهورت

 

*****

 

از لالۀ زخـم شهـدا خنده برآید

کای منتظران ! منتظران ! منتَظَر آید

 

از چار طرف چشم گشاییـد به کعبه

تـا سوی حرم حجت ثانی عشر آید

 

این یکه سواری که نهد روی به کعبه

مهدی ست که از بهر نجات بشر آید

 

چشم همه روشن که به فرمان الهی

از پیـرهن یـوسف زهـرا خبر آید

 

«میثم» چه نکو گفت تو را دوست که شاید

ایـن یار سفـر کـرده همیـن جمله بیاید

 

 

غلامرضا سازگار  

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۷
AHR

 

 

امام زمان (عج)   _   مناجات

 

 

منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد

خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد

پرده چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد

لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره فجر به تاویل و بیانش برسد

نامه داده ست ولی عادت یوسف این است
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد

شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد

ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد

 

 

قاسم صرافان 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵
AHR