زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وحید قاسمی حضرت علی» ثبت شده است

 

امیرالمومنین علی (ع)    _    مدح

 

 

 

در تن من جان علی‌ ست ، خون به شریان علی‌ ست

هر طپش قلب من ، ذکر علی‌ جان علی‌ ست

 

پتک به غم‌ ها بکوب ، بر دف تقوا بکوب

مست شدی پا بکوب ، مرشد مستان علی‌ ست

 

صاحب تیغ دو سر ، خط‌ شکن بی‌ سپر

بی‌ زره با جگر ، مرد به قرآن علی‌ ست

 

واژه‌ ی مردی از او ، گشته چه پر آبرو !

شاعر طوسی بگو ، رستم دستان علی‌ ست

 

مذهب تمّار ها ، مکتب عمّار ها

نهضت مختار ها ، معرکه‌ گردان علی‌ ست

 

شیخ خِرد کیش‌ ها ، لیلی دل‌ ریش‌ ها

حیرت درویش‌ ها ، جذبه‌ ی عرفان علی‌ ست

 

کعبه‌ ی انگور ها ، مروه‌ ی تنبور ها

مشعر این شور ها ، رونق ایمان علی‌ ست

 

قرب إلی الله اوست ، غیر علی های و هوست  

سرمه‌ ی چشمم شده ، خاک کف پای دوست

 

حق و حقیقت علی‌ ست ، راه هدایت علی‌ ست

زینت و زیبنده‌ ی ، نام ولایت علی ست

 

شرزه‌ ی مَرحب‌ فکن ، حیدر خیبر شکن

صفدر پولاد تن ، کوه شهامت علی‌ ست

 

میر جهان‌گیر ها ، حکمت شمشیر ها

دولت تدبیر ها ! مرد سیاست علی‌ ست

 

صوفی دل‌ صاف‌ ها ، حضرت اوصاف‌ ها

سید انصا ف‌ها ، روح عدالت علی‌ ست

 

اشهد لوح و دوات ، شعر تو شهد و نبات

حک شده بر کائنات ، رمز سعادت علی‌ ست

 

شأنِ علیه‌السلام ، حرمت بیت الحرام

دین خدا را دوام ، رکن دیانت علی‌ ست

 

پیر خراباتیان ، خضر سماواتیان

دادرس خاطیان ، باب شفاعت علی‌ ست

 

قرب إلی الله اوست ، غیر علی های و هوست

  سرمه‌ ی چشمم شده ، خاک کف پای دوست

 

 

وحید قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۰
AHR

 

 

حضرت علی (ع)  _  شهادت

 

 

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند

دستهای پینه دارش استراحت می کنند

 

نخل ها ازغربت و بغض گلو راحت شدند

مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند

 

ای خوارج ، بهترین فرصت برای دشمنی ست

شمع بیت المال را روشن کنید ، او رفتنی ست

 

درد را با گریه های بی صدا آزار داد

با لباس نخ نمایش ، کوفه را آزار داد

 
مهربانی نگاهش حیف مشکل ساز بود

روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود

 

دشمنانش در لباس دوست بسیارند و او

بندگان کیسه های سرخ دینارند و او

 

سادگی سفره اش خاری به چشم شهر بود

 مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود

 

نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند

درعوض ، در حق او هر خانه نفرین می کند

 

حرص اهل مکر ، از بنده نوازی علی ست

داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست

 

گام در راه فلانی و فلان برداشتند

از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند

 

جرم سنگینی ست ، بر لب خنده را برجسته کرد

چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد

 

جرم سنگینی ست ، تیغ ذوالفقاری داشتن

زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، از غم کوله باری داشتن

مثل پیغمبرعبای وصله داری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، بر تقدیر حق راضی شدن

با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن

 

جرم سنگینی ست ، جای زر ، مقدر خواستن

در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن

 

جرم سنگینی ست ، در دل عشق زهرا داشتن

سالها در سینه داغ کهنه ای را داشتن

 

هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود

تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود

 

پشت در ، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد

زخم بازویی ، امیرالمومنین را پیر کرد

 

مرگ سی سال است که بر او ، خنجر از رو می کشد

هر چه مولا می کشد ، از درد پهلو می کشد

 

 

وحید قاسمی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۳
AHR