زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۴۹ مطلب با موضوع «امیرالمومنین (ع)» ثبت شده است

 

 

 امیرالمومنین علی (ع)   _   شهادت

 

 

ای تیغ مرا لبالب از  یا رب  کن

ای تیغ بیا و راحتم امشب کن

بشتاب و سر مرا شکاف اما باز

رحمی به دل سوخته ی زینب کن

ای تیغ زمان ، زمانه ی نیرنگ است

بشکاف سرم که سینه ام خون رنگ است

یک بار نشد که سیر رویش بینم

بشتاب دلم برای محسن تنگ است

ای تیغ پرِ  پر زدنش را بزنند

آن مرغ که قید ماندنش را بزنند

ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد

مردی که به پیش او زنش را بزنند

امروز نه آن دم علی از پا افتاد

تا خانم من زیر قدم ها افتاد

یک شهر برای بردنم رد میشد

از روی دری که روی زهرا افتاد

ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز

او خورد زمین و من بریدم آن روز

از پهلوی میخ کوب زهرا آن روز

با دست خودم میخ کشیدم آن روز

 

 

حسن لطفی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۳
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _   شهادت

 

 

ادا کردند هنگام عبادت حـق مولا را 
ز خونش آبرو دادند بیت حـق تعالی را 


از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست 
که بعد از فاطمه زندان خود می دید دنیا را 


میان دوستان هـم انفرادی بود زندانش 
چو شمع انجمن کشتند آن تنهای تنها را 


ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون 
الا  یا اهل عالم  تسلیت ،  کشتند  مولا را 


علی  بی هوش در محراب خون افتاده بود اما 
به زخم خویش حس می کرد اشک چشم زهرا را 


دوباره از درون زخم او  فـواره  می زد خون 
ز رویش هرچه یاران پاک می کردند خون‌ها را 


الهی تا  قیامت خـون  بگرید  چشم  زیبایی 
که از خون لاله گون کردند آن رخسار  زیبا را 


حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن 
که  چشم  دختر زهرا نبیند زخم بابا  را 


سلام سجده  تا  صبح  جزا  تقدیم  مظلومی 
که بخشید آبرو با خون خود شب های احیا را 


گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!» 
علی با چهره ی خونین  شفاعت می کند ما  را 

 

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۷
AHR

 

 

امیرالمومنین علی (ع)   _   شهادت

 

 

ای نخل ها چرا همه امشب خمیده اید

افسرده ، سینه سوخته و داغ دیده اید

ای چاه های خسته ی کوفه علی کجاست ؟

آیا صدای ناله ی او را شنیده اید ؟

در مسجد ای نماز گزارانِ داغدار

بنشسته سر به جیب خموشی کشیده اید

افسرده ، دل شکسته ، پریشان و نا امید

گویا تمامتان ز علی دل بریده اید

ای داغ دیدگانِ علی ناله سر کنید

ساکت نسشته اید و خموش آرمیده اید

ای دشمنان دین خدا با کدام جرم

هنگام سجده فرق علی را دریده اید

مرغابیان ! شما که گرفتید عبای او

در لانه ها چرا همه ساکت خزیده اید

عمّامه زرد و چهره ز عمّامه زرد تر

ای رنگ ها ز صورت مولا پریده اید

ای ناله ها ز داغ علی بس که سوختید

آتش درون سینه ی ما آفریده اید

ای اهل بیت جان به فداتان که از کرم

سوز درون «میثمتان» را خریده اید

 

 


غلامرضا سازگار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _  شهادت

 

 

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری وا کند امشب

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل ، غم زهرا کند امشب

این فرقِ ترک خورده تسلی شدنی نیست

جز فاطمه اش کیست تسلا کند امشب

اسرار مگوی علی و چاه بماند

با فاطمه خود حلِّ معما کند امشب

مردی که جدا از دل محراب نمی شد

بایست که بالِشت ، مصلی کند امشب

ای کاش بگویند به زینب خبری نیست

بگذار پرستاری بابا کند امشب

شد زنده دگر بار شب سخت وصیت

بگذار کمی زمزمه مولا کند امشب

زان بسته که جبریل سفارش به نبی داشت

باید کفنِ تازه تری وا کند امشب

فرمود : حسینم ! حسنم سخت غریب است

بسیار دعا زینب کبری کند امشب

این سنّتِ تشییعِ غریبانه بجا ماند

می خواست علی یاد ز زهرا کند امشب

صحبت ز حسین و حرم و مشک و علم شد

اینهاست سفارش که به سقّا کند امشب

گاهی به علمدار سپارد حرمش را

گاهی سخن از اکبر لیلا کند امشب

فرمود که : قاتل به شما گرچه اسیر است

با او حسنم خوب مدارا کند امشب

غافل نشود هیچ کس از قوت یتیمان

نان و نمک و شیر مهیّا کند امشب

دل ! دست توسل به عنایات که داری ؟

پرونده ی ما را علی امضا کند امشب

 

 

محمود ژولیده

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۲
AHR

 

 

حضرت علی (ع)  _  شهادت

 

 

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند

دستهای پینه دارش استراحت می کنند

 

نخل ها ازغربت و بغض گلو راحت شدند

مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند

 

ای خوارج ، بهترین فرصت برای دشمنی ست

شمع بیت المال را روشن کنید ، او رفتنی ست

 

درد را با گریه های بی صدا آزار داد

با لباس نخ نمایش ، کوفه را آزار داد

 
مهربانی نگاهش حیف مشکل ساز بود

روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود

 

دشمنانش در لباس دوست بسیارند و او

بندگان کیسه های سرخ دینارند و او

 

سادگی سفره اش خاری به چشم شهر بود

 مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود

 

نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند

درعوض ، در حق او هر خانه نفرین می کند

 

حرص اهل مکر ، از بنده نوازی علی ست

داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست

 

گام در راه فلانی و فلان برداشتند

از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند

 

جرم سنگینی ست ، بر لب خنده را برجسته کرد

چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد

 

جرم سنگینی ست ، تیغ ذوالفقاری داشتن

زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، از غم کوله باری داشتن

مثل پیغمبرعبای وصله داری داشتن

 

جرم سنگینی ست ، بر تقدیر حق راضی شدن

با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن

 

جرم سنگینی ست ، جای زر ، مقدر خواستن

در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن

 

جرم سنگینی ست ، در دل عشق زهرا داشتن

سالها در سینه داغ کهنه ای را داشتن

 

هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود

تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود

 

پشت در ، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد

زخم بازویی ، امیرالمومنین را پیر کرد

 

مرگ سی سال است که بر او ، خنجر از رو می کشد

هر چه مولا می کشد ، از درد پهلو می کشد

 

 

وحید قاسمی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۳
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _  شهادت

 

 

دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد

وقتی تو را بابای من دنیا ندارد

رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه

حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد 

رفتی برای زینب تو خستگی ماند

دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد

خونت نوشته گوشه محراب مسجد

این کوه طور عاشقی موسی ندارد

دنیا پدر جان تا خود روز قیامت

مانند تو گریه کن زهرا ندارد

رفتی و از این شهر بردی مهربانی

کوفه برای ماندن ما جا ندارد

رفتی و شد راحت خیال دشمن تو

در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد

فکری به حال روزگار دخترت کن

در روزهایی که حرم سقا ندارد

 

 

محمدحسین رحیمیان

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۴
AHR

 

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)  _  شام غریبان

 

 

 

که دیده بی کفنی را کفن کند بدنی را

که دیده دست حسینی مدد کند حسنی را

 

حسین آب بریزد حسن به اشک بشوید

که دیده غسل نهانی به نعش بت شکنی را

 

شده خموش چه آسان زبان ناطق قرآن

حسن حنوط ببندد عجب لب و دهنی را

 

سرِ شکسته و خوناب زیر تابشِ مهتاب

که دیده در همه عمرش به خود چنین محنی را

 

فدای غربت مردی که خود ز غصه و دردی

شبانه غسل و کفن کرد جسم خسته تنی را

 

قسم به سینه شکسته قسم به فرقِ شکسته

وصالِ حیدر و زهرا سرود ، خوش سخنی را

 

که نیست فاصله باقی میان کوثر و ساقی

خدا نداده از اول به عشق ، ما و منی را

 

فدای دست شکسته که با تن و دل خسته

برای بی کفنِ خود گذاشت پیرهنی را

 

و آن امام اسیری که در میان حصیری

گذاشت با تن بی سر غریبِ بی کفنی را

 

به گریه از رگِ پاره گرفت بوسه دوباره

شبیه عمه فنا کرد ، کاخ خصمِ دنی را

 

دعا ز جود و کرم کرد روی خود به حرم کرد

که از قتیلِ قلیلت قبول کن بدنی را

 

 

محمود ژولیده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۲۱:۵۲
AHR

 

 

حضرت علی (ع)   _   شهادت

 

( زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها )

 

 

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با لافتایت می شناسیمت

اصلاً نمی آید به تو در بستر افتادن

 

داری سفارش می کنی ما را به عباست

خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن

 

گفتی اسیرم می کنند اما نگفتی تو

از خنجر کندی به روی حنجر افتادن

 

اما نگفتی از روی مرکب زمین خوردن

اما نگفتی از بلندی با سر افتادن

 

خیلی برای دخترت سخت است هنگامِ...

با نیزه ای بر نیزه های دیگر افتادن

 

ای وای از پیراهن غارت شده ، بعدش

دنبال غارت کردن انگشتر افتادن
 

 فرمود: آب ، اما به پهلویش لگد می زد

 ای داد بیداد از به جان پیکر افتادن

 

انصاف نیست این گونه پیش چشم خواهرها

با چکمه روی بوسه پیغمبر افتادن

  

ای وای از شام غریبان و بیابان و...

 در زیر پا ها چادر یک دختر افتادن

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
AHR

 

 

امیرالمومنین علی (ع)   _  شهادت

 

 

غم ، ازغم صدای شما گریه می کند

سر روی شانه های شما گریه می کند

شب که پناه می بری از بی کسی به چاه

مهتاب پا به پای شما گریه می کند

کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه ، کوچه است

هر وصله ی عبای شما گریه می کند

یک کیسه ی قدیمی نان و رطب مدام

دنبال ردّ پای شما گریه می کند

مهمانی آمدی ، کمی از شیر هم بخور !

ظرف نمک برای شما گریه می کند

دستم به دامنت ، نرو !  بدبخت می شوم

پشت سرت گدای شما گریه می کند

از داغ موی سوخته ی پشت در ، هنوز

گیسوی بی حنای شما گریه می کند

 

 

وحید قاسمی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۲
AHR

 

حضرت امیرالمومنین علی (ع)   _   مناجات

 

 

گفتم علی نگو که نفس در گلو شکست

گفتم علی و جان به لب آمد سبو شکست

گفتم علی نماز سفر پای او شکست

پرسید اگر چه شد دل شاعر بگو شکست

تنها نه روز و شب به دل من گرفته ای

خون تمام شیعه به گردن گرفته ای

 

بازار گرمی ام غزلم را غزال کرد

دم سردی ام  بلال سیه مست لال کرد

غم هم مرا که حمل به فرض محال کرد

گفتم علی نگو که مخاطب خیال کرد

می گویم و پس از صله خاموش می شوم

یادم تو را نگفته فراموش می شوم

 

دیدم که مرگ بهتر از اینگونه زیستن

یعنی سکوت به ز نخ واژه ریستن

تا کی دهن به قاطبه ی کاسه لیستن

باید به حال شیعه ی چون من گریستن

دوزخ شده است این تب نارس خودت بگو

من لال می شوم غزلم پس خودت بگو

 

آقا خودت بگو تو که در شعر یاوری

حیدر شدی دمار مرا در بیاوری ؟

وقتی که خاک سر به ره حیدر آورد

من فکر می کنم که زمین پر درآورد

آماده ام که شب نشده اهل شب شوم

چون خال لب سیاهی فرصت طلب شوم

گاهی برو ز سینه ی کافر جگر بیار

گاهی بیا و کفر مرا نیز در بیار

 

حیدر شدی که حرف خدا را غزل کنی

حی علای فاطمه خیر العمل کنی

غم را فشل کنی قدم فتنه شل کنی

مانند کوه زانوی خود را بغل کنی

حیدر شدی قضا و قدر را گره زنی

یک حمله کرده چند نفر را گره زنی

 

کشتی علی است بحر علی است ناخدا علی

احمد چه خواند ؟ هم نفس ربنا علی

زهرا چه گفت ؟ یک صد و ده بار یا علی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

ما دل شکسته ایم و اگر بند می خوریم

پیش از دعا به نام تو سوگند می خوریم

 

آدم نبود تا هوس نان و جو کند

هر کس که ابر کاشته باران درو کند

آن خصم کهنه تا به کی این زخم نو کند

بگذار سنگ هو زدن رود حو کند

اهل محل به دیدن ما آمدند ؟  نه

با اشک های فاطمه راه آمدند ؟  نه

 

کعبه دگر سیاه نپوشد ولی نشد

خم غدیر بغض ننوشد ولی نشد

پژمرده شد زمان و زمین رنگ و بو نداشت

بعد از علی نماز جماعت وضو نداشت

راه آمدم به شعله سپندم کنی علی

کوتاه آمدم که بلندم کنی علی

 

 

 حاج احمد بابایی

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۱
AHR

 

حضرت امیرالمومنین (ع)   _   مدح

 

 

غیر از این در ، خواهش احسان نمی آید به کار
التماس از دستِ  این‌ وآن  نمی آید به کار


اهل تعارف نیستم جان قابل تعارف نبود
محضر معشوق حتی جان نمی‌آید به کار


یا که کشکول گدایی یا وبال گردن است
گر نباشد دست بر دامان نمی‌آید به کار


بی سر و سامان شدن سیر و سلوک عاشق است
طالب دل را  سر و سامان نمی‌آید به کار


خلوت یک کنج یوسف را عزیز مصر کرد
بی‌ گناهان را چرا زندان نمی‌آید به کار


کار ، کار پنجه مشگل گشای مرتضاست
این گره طوری ست که دندان نمی‌آید به کار


کوفه هم ویرانه بود اول ، علی ‌آباد کرد
چه کسی گفته دل ویران نمی‌آید به کار


دوستانت خاک را این قدر ارزش داده اند
ورنه بی کنعانیان کنعان نمی‌آید به کار


لطف کن قلاده ام را گوشه ی صحنت ببند
در نجف غیر از سگ دربان نمی‌آید به کار

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۳۰
AHR

 

حضرت علی (ع)   _   ولادت / مدح

 

 

تا زیر بار منّت عظمای داوریم

سرمایه دار عزّت آل پیمبریم

از لطف مادر و پدرِ نوری است که

ما ریزه خوار خوان تولّای حیدریم

تا در بهشتِ آل علی زندگی کنیم

دل زنده از حیات نفس های مادریم

ما را که از اَلَست حسینی نوشته اند

در پرتُو نگاه حسن عبد این دریم

ما عبد حیدریم و عبید محمدیم

یعنی تمام عمر مسلمان کوثریم

هر کس علی شناس شود فاطمی شود

ما با علی ز خلق جهان آشنا تریم

هرکس تو را شناخت علی ! از سحر شناخت

شب زنده دار کوی تو تا صبح محشریم

گاهی اگر ز کوی سحر رانده می شویم

با اشکِ صبح منتظر شام دیگریم

ما را مران ز کوی خودت یا اباالحسن

رد کن حجاب روی خودت یا اباالحسن

 

کو گوشِ دل که دل بدهد بوتراب را

کو چشمِ دل که خوب بگیرد حجاب را

وصف امام را ز خودش می توان شنید

وقتی علی حدیث کند عشق ناب را

کعبه شکافت قبله برون آمد از حرم

بنگر به روی دست نبی آفتاب را

فرمود شیعیانِ من آقای عالمند

من کرده ام حرام به آنها عذاب را

حبّ من است کوهِ گنه را فرو بَرَد

مانند آتشی که بریزند آب را

هر کس که خَردَلی به دلش داشت حبّ من

بی شک شفاعتم برسد آن مُتاب را

اصلاً خدا به کوریِ چشم ستمگران

از شیعیان من ببرد اضطراب را

هر جا کسی فضایل من را بیان کند

تکثیر می کنند ملائک ثواب را

آری هر آنکه خواند مرا سَرورِ خودش

باید دعا کند پدر و مادر خودش

 

شکرانه ی  ولای علی می توان سرود

در وصف او به ذکر جلی می توان سرود

تا عالم بقا ز علی می توان نوشت

او را به شیوه ی  ازلی می توان سرود

مانند فاطمه ز علی دم زدن خوش است

هر لحظه از ولای ولی می توان سرود

در بندِ آن مباش که مضمون نمانده است

واللهِ تا ابد ز علی می توان سرود

تا از مناره صوت اذان می توان سرود

هم با زبان و ذکرِ دلی می توان سرود

در هر صلاة و هر صلوات محمدی

رندانه از مِی ازلی می توان سرود

ما از علی به ذکر ، کفایت نمی کنیم

او را به سیره ی عملی می توان سرود

ما را برای یاری او آفریده اند

عهد اَلَست را به بَلی می توان سرود

تا عمر باقی است علی را مدد کنیم

این گونه است ذکر علی بی عدد کنیم

 

دونان عوض به غیر ، نسازند خویشِ ما

هیهات با فریب ، بگیرند کیشِ ما

دشمن اگر دوباره جَمَل را بپا کند

رزم علی هماره عیان است پیش ما

کی گفته با گذشتِ زمان پیر می شویم

هنگامِ جنگ ، رنگِ خضاب است ریش ما

آمالِ شیعه است شود کشته ی علی

این عهد بوده وعده ی دوران پیش ما

هرگز نمی توان دل ما را فریب داد

زیرا بُوَد ولیِ خدا دل پریش ما

ما تن به دکّه های عدالت نمی دهیم

عدل علی است محور نقصان و بیش ما

نفرینِ ما چو عقربِ جرّار می کُشَد

باید که انحراف بترسد ز نیش ما

راه امام و راه شهیدان هدایت است

پس جانمان همیشه برای ولایت است

 

 

محمود ژولیده

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۲۲
AHR

 

حضرت علی (ع)   _   ولادت

 

 

سلام ای جوابِ سلامِ خدا

ظهورت طلوعِ تمام خدا

تویی آفتابِ بلند زمین

تویی سایه ی مُستدام خدا

تویی که به تعظیم تو ابر کرد

تویی صاحب احترام خدا

تو نهجُ البلاغه تو قرآن تو وحی

کلامی بگو هم کلامِ خدا

صدایت صدایش به معراج بود

حدیثت حدیث مدام خدا

برای توکعبه جگر چاک زد

بیا مرد بیت الحرام خدا

مرا کعبه ی سینه چاکم کنید

فقط پای حیدر هلاکم کنید

 

علی ابتدا و علی انتهاست

علی مصطفی و علی مرتضی ست

علی اول است و علی آخر است

علی در ظهور و ولی در خفاست

علی ظاهر است و علی باطن است

علی  لا اله علی لافتاست

علی در معارج علی در بُراق

علی اِنَّما و علی وَالضُحی ست

علی با حق است علی بر حق است

علی کعبه است و علی در حَراست

علی نیست آن و علی نیست این

علی نه جدا و علی نه خداست

علی را بگو هرچه گویی کم است

که زهرا علی و علی فاطمه ست

 

اگر تیغ تو سایه گستر شود

همان ابتدا کارِ یکسر شود

غلط گفتم آقا ندارد نیاز

که تیغ شما خرج لشگر شود

نیازی ندارد که میدان چو خاک

به یک ضربه ی مالک اشتر شود

محال است جمعِ تمامِ سپاه

که با قنبر تو برابر شود

زمانِ شروعِ رجز خوانی ات

زمین کَر شود آسمان کَر شود

خدا دوست دارد تماشا کند

کمی ذوالفقارِ علی تر شود

ببندد اگر دستمال نبرد

نباشد کسی را خیال نبرد

 

به کعبه بکو راز تنزیل را

بگو بشکند قلب قندیل را

تو و مادر و مصطفی و خدا

ببین دور خود جمع فامیل را

کمی گَرد نعلینِ خود را بریز

تفقد نما بالِ جبریل را

برای یتیمان کمی کار کُن

بکن چاهِ آب و بزن بیل را

بکش طعنه های زن پیر را

ببر روزها بار زنبیل را

تویی صاحب پینه های قدیم

تویی مرکب کودکان یتیم

 

نگهدار ما را برای خودت

فقط بین مهمان سرای خودت

مرا آینه کُن به دردی خورم

در آغوش ایوان طلای خودت

برای پدر مادرم کافی است

نخی ، ریشه ای از عبای خودت

اگر پا گذارم به جا پایِ تو

مرا می بری تا خدای خودت

مرا می برد گوشه ای از بقیع

فقط ردِ پا ردِ پای خودت

سرت مانده بر شانه ی نخل ها

بگو با من از ماجرای خودت

چرا استخوان در گلو مانده ای

که با روضه هایی مگو مانده ای

 

 

حسن لطفی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۱
AHR

 

حضرت علی (ع)   _   مدح / عاشقانه

 

 

ما باده در پیاله ی عمار می خوریم

پای بساط میثم تمار می خوریم

تنها به خرج حیدر کرار می خوریم

خرده نگیر! بر در و دیوار می خوریم

این عُرف شرعی ست ، به مقدار می خوریم

 

مائیم و جرعه های ز پیمانه ریخته

مُشتی خراب بر در میخانه ریخته

سلطان طوس باده کریمانه ریخته

با اینکه رعیتیم ، چه شاهانه ریخته

عمریست از خزانه ی دربار می خوریم

 

ما حرف ِ باده را سر منبر کشیده ایم

بر چشم گریه ، سرمه ی ساغر کشیده ایم

هرچه کشیده ایم ، ز دلبر کشیده ایم

حالا که ما به مالک اشتر کشیده ایم

پس یا علی ! سلامتی یار می خوریم

 

بر گِرد خم کهنه طواف جنون خوش است

در زیر چوب محتسبان ، رقص خون خوش است

در آینه جمال طرب ، لاله گون خوش است

جام بلا به امر شریعت ، فزون خوش است

فکه بگو که باده سر دار می خوریم

  

آخر دعای اهل نظر مستجاب شد

آخر جناب شیخ ز مسجد جواب شد

زاهد گریخت ، در وطنم انقلاب شد

انگورهای ری همه وقف شراب شد

این جام را به نیت مختار می خوریم

 

 

وحید قاسمی   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۰
AHR