زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زائرانه» ثبت شده است

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

ببین می توانی بمانی ، بمان
عزیزم تو  خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان
زمین گیر من !  آسمانی !  بمان

اگر  می شود می توانی بمان

تو  نیلوفرانه  ترین  یاس  شهر
وجود تو کانون احساس  شهر
دعا گوی هر قدر نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر

نباشی ، چه آبی چه نانی بمان

چه شد با علی همسفر ماندنت ؟
چه  شد ماجرای  سپر ماندنت ؟
چه شد پای حرف پدر ماندنت ؟
پس از غصه ی پشت در ماندنت...

ندارد علی همزبانی...  بمان

برای علی بی تو بد می شود
بدون تو غم بی عدد می شود
نرو که غرورم لگد می شود
و این سقف ، سنگ لحد می شود

تو باید غمم را بدانی بمان

چرا اشک را آبرو می کنی ؟
چرا چادرت را رفـو می کنی ؟
چرا استخوان درگلو می کنی ؟
چرا مرگ را آرزو می کنی ؟

چه کم دارد این زندگانی ؟  بمان

 

 

مصطفی صابر خراسانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۱
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

وای از این بازی که تو با صبر حیدر می‌کنی
چشم بر هم می نهد ، چادر که بر سر می‌کنی

آه ای  «اَمّن یُجیبِ»  دختران بی پناه
زینبتت را پس چرا اینگونه مضطر می کنی

با توام در !  با تو تا دیوارها هم بشنوند
عشق یاسین است این یاسی که پرپر می‌کنی

قصه‌ی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست
اشک او را شبنم آیات کوثر می‌کنی

بازوانی را که این شلاق ها بوسیده اند
جای لب های محمد (ص) بود ،  باور می‌کنی ؟

با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت
کوچه های شهر غمگین را معطر می‌کنی

بی حرم می مانی و از حسرت گلدسته هات
در مدینه خون به قلب هر کبوتر می‌کنی

نیمه شب مثل نسیم از کوچه ها رد می شوی
شاعران مست را بی تاب مادر می‌کنی

مثل آن روزی که پیشاپیش مردم می رسی
با نگاهی این غزل را هم تو محشر می‌کنی

 

قاسم صرافان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۶:۵۷
AHR

 

زبان حال حضرت زهرا (س)   _   فاطمیه

 

 

گل  بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند

از بس که هست غم به دلم ، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند

از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند

گل های من هنوز شکوفا نگشت اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند

در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری بر این جوانی من گریه می‌کند

گردون که خود کمان شده با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند

این آبشار نیست که ریزد ...  که چشم کوه
بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند

فردا مدینه نشنود آوای گریه ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

 

حاج علی انسانی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۷
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

لاله وار از محنت داغ جگر فهمیدم
تازه در معرکه معنای سپر فهمیدم

خبر سوختن عود تماشایی نیست
قبل از آنی که بیایم دم در فهمیدم

علت خم شدنت کوتهی جارو نیست
تا که یک دست گرفتی به کمر فهمیدم

وقت برداشتن شانه کمی شک کردم
ولی آن لحظه که افتاد دگر فهمیدم ...

زحمت اینقدر مکش تا که بگویی چه شده است
از همان «فضه بیا» داغ پسر فهمیدم

با صدایی که در این خانه رسید از کوچه
قبل از آنی که بیایم دم در فهمیدم

 

حسین رستمی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۵
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست دعا کن به خدا محتاجیم

 

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم

باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم

آن کسانی که به آئین خدا محتاجند

به بیانات تو در دین خدا محتاجند

 

بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی که فراموش شده

از رسول دو سرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن

باز هم فاطمه !  از حق علی حرف بزن

 

تو همان جمع فضائل ، تو همان جمع صفات

تو همان جلوه ی توحید و همان جلوه ی ذات

احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات

راه بیراهه شود !  دم نزنی تو...!  هیهات

بگو این فتنه ی با رأیت اسلام از چیست ؟

بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟  

 

با ولای تو نوشتند نجات ما را

با تو امروز نداریم غم فردا را

پس مگیر از لب ما خواهش «یا زهرا» را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

امت واحده محتاج تو و یاری توست

شور بیداری اسلام ز بیداری توست

 

از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم

اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم

در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم

همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

چیست فرمان ولایت ؟  همه با هم بودن

همه در دایره ی فاطمه با هم بودن

 

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

فرصت گفتن از تو شده در این ایام

کربلا شرح غم توست به معنای تمام

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره ی درد غریبانه ی خود باز نما :

 

غم علی ،  غصه علی ، ناله علی ، آه علی

نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی

اول و آخر و معراج علی ، راه علی

پهلویم داد شهادت :  ولیُ الله علی

خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

 

چند وقتی ست سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

نقش لاله به روی پیرهنم می افتد

دست من کار کند ، مطئنم می افتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

 

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سر بار شدن خسته شدم

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت

 

آن قدر آب شدم من که تنی نیست که نیست

مثل تصویر شدم من ، بدنی نیست که نیست

جز  «حلالم کن علی جان!»  سخنی نیست که نیست

هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

کاشکی زودتر این پیرهن آماده شود

بهر فردای حسینم کفن آماده شود

 

علی اکبر لطیفیان

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۱
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _    شهادت

 

 

همین که دست قلم در دوات می لرزد

به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد

 

نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت

اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

 

هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست

بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

 

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی

که در نگاه تو آب حیات می لرزد

 

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن

که آیه آیه تن محکمات می لرزد

 

کنون نهاده علی سر به روی شانه ی در

و روی گونه ی او خاطرات می لرزد

 

غزل تمام نشد ، چند کوچه بالاتر

میان مشک سواری فرات می لرزد

 

سپس سوار می افتد تو می رسی از راه

که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

 

و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم

به جای شعر دعای سمات می لرزد ...

 

سید حمیدرضا  برقعی

 

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۴
AHR

 

حضرت زهرا (س)    _     شهادت / مدح

 

 

اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است

نام تو در آسمان ها از زمین پیداتر است

 

صاحب هستی تو هستی ، ما همه عبد تو ایم

هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است

 

چشم من عمری به دنبال عطای دست توست

چون که احسان و کرم از مادران زیباتر است

 

چادرت یک قوم کافر را هدایت می کند

زهره ای و چهره ات از انبیا زهراتر است

 

هر کسی که گفت یا زهرا جوابش را گرفت

چون توسل بر شما از هر کسی گیراتر است

 

 

فاطمه یعنی تجلی خدا روی زمین

فاطمه همتای یکتای امیرالمومنین

 

 

قصه‌ی شیعه اساسش ناله های مادر است

زخم قلب فاطمه اما ز درد حیدر است

 

شیعه مدیون حمایت های زهرا از علی است

دین اگر شد پایدار از گریه های مادر است

 

پشت در ، افتاد بر روی زمین بیهوش شد

فضه آمد دید زهرا غرق خون پشت در است

 

تا به هوش آمد دوید و دامن مولا گرفت

دید بسته دست های پهلوان خیبر است

 

دست او با ضرب قنفذ از علی کوتاه شد

ضربه ای که عامل پایان عمر کوثر است

 

 

بازویش افتاد تا دست علی گردد رها

جان فدای دختر خیرالبشر ، خیر النسا

 

 مجتبی قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۱۲
AHR

 

امام زمان (عج)   _   انتظار

 

 

جمال غیب و شهود است این که می‌آید

تمام رحمت و جود است این که می‌آید

شعیب و صالح و هود است این که می‌آید

عزیز مصر وجود است این که می‌آید

زهی به مرتبه و عزت پیامبرش

سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش

 

تمام عالم ایجاد می شود حرمش

حرم گذاشته از دور دیده بر قدمش

مسیح زنده کند باز ، جان ز فیض دمش

به روی دوش علمدار کربلا ، علمش

خروش لشکر او انتقام خون خداست

ندای حنجر خونین سیدالشهداست

 

نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند

رخ نیاز به درگاه بی نیاز کند

مسیح پشت سر حضرتش نماز کند

برای بیعت او دست خود دراز کند

نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند

برای یاری او زنده گشته ، صف بستند

 

بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد

بیا که کعبه به دور سرت طواف آرد

بیا که بر قدمت رکن ، دیده بگذارد

بیا که فاطمه تنها  تو را  تو را  دارد

بیا که تا تو نیایی ، زمان محرم توست

بیا که پیرهن پاره تو پرچم توست

 

بیا که قلب جهان بی قرار توست ، بیا

بیا که چشم همه اشکـبار توست ، بیا

بیا که تیغ خدا ذوالفقار توست ، بیا

بیا که فاطمه چشم انتظار توست ، بیا

بیا که میثم دل سوخته به محضر تو

گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو

 

غلامرضا سازگار

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۶
AHR

 

زبان حال امیرالمومنین (ع) با حضرت زهرا (س)    _    فاطمیه

 

 

 

به التماس نگاه یتیم های خودت

به دست های کریمانه ی دعای خودت

بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت

برای پهلو و بازو و دست و پای خودت

فقط برای نرفتن دعا کنی ...  باشد ؟

برای بی کسی من دعا کنی ...  باشد ؟

 

همین که دیدمت از صبح بهتری امروز

به سفره نان خودت را می آوری امروز

دوباره دست به پهلو نمی بری امروز

نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز

که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته ؟

خدای من نکند مهربانی ات رفته

 

تو بار رفتن بستی ، علی حلال کند ؟!

تو بین بستر هستی ، علی حلال کند ؟!

تو بین شعله نشستی ، علی حلال کند ؟!

تو بین کوچه شکستی ، علی حلال کند ؟!

تو را به جان حسینت نگو حلالم کن

از این غریب بخر آبرو حلالم کن

 

کمی مراقب خود باش ، فکر جانت باش

به فکر من نه ، کمی فکر کودکانت باش

تو باش ! با تن زخم و قد کمانت باش

بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش

همان که بست در این خانه دست حیدر را

مخواه باز ببیند شکست حیدر را

 

خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی ؟

که دست بی کسی ام را به دست من دادی

اگر به دخترکت چند تا کفن دادی

بگو برای حسین از چه پیرهن دادی ؟

چرا که بر بدنش پیرهن نمی ماند

نه پیرهن که برایش بدن نمی ماند

 

محمد بیابانی

 

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۳
AHR

 

حضرت زهـرا (س)   _   مدح / مناجات

 

بهشت هستی و عطر معطری داری
همیشه آب و هوای مطهری داری
به نیمی از نفست انبیا بزرگ شدند
تو از قدیم دم ذره پروری داری
صحیفه ی تو تماما تنزل وحی است
از این لحاظ تو قرآن دیگری داری
یتیم مکه بدهکار مهربانی توست
تو گردن پدرت حق مادری داری
یگانه علت غایی خلقتی زین رو
تو با تمامی خلقت برابری داری
ظهور ظاهرت انسان و باطنت حوراست
ولایتی که تو داری ولایت کبراست

 


نسخه ی کامل این شعر را در   « ادامه مطلب »   بخوانید .


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۶
AHR

 

امام حسن مجتبی (ع)   _   شهادت

 

 

این که از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

 

چشم هایش به در و منتظر آمدنی ست

زیر لب زمزمه ی مادر مادر دارد

 

جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثی ست که در سینه مکرر دارد

 

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاری ست که از کینه ی همسر درد

 

پیش چشمش که توانسته به روی منبر

 رود و دست به سبّ پدرش بردارد ؟!

 

لحظه های سفرش در بغلش می گیرد

چادری را که بوی یاس معطر دارد

 

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه ی تنگ

مادرش روی زمین لاله ی پرپر دارد

 

گفت با گریه حسین جان ! تو دگر گریه مکن

که حسن می رود و سایه ی خواهر دارد

 

آه... لایوم کیوم تو که در صحرا کیست ؟

جسم صد چاک تو از روی زمین بر دارد

 

 محمد بیابانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۰
AHR

 

امام حسین (ع)   _   شب عاشورا

 

 

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود

فردا ز خون عاشقان ، این دشت دریا می شود

امشب کنار یکدگر ، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان ، چون قلب زهرا می شود

امشب بود بر پا اگر ، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان ، بر کنده از جا می شود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان ، زین دشت برپا می شود

امشب کنار مادرش ، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش ، آغوش صحرا می شود

امشب که جمع کودکان ، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها ، گمگشته پیدا می شود

امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود

امشب به خیل تشنگان ، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه ، بی دست ، سقا می شود

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون ، این سرو رعنا می شود

امشب بود جای علی ، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش ، پامال اعدا می شود

امشب گرفته در میان ، اصحاب ، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه ، بی یار و تنها می شود

امشب به دست شاه دین ، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان ، این حلقه یغما می شود

امشب سر سرّ خدا ، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود

ترسم زمین و آسمان ، زیر و زبر گردد  "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود

 

حبیب الله چایچیان


 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۷
AHR

 

حضرت زینب (س)   _   مدح

 

 

در همه جا حرف حق ذکر لب زینب است

سوز و گداز دل شیعه تب زینب است

 

فاطمه را نایبه ، دور ز هر شائبه

وه که چقدر جاذبه در خطب زینب است

 

جدش ابوالقاسم است از شجر هاشم است

نسل به نسل عالم است ، این نسب زینب است

 

نام پدر می فروش ، هر دو پسر باده نوش

کاسه ی صبح ازل جام لب زینب است

 

آینه را با قلم حاجت تذهیب نیست

شرم و حیا و ادب خود ذهب زینب است

 

اشک حسین دجله است چشم حسین قبله است

علقمه خود شاهد راز شب زینب است

 

رمز سخن با خدا عشق حسین است و بس

یک سر سیم سخن در عصب زینب است

 

هیبت او حیدری است ، عفت او مادریست

دیده ی هر حق طلب در طلب زینب است

 

پیش حسین هو زند ، دم ز غم او زند

ز شرم زانو زند ، این ادب زینب است

 

در سند نینوا چیست حدود و قیاس

مساحت کربلا با وجب زینب است

 

شیر زنی حق پرست قامت دشمن شکست

خرابه یک شعبه ای از شعب زینب است

 

شام پر از همهمه در همه جا زمزمه

یزید در واهمه از غضب زینب است

 

ای که مریضی بیا بر در آل عبا

دوای هر نوع مرض در مطب زینب است

 

نوحه بخوان نوحه خوان هیچ مشو ناگران

نوحه گر بی ریا منتخب زینب است

 

"سید خوش زاد"  را نیست نیازی به کس

لعل لبش شکرین از رطب زینب است

 

سیدحسن خوش زاد

 


کانال تلگرام  زائرانه (کلیک کنید)


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۸
AHR

 

زبان حال حضرت زینب (س)  _  اربعین

 

 

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک دیار تو

 

یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همـجوار تو

 

یک اربعین اسیر بلایم ، اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم ، دچار تو

 

یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام

دنبال ناله های یتیمان زار تو

 

یک اربعین به جای همه سنگ خورده ام

یک اربعین شده بدنم سنگسار تو

 

یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند

لب های قاتلان تو و نیزه دار تو

 

مثل رباب مثل همه تار تر شده

چشمان خسته ی من چشم انتظار تو

 

روز تولدم که زدم خنده بر لبت

باور نداشتم که شوم سوگوار تو

 

با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند

با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو

 

یادم نمی رود به لبت آب آب بود

یادم نمی رود بدن غرق خار تو

 

مانده صدای حرمله در گوش من هنوز

پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو

 

حالا سرت کجاست که بالای سر روم ؟

گریم برای زخم تن بی شمار تو

 

من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه

صد فاتحه برای یل تک سوار تو

 


حسن لطفی

 


کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۹
AHR