زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۲۸ مطلب با موضوع «اباعبدالله الحسین (ع) :: حضرت زینب (س)» ثبت شده است

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مدح / ذکر مصیبت

 

 

امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب شب ملیکه دادار زینب است

 

این جلوه جلوه‌های شبی بی کرانه است
این جذبه جذبه ی حرمی بی نشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله ی نگهی عاشقانه است
از هر لبی که می شنوی این ترانه است

عالم محیط و نقطه ی پرگار زینب است

 


متن کامل این شعر در  ادامه مطلب


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۲
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 

 

کوری چشم دشمن آل پیمبری

نسلش ادامه یافته از فیض دختری

نسلی که بهتر است بگویند شاعران

مِن بعد از این قبیله سادات مادری

موضوع بعد روحی این خانواده است

دیگر چه فرق میکند ابعاد پیکری

یک وقت جلوه می کند از باطنی زنی

یک وقت ابوالعجایبی از جنس حیدری

تا گوش جان به عزت این قوم بسپریم

باید برای روح الامین ساخت منبری

شبنم کجا و ظرفیت درک آفتاب

دریا کجا و کاسه وارونه ی حباب

 


شعر کامل در  ادامه مطلب


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۵
AHR

 

حضرت زینب (س)   _  ولادت

 

 

امشب صفا دارد صفای دیگری را

مروه منا حال و هوای دیگری را

از سوی شرق و غرب یثرب می شنیده

گوش فلک لبخند های دیگری را

وقت سحر در قاب چشمانش ببیند

شهر نبی خیرالنسای دیگری را

خورشید دیگر سر زده یا این که جبریل

نازل نموده والضحای دیگری را

تاریخ عشق از نو شروع شد ، ای قلم ها !

از سر بگیرید ابتدای دیگری را

در باز مانده مثل این که می پذیرند

افتاده از پا و گدای دیگری را

بنده نوازی رسم و آیین است اینجا

حاتم گدا ، محتاج و مسکین است اینجا

 


شعر به صورت کامل  در ادامه مطلب


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۱۴
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مناجات

 

 

قلم به دست گرفتم که با خـدا باشم
قلم به دست گرقتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تـو هم دوش انبیا باشم
قلم به دست گرفتم در انزوای خودم
که غرق تان شوم و از خودم جدا باشم
قلم به دست گرفتم که با دو بال غزل
در آسمان تو پروا کنم رها باشم
قلم به دست گرفتم در ابتدا اما
نشد مسافرتان تا به انتها باشم
قلم ز دست من افتاد و دم زدم از عشق
کبوتری شدم و پر زدم به شهر دمشق

 


شعر کامل در  ادامه مطلب


 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۳
AHR

 

حضرت زینب (س)  _ مناجات

 

 

ای آنکه شکستی کمر فاصله‌ ها را

بگذاشته‌ ای پشت سرت مرحله‌ ها را

 

از برکت چشمان مسلمان تو داریم

سوگند به سجاده ی تو نافله ها را

 

ای آنکه کشیده است بیابان به بیابان

ردّ  قدمت زحمت این آبله‌ ها  را

 

بگذار به جای تو در این قافله باشم

شاید بتوانم بکشم سلسله‌ ها را

 

یک لرزه بیانداز بر این معجر سبزت

تا اینکه ببینم گذر زلزله‌ ها را

 

غیر از تو کسی همّت اینگونه ندارد

پایان برساند همه ی غائله‌ ها را

 

آن روز که پابوس حریم تو بیاییم

احرام ببندیم تن قافله‌ ها را

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۵
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 

 

آرامش زیبای دو دریاست نگاهش

این دختر آرام و صبوری که رسیده

از شوق ، علی سفره به اندازه ی یک شهر

انداخت ، به شکرانه ی نوری که رسیده

 

کاشانه ی اهل دل و میخانه ی هستی

دنیا و سماوات و عوالم همه روشن

عطر خوش او پر شده در شهر مدینه 

به به چه گلی ! چشم و دلت فاطمه ! روشن

 


ادامه شعر به صورت کامل  در  ادامه مطلب


 

 

آرامش زیبای دو دریاست نگاهش

این دختر آرام و صبوری که رسیده

از شوق ، علی سفره به اندازه ی یک شهر

انداخت ، به شکرانه ی نوری که رسیده

 

کاشانه ی اهل دل و میخانه ی هستی

دنیا و سماوات و عوالم همه روشن

عطر خوش او پر شده در شهر مدینه 

به به چه گلی ! چشم و دلت فاطمه ! روشن

 

لبخند نشسته به لب حضرت ساقی  

مرضیه دلش وا شده از دیدن دختر 

تا آمده لبریز شده چشمه ی تسنیم

کامل شده با آیه ی او سوره ی کوثر

 

بی تاب شدی ، دختر مهتاب رخ عشق !

بارانی اشک است چرا صورت ماهت ؟

گریانی و پیش کسی آرام نداری

دنبال کدام آیت حق است نگاهت؟

 

باران بهاری شده‌ ای دختر حیدر !

زهرا چه کند گریه ی تو بند بیاید

باید که بگویند کنار تو حسینت 

تا شاد شوی ، با گل و لبخند بیاید

 

همسایه ندیده‌ به خدا سایه‌ ای از تو

تمثیل حیایی تو و تندیس وقاری

پیداست ولی دختر سردار حنینی

از شور کلام و دل شیری که تو داری

 

شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشک

بانو ! چه کنم روی دلم سوی فرات است

جز اشک چه گویم که همه هستی عالم

عشق تو ، حسین تو ، قتیل العبرات است

 

اینقدر نریز اشک، صبوری کن و بگذار

هر قطره ی این اشک برای تو بماند

وقتی شب باریدن اشک است که مادر

در گوش تو لالایی پرواز بخواند

 

یک روز بیاید که پدر را تو ببینی

با چشم پر از اشک در آن غسل شبانه

با چادر خاکی برود مادر و فردا

با چادر کوچک بشوی خانم خانه

 

یک روز بیاید که تو باشی و بیفتد

آن سایه ی سر ، بی سر و بی سایه به صحرا

ناموس خدا باشی و بر ناقه ی عریان

بنشینی و یک شهر بیاید به تماشا

 

 

قاسم صرافان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۰۹
AHR

 

حضرت زینب (س)   _  مدح

 

 

ما ریزه خوار سفره ی احسان زینبیم

مدیون لطف و فضل فراوان زینبیم

بال ملخ به شانه ی چشم فقیر ماست

عمریست مور مُلک سلیمان زینبیم

ما را پیام خطبه ی زینب نجات داد

شکر خدا که جمله مسلمان زینبیم

پیغمبرانه سینه زنان را بهشت برد

ما قوم در به در شده ، سلمان زینبیم

ما را غلام حلقه به گوشش نوشته‌ اند

فرموده کردگار : « که از آن زینبیم »

ما مثل زلف نیزه نشینان قافله

از کربلا به کوفه پریشان زینیبم

جان می دهیم عاقبت از غصه اش که ما

کشتی شکست خورده ی طوفان زینبیم

در زیر کوه غم به خدا شکوه ای نکرد

حیران و مات عصمت و ایمان زینبیم

با خیمه‌ های سوخته معجر درست کرد

مبهوت ابتکار درخشان زینبیم

 

وحید قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۰۴
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مدح

 

 

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آن گونه که دل همه ی ما خراب شد

زهرا ترین ستاره ی زهرا طلوع کرد

نوری دمید و قبله گه آفتاب شد

بعد از طلوع مهر رخش دل جلا گرفت

در ذره ذره های دلم انقلاب شد

امشب خدا برای علی حیدر آفرید

زیباترین دعای علی مستجاب شد

یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین

از شدت بزرگی اش عالی جناب شد

از بس که شأن و منزلتش پر بها بود

وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد

آمد ندا که نام دل آراش زینب است

این گونه شد که زینت بابا خطاب شد

قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید

 


متن کامل شعر در  ادامه مطلب


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۴
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مدح 


 

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پاره ی تنت زهراست

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

که خیر، قطره و خیر کثیر او دریاست

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم

که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست

 


شعر کامل در  ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۲
AHR

 

حضرت زینب (س)   _  ولادت

 

 

 نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد  

 برای عرض ارادت ، خودی نشان می داد

 

 ستاره های درخشان خوشه ی پروین

کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین


شمیم  قدسی  او  در  مدینه  پیچیده

بهار آمده ، بلبل به غنچه خندیده

 

 چکاوکان به در باغ ریسه می بندند

 شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند

 

 نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد

مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد

 

 نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد

 بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد

 

 صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود

 تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود

 

 ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد

 و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد

 

 ستاره گفت به خورشید : بی خبر ساده

 خدا به فاطمه خورشید دیگری داده

 

 زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید

 شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید

 

 حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست

 طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست

 

 بساط  فخر فروشی ز آسمان بر چین

 بیا زمین به تماشای دخترک بنشین

 

 بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی

 شدند خادمه اش , حوریان افلاکی

 

 نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد

 اسیر بند جنون گشت و نـعـره ها سر داد

 

 هوار می زد و می گفت : وه چه نوری داشت !

 شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت

 

 بدون شبیه و شک از قبیله ی نور است

 میان هاله ی انوار خویش مستور است

 

 وقار و نور جبینش به مصطفی رفته

 ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته

 

 چه کودکیست! که خود اشهدین می گوید

  و گاه خنده کنان  « یاحسین »  می گوید

 

 چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی

 دو چشم او شده خیره به ذوالفقار علی 

 

 

وحید قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۶
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 

 

ای بحر کمال گوهر آوردی 
ای کوثر وحی کوثر آوردی 
ای نخل امید نوبر آوردی 
ای ماه خجسته اختر آوردی 
ای دخت رسول دختر آوردی 
زینب  نه ، حسین دیگر آوردی 
بر نفس رسول زیب و زین است این 
سر تا به قدم همه حسین است این 


 


شعر کامل  در  ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۹
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 


با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را

مطلاطم شده دیدند دل دریا را

گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد

مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را

چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین

شور می داد ز حال خوش خود بالا را

چشمهایی به روی چشم دگر وا شد و بعد

دل مجنون کسی برد دل لیلا را

بین آغوش برادر چقدر آرام است

چقدر ناز ربوده است دل بابا را

گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید

عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را


زینت خانه ی مهتاب به دنیا آمد

زینب حضرت ارباب به دنیا آمد


چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست

عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست

حضرت زینب کبری خودش اقیانوسی است

گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست

اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست

از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست

مادری کرد برای سه امامش زینب

پس ولایت به پرستاری او پا برجاست

سوره ی مریم قرآن نیمی از تفسیرش

وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست


بهترین ، خوب ترین خواهر دنیا آمد

حضرت فاطمه ی دیگر دنیا آمد

 

 

مسعود اصلانی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۸
AHR

حضرت زینب سلام الله علیها

تقدیم به مدافعان حرم حضرت زینب (س)

 

 

چادر ببند بر کمر و انقلاب کن

شام خراب را سر شامی خراب کن

از ری ، مدافعان حرم انتخاب کن

روی تمام سینه زنانت حساب کن

یاد عرب نرفته که فیروز زاده ایم

تا پای مرگ ، پای شما ایستاده ایم

 

مکر سقیفه نقشه ی خصمانه ریخته

در باغ دوست ، آفت بیگانه ریخته

آتش اگر چه بر در این خانه ریخته

بی بی چقدر دور تو پروانه ریخته !

ما که نمرده ایم ، شما بی حرم شوی !

زهرای بی مزار در این شام غم شوی

 

پاییز را فراری خشم بهار کن

این قوم را دوباره به نفرین دچار کن

تیغی دو دَم به گرده ی طوفان سوار کن

اصلاً به ذوالفقارعلی واگذار کن

این انتظار ، جانِ جنون را به لب رساند

تمّارهای شهر مرا ، تا حلب کشاند

 

باید دمشق آینه ی کربلا شود

تا راز شوم شب زدگان برملا شود

تنها برای صبح ، قمر خون بها شود

باید گره به دستِ علمدار وا شود

پس بی دلیل نیست ، که اغیار جا زدند !

بر گنبد تو ، بیرق عباس را زدند

 

 

وحید قاسمی 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

حضرت زینب (س)   _   مدح

 

 

ای مــادر پیـامبـران در مقــامِ صبر

تا حشر ، صابـران جهـان را امـام صبر

 

از سن کودکـی سخنت نـوش فاطمه

مثـل حسـین ، زینـت آغـوش فـاطمه

 

سـر تـا قـدم تمـام تجـلای حیدری

زیـن ابـی و زینـب کبــرای حیدری

 

بیـن دو آفتــاب ولایــت ستــاره ای

در چشـم اهـل بیت ، حسین دوبـاره ای

 

در گفتن ثنای تو طول زمان کم است

بر چون تو شیر زن  لقب قهرمان کم است

 

بایـد نمــاز ، سجـده بـرد بر سجود تو

ای پنج تن خلاصه شـده در وجـود تو

 

وقتی که بر خطابه زبان بـاز می کنی

الحق که مثل فاطمه اعجاز می کنی

 

وقـت خطابه نطق تو یادآور علی ست

در شهر کوفه محمل تو منبر علی ست

 

زهـراست کوثر نبـی و کوثرش تویی

شهر شهادت است حسین و درش تویی

 

روح الامیـن وحــی خـدا ساربـان تو

خورشیـد نـوک نیـزه شده سایبان تو

 

بیت الحـرام خـاص خــدا کعبـۀ دلت

گردد حسین بر سـر نـی دور محملت

 

وقتی تو را به حنجـر خونین نگاه بود

دانشگــه مقــاومتت قتلگــاه بــود

 

می بود اگر به مقتل خون با تو همنشین

ایـوب هم بـه صبر تو می گفت آفرین !

 

کـردی نثـار خون خـدا اشک دیده را

دادی بـه مــا پیــام گلـوی بریـده را

 

گردیده بود مقتـل خون حائر حسین

تـو زیـر تازیانه شـدی زائـر حسین

 

بر جـای جـای تیر و سنان بوسه هـا زدی

با جد خـود رسـول خـدا هم سخـن شدی

 

گفتـی کــه ای درود خـدا بــر روان تـو

گفتـی که ای سـلام ملائک بـه جان تو

 

این کشتـۀ فتـاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

 

آری تـو بـر رسـول خدا روضه خوانده ای

در ســوک سیـدالشهـدا روضه خوانده ای

 

مـه طلعتـان بـه چهـره کشیدند چنگ‌ها

خـون می گریستنـد بـرای تـو سنـگ‌ها

 

نیزه شکسته ها بـه سویت چشم دوختند

بـا شعله هـای آه تـو پیــوسته سوختند

 

در حیرتـم چـگونـه زیارت جـدا شـدی

گویـی هـزار بـار بــه مقتـل فـدا شدی

 

وقتـی جــدا شـدی ز بــرادر بـه قتلگاه

می شد به پیش چشم ترت آسمـان سیاه

 

زاد تـو سـوز و زمـزمه و اشـک آه بود

می رفتــی نگــاه تــو در قتلگـاه بود

 

ناگـــه ز قتلگــاه ندایــی بلنــد شد

زان حنجــر بریـده صدایـی بلنـد شد

 

خواهر ! برو که همره تو دست داور است

تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است

 

دیگـر کلیـد فتـح الهـی زبـان توست

هرجا سفر کنی سر من ساربان توست

 

 

غلامرضا سازگار 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۱
AHR