زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۶۸ مطلب با موضوع «اباعبدالله الحسین (ع)» ثبت شده است

 

سالروز پیروزی انقلاب اسلامی

 


محبت اهل عرفان کرد ما را

بنازم عشق انسان کرد ما را

میان حق و باطل مانده بودیم

حسین آمد مسلمان کرد ما را

شعار آموخت ذکر آموخت دم داد

گدا بودیم سلطان کرد ما را

کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم

دعا سرباز قرآن کرد ما را

مسیر کربلا را تا نشان داد

مقیم شهر جانان کرد ما را

شنیدم کافری تواب می گفت

ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را

بنازم شیر پاک مادران را

هوادار شهیدان کرد ما را

تشکر می کنیم از حضرت حق

که همشهری سلمان کرد ما را

بسوزد قلب وهابی گرایان

که جانان اهل ایران کرد ما را

علی داریم دیگر غم نداریم

ولایت پاکدامان کرد ما را

نخواهد رفت ایران زیر ذلت

شرف شمشیر برّان کرد ما را

امان نامه ز نامحرم نگیریم

خمینی شیر غران کرد ما را

همه در انتظار آفتابیم

فراق یار گریان کرد ما را

 

 

استاد کلامی زنجانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۱
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مدح

 

 

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آن گونه که دل همه ی ما خراب شد

زهرا ترین ستاره ی زهرا طلوع کرد

نوری دمید و قبله گه آفتاب شد

بعد از طلوع مهر رخش دل جلا گرفت

در ذره ذره های دلم انقلاب شد

امشب خدا برای علی حیدر آفرید

زیباترین دعای علی مستجاب شد

یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین

از شدت بزرگی اش عالی جناب شد

از بس که شأن و منزلتش پر بها بود

وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد

آمد ندا که نام دل آراش زینب است

این گونه شد که زینت بابا خطاب شد

قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید

 


متن کامل شعر در  ادامه مطلب


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۴
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت / مدح 


 

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پاره ی تنت زهراست

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

که خیر، قطره و خیر کثیر او دریاست

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم

که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست

 


شعر کامل در  ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۲
AHR

 

حضرت رقیه (س)  _  ویرانه شام

 

 

نمک طعنه به زخم جگرم نگذارید

به زمین خوردم اگر ، پا به پرم نگذارید

چقدر سنگ به لب های کبودش زده اید ...

گریه ام را به حساب پدرم نگذارید

یادتان رفته مگر تشنه بریدید سرش

کاسه ی آب دگر دور و برم نگذارید

نان خشک صدقه پیشکش سفره یتان

انقدر یک سره منت به سرم نگذارید

عمر این عمه ی دل خسته به مویی بند است

به تماشا سر کوی و گذرم نگذارید

ازدحام سر بازار برایش کافی ست

کوچه ها ، سر به سر همسفرم نگذارید

 

وحید قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۸
AHR

 

زبان حال امام سجاد (ع) با امام حسین (ع)  _  اربعین

 

 

هجران بهانه ای ست برای وصال ها

بهتر شده است از برکات تو حال ها

از یاد رفته است جراحات بال ها

با عمه راحت است تمام خیال ها

عمه نگو که فاطمه ی کربلا بگو

عمه نگو حسین بگو ، مرتضی بگو

بابا سلام عمه رسیده بلند شو

در پیش پای موی سپیده بلند شو

از احترام قد خمیده بلند شو

با گردن بریده بریده بلند شو

عمه اگر شکسته شده قد کمان شده

چون میهمان مجلس نامحرمان شده

دائم پی گذشتن از جان خویش بود

مامور حفظ جان امامان خویش بود

زینب ولیک حیدر میدان خویش بود

گرم طواف قاری قرآن خویش بود

صد کربلا پس از تو بلا دیده ایم ما

صد فاجعه به شام بلا دیده ایم ما

 

 

علی اکبر لطیفیان        

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۱۵
AHR

 

حضرت زینب (س)   _  ولادت

 

 

 نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد  

 برای عرض ارادت ، خودی نشان می داد

 

 ستاره های درخشان خوشه ی پروین

کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین


شمیم  قدسی  او  در  مدینه  پیچیده

بهار آمده ، بلبل به غنچه خندیده

 

 چکاوکان به در باغ ریسه می بندند

 شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند

 

 نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد

مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد

 

 نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد

 بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد

 

 صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود

 تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود

 

 ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد

 و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد

 

 ستاره گفت به خورشید : بی خبر ساده

 خدا به فاطمه خورشید دیگری داده

 

 زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید

 شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید

 

 حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست

 طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست

 

 بساط  فخر فروشی ز آسمان بر چین

 بیا زمین به تماشای دخترک بنشین

 

 بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی

 شدند خادمه اش , حوریان افلاکی

 

 نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد

 اسیر بند جنون گشت و نـعـره ها سر داد

 

 هوار می زد و می گفت : وه چه نوری داشت !

 شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت

 

 بدون شبیه و شک از قبیله ی نور است

 میان هاله ی انوار خویش مستور است

 

 وقار و نور جبینش به مصطفی رفته

 ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته

 

 چه کودکیست! که خود اشهدین می گوید

  و گاه خنده کنان  « یاحسین »  می گوید

 

 چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی

 دو چشم او شده خیره به ذوالفقار علی 

 

 

وحید قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۶
AHR

 

حضرت علی اکبر (ع)  _  شهادت

 

 

چون به میدان ز حرم اکبر رفت
دل ز جان شست سوى دلبر رفت

روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زان طرف مرگ به استقبالش
زین طرف جان حسین دنبالش
اى رخت ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
هم کنم خوب تماشاى تو را
هم ببینم قد و بالاى تو را
در خم زلف تو دل ها بسته
اشک من راه تماشا بسته
من نگویم مرو اى ماه ، برو
لیک قدرى بَرِ من راه برو
سپه کوفه و شام استاده
به تماشاى شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
  همه گفتند حسین جان داده

 

 

علی انسانی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۴
AHR

 

حضرت عباس (ع)  _  تاسوعا / حماسی

 

 

شام تاسوعا به دشت کربلا

سرزمین البلا قالوا بلی

آن طرف آغاز راه نار بود

این طرف پایان هجر یار بود

آن طرف صحبت ز سر انداختن

این طرف حرف از سپر انداختن

حق و باطل از دو سو بستند صف

یک طرف باطل صفی سرها به کف

آن طرف فرمانده شر الناس بود

آن طرف صاحب علم عباس بود

 


شعر به صورت کامل در  ادامه مطلب


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۲
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 

 

ای بحر کمال گوهر آوردی 
ای کوثر وحی کوثر آوردی 
ای نخل امید نوبر آوردی 
ای ماه خجسته اختر آوردی 
ای دخت رسول دختر آوردی 
زینب  نه ، حسین دیگر آوردی 
بر نفس رسول زیب و زین است این 
سر تا به قدم همه حسین است این 


 


شعر کامل  در  ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۹
AHR

 

حضرت زینب (س)  _  ولادت

 


با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را

مطلاطم شده دیدند دل دریا را

گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد

مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را

چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین

شور می داد ز حال خوش خود بالا را

چشمهایی به روی چشم دگر وا شد و بعد

دل مجنون کسی برد دل لیلا را

بین آغوش برادر چقدر آرام است

چقدر ناز ربوده است دل بابا را

گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید

عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را


زینت خانه ی مهتاب به دنیا آمد

زینب حضرت ارباب به دنیا آمد


چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست

عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست

حضرت زینب کبری خودش اقیانوسی است

گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست

اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست

از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست

مادری کرد برای سه امامش زینب

پس ولایت به پرستاری او پا برجاست

سوره ی مریم قرآن نیمی از تفسیرش

وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست


بهترین ، خوب ترین خواهر دنیا آمد

حضرت فاطمه ی دیگر دنیا آمد

 

 

مسعود اصلانی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۸
AHR

 

سروده ای اجتماعی و اخلاقی

در شرح دو جهان بینی متفاوت

 


تا مهر را تجلّی و تا ماه را ضیاست
ما و تو را دو راه به هر گام پیش پاست

یک راه ، راه عزّت و ایمان و بندگی
یک راه ، راه معصیت و ذلّت و خطاست

در بین این دو ، خلق نمودند اختیار
قومی ره کجی و دگر قوم راه راست

قومی اسیر نفس و به شیطان گرفته خو
قومی تمام همّت شان انس با خداست

بس لانه ها که در دل شب بستر زنا
بس خانه ها که وقت سحر سنگر دعاست

قومی به دور کعبه و فوجی به دور بت
آن طالب خدا شده این پیرو هواست

آن عاشق ترانه و آهنگ مبتذل
این مست گریۀ سحر و ذکر ربنّاست

او در پی معاویه این در ره علی ست
هر کس به قدر همّت خود هر چه خواست خواست

این می رود که جایزه ای گیرد از یزید
این با حسین خفته در آغوش کربلاست

حال ای جوان بگو تو طرفدار کیستی ؟
این اختیار راه به دستت ، دلت کجاست ؟

محصول کلّ عمر تو دور جوانی است
طفلیت بوده پستی و پیریت انزواست

بیچاره آن کسی است که با چارده چراغ
در تیره چاه فتنۀ ابلیس مبتلاست

هشدار تا رهت نشود از علی(ع) جدا
هر کس که از علیست جدا ، از خدا جداست

از سفره ی معاویه بگذر بیا بیا
دور علی بگرد علی کعبه ی ولاست

بیگانه با گناه بود در تمام عمر
هر کس که با پیمبر و آل وی آشناست

میثم به هوش باش که از دامن گناه  

هرکس فرار کرد در آغوش مرتضاست

 

 

  غلامرضا سازگار       

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۳:۱۳
AHR

حضرت زینب سلام الله علیها

تقدیم به مدافعان حرم حضرت زینب (س)

 

 

چادر ببند بر کمر و انقلاب کن

شام خراب را سر شامی خراب کن

از ری ، مدافعان حرم انتخاب کن

روی تمام سینه زنانت حساب کن

یاد عرب نرفته که فیروز زاده ایم

تا پای مرگ ، پای شما ایستاده ایم

 

مکر سقیفه نقشه ی خصمانه ریخته

در باغ دوست ، آفت بیگانه ریخته

آتش اگر چه بر در این خانه ریخته

بی بی چقدر دور تو پروانه ریخته !

ما که نمرده ایم ، شما بی حرم شوی !

زهرای بی مزار در این شام غم شوی

 

پاییز را فراری خشم بهار کن

این قوم را دوباره به نفرین دچار کن

تیغی دو دَم به گرده ی طوفان سوار کن

اصلاً به ذوالفقارعلی واگذار کن

این انتظار ، جانِ جنون را به لب رساند

تمّارهای شهر مرا ، تا حلب کشاند

 

باید دمشق آینه ی کربلا شود

تا راز شوم شب زدگان برملا شود

تنها برای صبح ، قمر خون بها شود

باید گره به دستِ علمدار وا شود

پس بی دلیل نیست ، که اغیار جا زدند !

بر گنبد تو ، بیرق عباس را زدند

 

 

وحید قاسمی 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۱
AHR

 

حضرت اباالفضل (ع)   _   شهادت

 

 

گر نشد مشک ولی ماند امید دگرم

ببرم آب در این کاسه ی چشمان ترم

هم شکستند همین کاسه و هم کاسه سرم

تا هوایی به سر از آب مبادا ببرم

اینچنین شد که من امید ز دستم دادم

با سر از روی بلندی به زمین افتادم

 


شعر کامل در  ادامه مطلب


 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۳
AHR

 

 

حضرت علی اصغر (ع)   _   شهادت

 

 

سر ظهر است و انتهای نبرد

همه جا پر شده صدای نبرد

پدرت خسته از بلای نبرد

اصغرم حاضری برای نبرد ؟

یار شش ماهه ی پدر، اصغر

آبروی مرا بخر اصغر

نذر ام البنین چهار قمر

سهم لیلی برادرت اکبر

زینب آورده بود هر دو پسر

نجمه هم داده پاره های جگر

نذر من هم تویی ، تو تاج سرم

همه ی هستی ام برو پسرم

از کف و هلهله نترس برو

اینهمه ولوله! نترس برو

از صف قافله نترس برو

مادر از حرمله نترس برو

تو نشانش بده علی هستی

با همین سن کم یلی هستی

از می حیدری تو نوشیدی

مثل یک رود می خروشیدی

از دل گاهواره جوشیدی

گرچه بر تن زره نپوشیدی...

از سه شعبه نترس مادر جان

ذکر حیدر بگو برو میدان

به دلم غم نشاندی اصغر من

به چه روزم کشاندی اصغر من

زود رفتی نماندی اصغر من

رجز گریه خواندی اصغر من

هق هق ات مثل نغمه ی تکبیر

تو و یک جنگ تن به تن با تیر

دلهره دارد این دلم چه شده ؟

می شود غصه قاتلم چه شده ؟

به سر آمد تحملم چه شده ؟

چه خبرشد ؟ بگو ! گلم چه شده ؟

پدر پیر تو چرا برگشت ؟

یک قدم آمده دو تا برگشت ؟

پدرت دست و پاش می لرزد

بغض کرده صداش می لرزد

اشک بر گونه هاش می لرزد

چیست زیر عباش می لرزد ؟

می کشد روی تو عبا چه کند ؟

می رود پشت خیمه ها چه کند ؟

گریه های مرا تو نشنیدی ؟

تو که از مادرت نرنجیدی ؟

پاشو اصغر بگو که بخشیدی !

تو چرا زیر خاک خوابیدی ؟

ترسم از اینکه زیر و روت کنند

با سر نیزه جستجوت کنند

هستی مادر تو را بردند

زیور خواهر تو را بردند

آخرش پیکر تو را بردند

روی نیزه سر تو را بردند

باز هم مقصد عمو شده ای

روی نی هم قدِ عمو شده ای

 

 

داوود رحیمی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱
AHR