زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

ما جز پسر فاطمه (س) ارباب نداریم

زائرانه

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت حضرت زهرا» ثبت شده است

 

حضرت زهرا (س)   _   شهادت / مدح

 

 

 جنت که خود به نام شبستان فاطمه‌ است
سجاده ای به گوشه ی ایوان فاطمه‌ است


بال فرشتگان خدا غرق حسرت
خاک گلیم حجره ی طفلان فاطمه‌ است


نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش ز نمکدان فاطمه‌ است


فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه‌ است


وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه‌ است


تنها نه جلوه‌گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه‌گردان فاطمه‌ است


جایی که جود و بخشش پرودگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه‌ است


عارف کسی شده‌ است که زهراست قطب او
فانیِ در ولی شدن عرفان فاطمه‌ است


از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وام دار ز ایمان فاطمه‌ است


فرمانده ی قیام برای امام ، اوست
ظالم شکست خورده ی میدان فاطمه‌ است


بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح
یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه‌ است


کشتار نه ! هدایت و هشیاری بشر
در قلب ذره‌ ای است که تاوان فاطمه‌ است


در سایه ی ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه‌ است


عالم تمام ملک علی شیر لافتاست
ایران میان این همه استان فاطمه‌ است


در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین خراسان فاطمه‌ است


ما سربلند و سینه ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه‌ است


با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه‌ است


مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت
خوان حسن نتیجه ی احسان فاطمه‌ است


عالم تمام بی سر و سامان کربلاست
اما حسین بی سر و سامان فاطمه‌ است


آن که به او همه شهدا غبطه می خورند
با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه‌ است


بخشیده می شوند همه با آن دو دست که
چون مصحف شریف به دستان فاطمه‌ است


تیغ کلام و خطبه ی زینب به شهر شام
تفسیر آیه آیه ی قرآن فاطمه‌ است


حجت تمام کرد به آیات و محکمات
این اشک ها ز غربت برهان فاطمه‌ است


عشق علی چنان زده آتش به جان او
در مشتعل ز سینه ی سوزان فاطمه‌ است


در بارگاه قدس که جای ملال نیست
چشمان قدسیان همه گریان فاطمه‌ است


مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر
قلب خدای صبر ، پریشان فاطمه‌ است


شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود
شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه‌ است

 

حاج محمود کریمی

 

 


کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

هرگز ندیده است کسی مادر این چنین

یک بستری چنین و شکسته پر این چنین

 

شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد

جز تو نداشت شاخه ی نیلوفر این چنین

 

مزد رسالت پدرت دست کوچه بود

اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین

 

از جای جای پیرهنت تکه ای کم است

شاید گرفته است به میخ در این چنین

 

حالا نفس نفس زدنت کند تر شده

دارد شکستگی تو دردسر این چنین

 

چندین شب است دست تو بالا نیامده

شانه نخورده است موی دختر این چنین

 

معلوم می شود تو مداوا نمی شوی

زانو بغل گرفته اگر حـیـدر این چنین



علی اکبر لطیفیان
 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۵
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

 طفلی حسن که شاهد رازی مگو شده

 رازی که باعث غم و بغض گلو شده

 

 زانو بغل گرفته و خون گریه می کند

 از بعد ماجرای فدک زیر و رو شده

 

 در خانه می نشیند و  بیرون نمی رود

 در کوچه با چه حادثه ای رو به رو شده ؟

 

 آتشفشان غیرت او شعله می کشد

 شاید کسی مزاحم ناموس او شده ؟

 

 حس می کنم که باز زمین خورده مادرم

 دیدم که چادرش دو سه جایش رفو شده

 


وحید قاسمی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۰۳
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _   شهادت

 

 

یافتم میقات من پشت در است

حفظ  «رب البیت» از حج برتر است

 

رمی شیطان کردم از امر جلیل

تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل

 

بسته بودم پشت در احرام خود

رهسپر کردم به مسجد گام خود

 

سعی کردم تا نماند فاصله

از صفا تا مروه کردم هروله

 

گفتم او شمع است و من پروانه ام

بر نگردم بی ‌عـلـی در خانه ام

 

حج من رخسار حـیـدر دیدن است

طوف من دور عـلـی گردیدن است

 

آنقدر ای قبله ی  بیت ‌الحرام

دور تو گشتم که شد حجم  تمام

 

علی انسانی

 


کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)


 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۹
AHR

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه اول و شهادت حضرت زهرا (س)

می توانید لیستی از اشعار مربوط به این ایام را در زیر مشاهده کنید .

این لیست ، تمامی اشعار فاطمی وبلاگ زائرانه نمی باشد.

در ایام فاطمیه دوم ان شاءالله اشعار دیگر شهادت حضرت زهرا (س) در دسترس شما قرار می گیرد .


ضمن این که می توانید در قسمت طبقه بندی موضوعی

تمامی اشعار شهادت حضرت زهرا(س)  در وبلاگ زائرانه را بخوانید.

 

 

 

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم | علی اکبر لطیفیان


 بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه | سید پوریا هاشمی

 

عجب به عهد رسول خدا وفا کردند | غلامرضا سازگار

 

با چشم های نیمه بازت گاه گاهی | حسن لطفی

 

دردا که پیر گشتم در موسم جوانی | غلامرضا سازگار

 

آتش و این همه اسرار نمی دانستیم | محمود ژولیده

 

شکر می گویم خدا را خلقتم زهرایی است | جواد حیدری

 

باور نمی کنم که پریدی ز باورم | حسن لطفی

 

مادر به نونهالی من رحم کن مرو | محمود ژولیده

 

ای ز نبی ربوده دل ... | غلامرضا سازگار

 

ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده | حسن لطفی

 

یک نفر از شاخه هایم ... | علی اکبر لطیفیان

 

می نویسم به چشم تر مادر | حسن لطفی

 

رفتی و پژمردنم و ندیدی | علی اکبر لطیفیان

 

خدا کند دگر این خانه ... | سید پوریا هاشمی

 

میدونید رفتن دلبر یعنی چی ؟ | قاسم صرافان

 

دارم عذاب می کشم و آب می کشم | حسن لطفی

 

یه میخ بگید ... | قاسم صرافان

 

چون رسد لحظه ی با زور علی بردن را | محمود ژولیده

 

اگر دشمن کند نقش زمینم | غلامرضا سازگار

 

انگار که چشمان تو را خواب گرفته | حسن لطفی

 

فاطمه روزی که خلقت شد سراسر نور بود | محمود ژولیده

 

دق مرگ می شوم ز نفس های آخرت | حسن لطفی

 

تو در بیت ولایت بعد مادر ، مادری زینب| غلامرضا سازگار

 

خیلی زوده که وداع من و تو سر برسه | قاسم صرافان

 

 

 

اللهم صل علی صدیقه الشهیده فاطمه الزهرا

شهادت حضرت زهرا (س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد.

 


کانال زائرانه در تلگرام  (کلیک کنید)


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۲
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

باید برای فاطمه مشکی به تن کنیم

باید ز داغ او دل خود پر محن کنیم

 

 باید که جان دهیم در این فاطمیه ها

باید که یک دهه فقط از او سخن کنیم

 

ای کاش بین سینه ی من تیر می کشید

شاید که درک غصه ی قلب حـسـن کنیم

 

از دست داده ایم مادر تازه جوانمان

خرده مگیر گریه اگر مثل زن کنیم

 

وقتی گریز روضه ی ما کربلایی است

باید کمی اشاره به آن پیرهن کنیم

 

در انتهای روضه ی زهرا نشسته ایم

گریه برای آن پسر بی کفن کنیم

 

یاسر مسافر

 


 

کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)

 


 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۴۲
AHR

 

زبان حال حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

من می روم دگر ز کنارت پسر عمو

دیدار ما به روز قیامت پسر عمو

 

من می روم و مونس شب هات می شود

یک چاه و قبر مخفی و  غربت پسر عمو

 

من حاضرم قسم بخورم که ندیده ام

از تو به غیر مهر و محبت پسر عمو

 

زانو گرفته ای به بغل مثل کودکان

خیبر شکن روز های شجاعت پسر عمو

 

دنیای تو مگر که به آخر رسیده است ؟

برخیز جان من به فدایت پسر عمو

 

چشمت کجاست قطره ی اشکی به من بده

می خواهمش برای شفاعت پسر عمو

 

گریه مکن فدای سرت هرچه شد ، زیاد ...

کاری نبود عمق جراحت پسر عمو

 

شرمنده ام غلاف عدو دست من برید

بر دوش مانده بار خجالت پسر عمو

 

حمیدرضا برقعی

 


 

کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)

 


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۹
AHR

 

زبان حال حضرت زهرا (س)   _   شهادت

 

 

چند روزی است سرم روی تنم می افتد
دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

گاهی اوقات که راه نفسم می گیرد
چند تا لکه روی پیرهنم می افتد

باید این دست مرا خادمه بالا ببرد
من که بالا ببرم مطمئنم می افتد

دست من سر زده کافیست تکانش بدهم
مثل یک شاخه کنار بدنم می افتد

دست من نیست اگر دست به دیوار شدم
من اگر تکیه به زینب بزنم ، می افتد

سر این سفره محال است خجالت نکشم
تا که چشمم به دو چشم حسنم می افتد

هر که امروز ببیند گره مویم را
یاد دیروز من و سوختنم می افتد

روز آخر شده و در دل خود غم دارم
دو  پسر دارم و  اما کفنی کم دارم

 

علی اکبر لطیفیان

 


 

کانال اشعار آیینی  «زائرانه» در تلگرام  (کلیک کنید)

 


 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۲
AHR

 

زبان حال حضرت زهرا (س)  _   شهادت

 

 

ناله در سینه ی بشکسته ی من زندانی است
گریه هایم همه شب تا به سحر پنهانی است

به پریشانی گیسوی حسینم سوگند
دل دریایی ام از دست غمت طوفانی است

به خدا گریه ی من بر رخ و بر پهلو نیست
همه ی غصه ی من آن که تو خود میدانی است

چند روزی است علی سر به گریبان داری
چند روزی است جهان در نظرم ظلمانی است

آنقدر هر دل شب در بر من آه مکش
ز چه رو تا به سحر دیده ی تو بارانی است

دردم این است تو بر رفتن من گریه کنی
لیک در خانه ی همسایه ی ما مهمانی است

حال چون وقت جدایی است رخم سیر ببین
زیر این نیلی سیلی رخ من پیدا نیست

 

 

حجت الاسلام جواد محمدزمانی

 

 


 

کانال اشعار آیینی «زائرانه»  در تلگرام  (کلیک کنید)

 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۰۶
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

[ مناجات با امام زمان (عج) ]

 

 

این روز ها که مادرمان بین بستر است

دل بیشتر هوایی دیدار دلبر است

مادر ضعیف و بی رمق و قد کمان شده

خون لخته های سینه ی بیمار  بر در است

اول دعای هر شب او در نماز  شب

تعجیل در وفات و وصال پیمبر است

این قامت کمانی و رخسار ارغوان

تایید آن سفارش ایام آخر است

او در وطن غریبه و در کوچه های تنگ

سیلی حواله ی رخ بانوی حیدر است

حرف مدینه جز غم و افغان و آه نیست

گوشی برای حرف علی غیر چاه نیست

 

این روزها که یاس علی قد خمیده است

دل بیشتر برای ظهورت تپیده است

فضه توان یاری مجروح را نداشت

آقا گمان کنم که زمانش رسیده است

وقتی کشان کشان قدمی راه می رود

خونابه ها تمام مسیرش کشیده است

این سوی خانه فاطمه رویش گرفته و ...

آن سو حسن نشسته و رنگش پریده است

بغضش حکایتی شد و دانی به من چه گفت ؟

از ضرب کینه و رخ و دیوار کوچه گفت

 

این روزها که شال عزا روی دوش ماست

تعجیل در ظهور عدالت سروش ماست

حرف از بقیع خاکی و قبر نهان شده

فریاد « العجل گل زهرا » خروش ماست

نیلوفری کنار دری می خورد زمین

فضه به داد من  برس اش توی گوش ماست

سقط بنفشه در رحم لاله ی نبی

آثارش اختلال در آرام هوش ماست

تدفین شب حکایت شیرین عشق بود

نقش مزار گم به دل غم فروش ماست

این عاشق و حکایت بیمار ناتوان

ذکرم شبانه روز بیا صاحب الزمان

 

حسین ایمانی

 


 

کانال تلگرام اشعار آیینی  «زائرانه»  (کلیک کنید)

 


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۲۰
AHR

 

حضرت زهرا  (س)   _   شهادت

 

 

در سرش خیره سری فکر خیانت دارد

دست سنگین کسی میل جنایت دارد

 

یک نفر نیست بگوید مزن اینقدر لگد

پشت در حضرت زهراست ، خجالت دارد

 

همه جز چند نفر ، بنده شیطان شده اند

میخ در  هم به علی قصد خیانت دارد

 

دود از چادر زهرا به ثریا رفته

آسمان باز از این خاک شکایت دارد

 

فاطمه سوخت ولی باز دم از حیدر زد

شیعه ی شیر خدا غیرت و  همت دارد

 

این که این گونه تن فاطمه را لرزانده

عقده از واقعه ی عید ولایت دارد

 

سوخت در تا که به قنفذ برسد سهمیه ای

چه قدر خانه ی خورشید کرامت دارد

 

محمدحسین رحیمیان
 


 

کانال تلگرام اشعار آیینی  «زائرانه»  (کلیک کنید)

 


 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۷
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _   شهادت

 

 شکسته تر شده و دست بر کمر دارد

 چه پیش آمده ؟  آیا حسن خبر دارد ؟

 به گریه گفت که زینب مواظب خود باش

 عبور کردن از این کوچه ها خطر دارد

 شبیه روز برایم نرفته روشن بود

 فدک گرفتن از این قوم  دردسر دارد

 گرفت دست مرا مادرم ، نشد ... نگذاشت ...

 تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد

 شهود خواسته از دختر نبی خدا

 اگرچه دیده سند های معتبر دارد

 سکوت و صبر و رضای خدا به جای خودش

 ولی اگر پدرم ذوالفقار بردارد ...

 کسی نبود به معمار این محل گوید

 عریض ساختن کوچه کی ضرر دارد !؟

 


وحید قاسمی
 


 

کانال تلگرام اشعار آیینی «زائرانه»  (کلیک کنید)

 


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۱۸
AHR

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

[ زبان حال حضرت زهرا (س) با حضرت امیرالمومنین (ع) ]

 


کسی در حجره ی زهرا به جز مولا نمی آید
صدایی جز نوای عصمت کبری نمی آید

پس از بابم پیمبر ، دود و آتش حلقه در حلقه
نه آن که بعد او دیگر کسی اینجا نمی آید

اگر پاسخ نمی گویم سلام ات را ، حلالم کن
فضای سینه زخمی ، نفس بالا نمی آید

مده آزار دستت را که چشمم وا نگه داری
مپرس احوال بیمارت که حالم جا نمی آید

ز دیدار رخ دلجوی محسن چشم پوشی کن
ز لب هایش توان گفتن بابا نمی آید

دگر دشمن به رخسارم نشانده وصله ی نا رنگ
تو گویی شرم شان از سید بطحا نمی آید

اگر معجر ز رخسارم گشایم ، فاش خواهی گفت :
جمالت را شباهت هیچ با زهرا نمی آید !


خدا مرگم دهد ، گویا خجالت می کشی از من
چرا لب بسته ای از حنجرت آوا نمی آید ؟

من این را خوب می دانم پس از من ، دست تو خالی ست
دگر چون فاطمه بر درگهت شیدا نمی آید

 

محمدجواد فارسی

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۶
AHR

 

 

حضرت زهرا (س)  _  شهادت

 

 

دارم عذاب می کشم و آب می کشم

با چاه آه از دل بی تاب می کشم

 

بعد از سه ماه گونه ی مهتاب دیدنیست

دارم خجالت از رخ مهتاب می کشم

 

کِی در کنار خاک تو من خاک می شوم

کِی رَخت خویش از دل سیلاب می کشم

 

سلمان پیر زیر بغل های من گرفت

خود را به روی شانه ی اصحاب می کشم

 

عکس تو مانده است به دیوار خانه ام

دستی که بسته شد روی این قاب می کشم

 

من هرچه می کشم همه از دست قنفذ است

داد از مغیره گوشه ی محراب می کشم

 

از کوچه از غلاف و در و تازیانه اش

از روسری و بستر و خوناب می کشم

 

دارم لباسِ سوخته ات را جمع می کنم

این میخِ لخته خون زده را آب می کشم

 

 

   حسن لطفی             

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۱
AHR